ایران رمان

نسخه‌ی کامل: ۩.⌂.۩ دلنوشته هایی برای آقا امام زمان(عج)۩.⌂.۩
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
سلام به عاشقان مولا
سلام به حضرت قائم که نور زمین وآخرین ستاره تابناک است
من عاشقتم من همچون عاشق دنبال معشوق خود هستم
برام دعا کن که با پرچمهای سیاه خروج کنم تا با کمک شما سفیانی واسراییل
وآمریکا را نابود کنیم سلام بر سید خراسانی
کی میای مولای من
.......................
مولایم!

لَيْتَ شِعْرى أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوى، بَلْ أَىُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرى، أَبِرَضْوى أَوْ غَيْرِها أَمْ ذى طُوى؛ عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لا تُرى، وَ لا أَسْمَعُ لَكَ حَسيساً وَ لا نَجْوى...
ای کاش می دانستم در کجا مستقر شدی! در کدام سرزمین! و کدامین ذرات خاک شده از اجسام پوسیده، خود را به کوی تو رسانده اند و فرش زیر قدم هایت شده اند! در کوه رضوی هستی یا کربلا! مجاور جدت امیرمؤمنان یا ذی طوی!

می دانی، برایم سخت است، این چشم ها همه را می بیند الاّ آن را که باید ببیند و این گوش ها تمام صدا ها را می شنود الاّ صدای مهربان و محزون تو !!

سال هاست که به دنبال توام! سال هاست که برای رسیدن به تو از هر آنچه باید، گذشته ام؛ تو دعا و فکر و شب و روز من هستی؛ تو بهشت و رضوان منی.

تـو دعای منی، تـو ذکر منی

ذکر و فکر و دعا نمی خواهم
تو تمام آن چه که من از خدا می خواهم هستی، آیا حسرت گفتن یک جعلت فداک به دلم می ماند؟

خدایا!

مرا به آرزویم می رسانی؟ من از تو "مهدی" را می خواهم و گمان نمی برم آرزو و حاجتی را که عمر و جوانی ام را در پی یافتن آن فنا کردم برآورده نکنی!

از تو می خواهم مرا از آنان قرار دهی که پیوسته نام و یاد مهدی ات را بر زبان و در سویدای دل خود دارند و او را حتی برای لحظه ای به فراموشی نمی سپارند.
...............................
از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم
تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم

گفتند غروب جمعه خواهى آمد
آنقدر نیامدى که ما پیر شدیم
دلها به یاد تو می تپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست ...
ای برترین افق برای پرواز پرندگان آرزو !!
ای تجلی آبی ترین آسمان امید !!
ای منتهای برترین خیال هستی !!
ای آرمان همه چشم انتظاران !!
دنیا نیازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو می تپد.
ای قلب عالم امكان !!
بیا و گـَرد گامهایت را توتیای چشمانمان قرار ده.
بیا كه نوای دل انگیز توحیدت را با گوش جان شنواییم.
مولا جان بیا ...
آقـــا اجـازه ! دلــــــزده ام از تمـــــام شـهر


بی تــــو
دلـــ♥ـــم گرفته ازایـن ازدحـام شــهر


آقـا اجـازه! دست خودم نیــست خســـته ام


در درس
عشــــ♥ـــق من صـفِ آخـــــرنشسته ام


در این کلاس ، عاطــــــفه معنــــــا نمیـدهد


اینـجا کـسی بـرای تـــــو برپـــــا نمیــــــدهد


آقـــــــا اجــــازه ! بغـــــض گرفتـه گلویمان


آنقـــــــدر رد شدیم که رفـــت آبرویمان
امروز جمعه نیست ...
" آقای " من ...

قرار نیست که فقط غروبهای " پنجشنبه " تا غروب " جمعه "

سراغت را بگیریم ...

قرار نیست فقط " جمعه ها " انتظار " ظهورت " را بکشیم ...

آری ...

" شنبه " هم می شود از " دوریت " ناله سر داد ...

" یکشنبه " هم می شود " انتظارت " را کشید ...

" دوشنبه " هم می شود دنبال " گمشده " گشت ...

" سه شنبه " هم می شود با " آقا " درد دل کرد ...


" چهار شنبه " هم می شود به خاطر " آقا " گناه نکرد ...

یا بن الحسن

دوریت " درد " بی " درمان " است

ای " پسر فاطمه "

امروز " جمعه " نیست اما ... " دلم " برایت " تنگ " است

السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج )
ای منتظران...
یادتان باشد حسین را منتظرانش کشتند...
منتظران مهدی آگاه باشید!
حسین را منتظرانش کشتند...
[عکس: 1_moharam.jpg]
هر جمعه که شد بیا که ما بیداریم !

