امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
کیک مادربزرگ
#1
پسر کوچکی برای مادر بزرگش توضیح می‌داد که چگونه همه چیز ایراد دارد ... مدرسه، خانواده، دوستان و غیره.
مادر بزرگ که مشغول پختن کیک بود، از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم.
ـ روغن چه طور؟
ـ نه!
ـ و حالا دو تا تخم مرغ.
ـ نه مادر بزرگ!
ـ آرد چی؟ از آرد خوشت می‌آید؟ جوش شیرین چه طور؟
ـ نه مادر بزرگ! حالم از همه‌شان به هم می خورد.
ـ بله، همه این چیزها به تنهایی بد به نظر می‌رسند، اما وقتی به درستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست می‌شود.
خداوند هم به همین ترتیب عمل می‌کند. خیلی از اوقات تعجب می‌کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم اما او می‌داند که وقتی همه این سختی‌‌ها را به درستی در کنار هم قرار دهد نتیجه همیشه خوب است. ما تنها باید به او اعتماد کنیم. در نهایت همه این پیش آمدها با هم به یک نتیجه فوق العاده می‌رسند.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
واااااای که چقد دلم هوای مامانجونمو کرده!!!
کاش الان پیشم بود... بقلش میکردم... بوسش میکردم... بهش میگفتم که وقتی نیس، هیچی خوب نی، قشنگ نی...
کاش الان من پیشش بودم...
بهترین دوستانت، انهایی هستند که از لحظات سخت زندگی ...
برایت البومی پر از خاطرات رنگی میسازند...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Heart پتوي مادربزرگ v.a.y 0 108 ۰۴-۰۲-۹۶، ۰۷:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: v.a.y
Rainbow معجزه خانه مادربزرگ . خانوم معلم 0 264 ۲۵-۱۰-۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ
آخرین ارسال: خانوم معلم
  داستان کوتاه کوتاه مادربزرگ ..MiSs ZaHRa.. 0 246 ۲۸-۰۳-۹۴، ۰۷:۳۳ ب.ظ
آخرین ارسال: ..MiSs ZaHRa..

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان