امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اکتشاف در رازول
#1
از اونجایی که من خیلی به این اتفاق علاقه دارم میخوام هرچی راجع به موضوع رازول گفته شده رو تو این تایپیک قرار بدم....

عکاسان پایگاه مستقر در رازول در مورد حادثه سقوط یوفو در منطقه حادثه، به بیان تجربیات خود می پردازند.
عکاسان نظامی مستقر در پایگاه نیروی هوائی رازول در سال 1947 ، اکنون پس از 80 سال ، شروع به گفتن جزئیاتی از این اتفاق نموده اند ، جزئیاتی شامل اتفاقات رخ داده بعد سقوط. مطابق با شهادت فرمانده "بوچ بلانچارد" ، مافوق وی به بلانچارد دستور می دهد تا عکاسان موجود در محل را به بیرون از پایگاه فرا خواند و از دستاوری به مدارک بصری خوداری نمایند زیرا این یک خطر جدی و امنیتی هم برای کارکنان موجود در پایگاه خواهد بود و هم اینکه فاش شدن برخی رازها به قیمت اغتشاش اذهان عمومی می انجامد.

این فرمانده شتاب زده با عمل به دستور و برای کاوش عازم مناطق حادثه دیده شد. در این مکان گروهایی از عکاسان مردمی که بیشترآنها از واشنگتون باقی مانده بودند و در محل حضور داشته و به همراه پرسنل بازنشته نظامی اجازه حضور در مکان به آنها داده شده بود. با توجه به مساحبات انجام گرفته با عکاسان ، هیچ کدام باور نداشتن که چه عاملی سبب سقوط بالن هواشناسائی شده باشد. عکاسان مستقر در پایگاه نیروی هوائی رازول پس از سپری کردن 6 دهه از این اتفاق اخیراً مورد توجه همگان قرار گرفته اند. و اکنون کسانی که از این حادثه مانده اند در اواخر عمر خود می باشند.

جیمز رمیک
"جیمرمیک" در طول حادثه رازول تنها 20 سال سن داشت ، اکنون وی 80 سال سن دارد او به تازگی دچار سکته مغزی شده است و از این بابت بسیار رنج می کشد.
او و همسرش دهه های متوالی در مورد بحث های خود در حیطه حوادث رازول در نشریات سراسر جهان به چهره های شناخته شده ای بدل گردیده اند.

بنابر گفته های ایشان ، رمیک متوجه افزایش شمار پروازهای هوائی در منطقه می شود به حدی که پایگاه رازول خالی از هواپیماهای نظامی می شود ، و در این میان شایعاتی نیز در منطقه شنیده می شود که بر اساس آن مردم واشنگن آن را به صورت جدی با سایرین در میان می گذاشتند.

او هیچ گاه بر این باور نبود که این جسم یک بالن بوده است و معتقد است که مقامات نظامی همیشه بر ماهیت اصلی آن سرپوش نهاده بودند. او بر این باور بود که این سقوط فراطبیعی بوده و تا به حال چیزی شبیه به آن را روئیت نکرده است. او توضیح می دهد که همگان بر این حادثه سکوت اختیار کردند و چند سال بعد یعنی 1950 به کلی فراموش شد.


ژن نیراشمیست
[عکس: 24121288348368666989.jpg]
تصویر فوق "ژن نیراشمیست" را نشان میده وی عضوی از یگان سری بود که عملیات فوق محرمانه را در پایگاه رازول بر عهده داشت. "ژن" با آوردن تصاویر و اسناد مربوط به حوادث روی داده در پایگاه " که هر کدام نمونه ای از سقوط بودند" ، بیاد می آورد که هیچ گاه نمونه ای از سقوط ماه جولای را ندیده بود . و از این بابت که بر ماهیت این اسرار هنوز هم سرپوش گذاشته شده است ابزار تاسف می کند. بر اساس اظهارات وی "اگر این پروژه فوق محرمانه ای از نوعی سقوط بود سریعاً توسط پایگاه امنیت نظامی جواب آن به صورت سندهای بصری خواستار می شد.
اگر این تنها یک بالن هواشناسی بود ، آنها "عکسان" مجاز به عکس گرفتن بیشمار از آن بود ند. و توسط رسانه های موجود فیلم برداری می شد.
در پاسخ به این پرسش که آیا این یک شی زمینی بوده است یا نه ، "ژن" توضیح داد که با توجه به تصاویر گرفته شده در زمان حادثه سربازان سرگرم دعواهای "روز جمعه" بوده اند، و صدای ناشی از سقوط به نظر می رسید از یک جیب نظامی باشد که توسط سربازی رانده می شد و در انتها منفجر می شود و حوادثی از این دست.
"ژن" این را پذیرفت که به علت ممنوع بودن عکاسی از سایت رازول ، منشاء این حادثه نامعلوم ماند و مردم محلی در بازگو کردن این حادثه به خوبی ایفای نقش کردند.