این جمعه فقط نیا عروسی داریم !




از جور زمانه ما شکایت داریم !

اندازه کوه و صخره حاجت داریم !




ما مشکلمان گرانی و بیکاریست !

آقا به نبودن تو عادت داریم !





صد موعظه کن ولی زتسلیم نگو!

از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو !




آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط !

از آنچه که ما دوست نداریم نگو!

«کوچه پس کوچه های انتظار»
این کوچه ها را می شناسی؟!!
اینها کوچه پس کوچه های انتظارند،کوچه قبلی که دیدی پلاک خانه هایش به نام دیروز ثبت شده اند.
این کوچه هم که خودت می بینی امروز است،
بقیه کوچه ها را هم که می بینی فرداهایند؛ ببین چقدر طولانی است،سالیان دراز است که مردم در کوچه پس کوچه های انتظار از کوچه های فردا می گذرند تا تو بیایی،اما فرداها که تمام نمی شوند هیچ دیروز ها هم هر روز بیش تر می شوند،اصلا من می خواهم بدانم مگر امروز چه اشکالی دارد؟!! که این روزها مردم مدام از دیروز می گویند و در فردا می روند؟!!اصلا این به کنار من نمی دانم تو چرا این روزها هی امروز و فردا میکنی؛
دنبالم بیا؛ببین اینها همه فردایند،ان طور که مادربزرگم می گوید تو در میان یکی از این کوچه های فردایی...
خوب چه کاری است؟؟؟
جای این که مدام از این فردا به ان فردا کوچ کنی یک بار هم به امروز بیا...
اصلا میدانی؟!!
تو این روزها این قدر از این کوچه به ان کوچه کرده ای که شهر و کشور که چه عرض کنم «جهانی»شده است برای خودش...
،به اندازه یک دنیا کوچه که زمینی ها در ان خانه کرده اند به انتظار تو!!!
من هم دیگر عادت کرده ام؛عادت کرده ام به این کوچ های هر روزه ما از امروز به فردا،نمی گویم همه اش تقصیر توست،می دانم این اواخر ما زمینی ها تنها چیزی که نبوده ایم «انسان» است؛زمینی هستیم اما انسان...
ولی مادر بزرگم می گوید گذشت از بزرگان است؛ خوب تو به بزرگی خودت ببخش،به بزرگی تمام این فرداها،مگر چه می شود؟
حالا گاهی هم انسان ها زیادی شورش را در می اورند و به کل فراموش می کنند که عین قدیم ها «مجنون» باشند اما باور کن اینها همه از فشار های عصبی دیروز ها و فرداهاست.امروز هیچ کاره است و تقصیری هم ندارد تازه گاهی اوقات هم خوب است...
ولش کن...
مثل این که زمینی ها این روزها فراموش کرده اند که اقاجان شاید فردا «مهمان»بیاید،بگذار کمی کوچه امروزم را نظافت کنم،،،
باشد قبول دارم که ادم ها فراموش کرده اند اما تو فراموش نکن؛
هر چه قدر هم که انسان ها یادشان رفته باشد باز هم اینجا کوچه های انتظار است،من خودم قول می دهم همه جایش را به «شوق انتظارتو»گردگیری کنم و کیسه گناهان را بگذارم سر کوچه،اشکالی ندارد من اولین نفر!!!
ولی یادت باشد؛
«فردا دعوت داری...»
«اللهم عجل ولیک الفرج»
نوشته:ف.سمیعی
سلام امام زمان...
خوبی؟؟؟
اومدم بگم خیییییییییییییلی دوستت دارم پدرم...
کی میای؟؟؟
زودتر بیاااا که بسی همه دلتنگ اند.
می دونم همیشه هستیااااااا
ولی دوست دارم قبل از مرگم ببینمت...
بیااااااااااایوسف زهرااااااا
سلام آقا

خوبی؟

کجایی؟

دلمون تنگه برات
خیلی دوستت دارم ،اینم یه گل برات ،ببخشید اگه کمه.mara
میدانے آقا جان
این رسمش نیست
شما برای من از جان مایه بگذاری
بعد من برایت تب هم نکـــــنم
مےدانی آقا جان
این رسمش نیست
شما پدر مهربان باشے
من نا خلف
این رسمش نیست
تو آنقدر خوبے که خود خوبے کم آورده است
مهربانے ات معجزه مے کند
مے دانی آقا جان
من یک کوله حاجت دارم اما فـــــرج شما تنها امید زندگے ام شده ...
مے دانم این رسمش نیست
مے دانی مهدے حان
کاش حسینے بمانم و بمیرم....
صفحات: 1 2