امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان طنز اتفاق بد
#1
اتفاق بد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده ، نگران و مضطرب در انتهای کادر در*

بزرگی دیده می شود با تابلوی اتاق عمل . چند لحظه*بعد در اتاق باز و دکتر جراح*

* با لباس سبز رنگ از آن خارج می شود . مرد نفسش را در سینه حبس می کند .*

دکتر به سمت او می رود*مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند . دکتر: واقعاً*

* متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم . اما به علت*

*شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده . ما ناچار شدیم هر*

دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم . باید*تا آخر عمر ازش پرستاری کنی،*

* با لوله مخصوص بهش غذا بدی . روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو*

تمیز کنی و باهاش*صحبت کنی . اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش رو*

* برداشتیم ؛ مرد سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود . با دیدن *

*این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد و ...*


*دکتر: هه !! شوخی کردم ، زنت همون اولش مرد ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
TongueTongueTongueTongue
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
خیــــــــــــــــــــــلی بی مزه بودazxcazxcazxc
...متاسفم که ، آنچه هستم را...
..مدیون انسانهای خوب زندگیم نیستم..
..بلکه بدهکار انسان نماهائی هستم که..
«چگونه نبودن» را به من آموختنــد
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان تکان دهنده/ یک چشم صنم بانو 1 326 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۱۴ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان تکان دهنده/ تصادف ماشین صنم بانو 0 256 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان غم انگیز دفتر خاطرات صورتی صنم بانو 1 215 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان