ایران رمان

نسخه‌ی کامل: مشاعره مشروط
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
زدو ديده خون فشان، زغمت شب جدائي
چه كنم؟كه هست اينها گل خير آشنائي

با
خسته
خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر

ا
ین هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر

با
رویا
امشب دلم یک رویا میخواهد
با حلقه های آبی خنده ی تو
با
تنهایی
چرا غم ها نمی دانند
که من غمگین ترین غمگین این شهرم
بیا ای دوست با من باش
که من تنها ترین تنهای این شهرم
با
باران
همه اينو مي دونن
که بارون
همه چيز و کسمه
آدمي و بختشه
حالا ديگه وقتشه
که جوجه ها را بشمارم
چي دارم چي ندارم
بقاله برادرم
مي رسونه به سرم
آخر پاييزه
حسابا لبريزه
يک و دو ! هوشم پريد
يه سياه و يه سفيد
جا جا جا
شکر خدا
شب و روزم بسمه
حسین پناهی


با دنیا
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی دار گوش

با محراب
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین سخنان

که به لبخند شکند وصف همه صف شکنان
صفحات: 1 2 3 4