ایران رمان

خوشگل کسی نگفته داماد می خواد
من بعنوان بزرگتر دنبال داماد خوب براتون هستم

(۳۱-۰۳-۹۶، ۰۷:۳۷ ب.ظ)*صنم* نوشته: [ -> ]اى واااااى مردم چه بى حيا شدن. تو روز روشن داد ميزنن شوور مى خوان

خخخخخ کووفته
پس چی فک کردی
راسی صنم بیا اول این ترنمی رو شوهر بدیم شام بیفتیم بعد تورو

نمیخوام

(۳۱-۰۳-۹۶، ۰۷:۴۳ ب.ظ)taranomi نوشته: [ -> ]نمیخوام

عزیز دلم شوهرت نمی دم

پیش خودم بمون

(۳۱-۰۳-۹۶، ۰۷:۳۹ ب.ظ)*صنم* نوشته: [ -> ]ينى الان اينجا با چت روم فرقش چيه

سرعت نداره خخخخخخ

مدیونید منو دعوت نکنید عروسی
دست به رقص م عالیه دعوت کنید
+میگم فاطی شوور منو که میشناسی خیر ببینی کار خیر بکن لیلی مجنون برسیم به هم

(۳۱-۰۳-۹۶، ۰۷:۴۴ ب.ظ)دخترعلی نوشته: [ -> ]

(۳۱-۰۳-۹۶، ۰۷:۴۳ ب.ظ)taranomi نوشته: [ -> ]نمیخوام

عزیز دلم شوهرت نمی دم

پیش خودم بمون

مرسی

اى واى تو چقدر باهوشى زهره.
منظورم اينه خب بخواد دعوا بشه اينجا هم ميشه که
يکى بره دنبال رييس بيارتس يه خورده اذيتش کنيم

(۳۱-۰۳-۹۶، ۰۷:۴۵ ب.ظ)shgha نوشته: [ -> ]مدیونید منو دعوت نکنید عروسی
دست به رقص م عالیه دعوت کنید
+میگم فاطی شوور منو که میشناسی خیر ببینی کار خیر بکن لیلی مجنون برسیم به هم

ذلیل نشی چشم سفید کمی سرخ و سفید شو
از ترنمی یادبگیر
بچه خودشو کشت ازبس گریه کرد