"کلوین کاکس"
برای "کلوین کاکس" اوایل ماه می 1947 پرحادثه و خاص بود. او که در دوره خدمت سربازی بود ، برای محافظت از سایت حادثه مجاز به شلیک بسوی افراد غیر نظامی و ناشناس بود.
کلوین با تایید سخنان ژن و جیم ، بیان کرد که آن مکان به "خاموشی اطلاعات" بدل شده بود و همه ما را برای مشارکت در سکوت فرا می خواندند.
و همانند جیم و ژن ، در زمانی بللافاصله پس از سقوط او هم همچنین چهره های ناآشنایی را در اطراف پایگاه که مورد فعالیت بود(نگهبانی) را به یاد می آورد. او یادآور شد که بسیاری از بازدید کنندگان از سازمان اف بی ای واشنگتون بوده اند.

فرمانده ای که دستور خروج از رازول را دریافت کرد
"لوئیس کاین بوهانون" شخصی بود که به وی دستور داده شد تا سه تصویری که از محل فوق محرمانه گرفته شده بود را در آزمایشگاه مورد بررسی قرار دهد.

این بسیار جالب بود که بنابه دلایلی خاص در 18 جولای 1947حکم برکناری وی در رازول توسط مقامات مافوق داده شد. دو هفته پس از این رویداد ارتش خود مسئولیت کشف سرنخ های این حادثه را برعهده گرفت و در همین میان چند روز بعد به دستور مافوق خود به "همیلتون فیلد" کالیفرنیا منتقل شد و چیزی شبیه به کنار زدن وی از عرصه "کشفیات" بود. و جایگزین او بلافاصله توسط یک فرد خارجی به نام ستوان "هدلود دبلیو" مشخص گردید.
شایان ذکر است که در کنار این حوادث کشیش "الیاس هنکرسون" با نوشتن مقاله ای با عنوان "روح رازول " وظیفه خود دانسته بود تا این حاددثه را با توجه به شاهدان عینی در سطح جهانی منتشر سازد.
واقعاً چه بر سر تصاویر آمده است؟

تصاویر گرفته شده از موجوداتی که به هر عنوان قسمتی از بدن خود را در این صانحه از دست داده بودند بسیار با اهمیت و سری بود. که مقامات نظامی خواستار جمع آوری تمامی تصاویر موجود بودند. اما به طور غیر منتظره ای تصاویری را که از بالای پایگاه گرفتته شده بوند را خواستار نبودند. دستورات داده شده مبنی بر این موضوع بود که تصاویر باید به صورت رو به پایین گرفته شوند و در این میان مسئول استودیو عکاسی نظامی این دستورات را می شنود.
او فردی غیر نظامی بود که توانست موفق به فرار از رازول شود و همچنین با عکاسی در محدوده رازول توانست به همراه بسیاری از تصاویر حساس نظامی از آنجا خروج یابد. نام این فرد جک رودن بود.
جک رودن

مطابق با اظهارات "تام کری" ، "دان اسمیت" (که کتاب گزارشات شاهدان رازول را به نشر رسانیده بودند) و "ماری رادن" (سرپرست پرستاران مرکز توانبخشی نیومکزیکو در راسول) چنین می گویند: جک رود سوگند می خورد بر اینکه وی تصاویری را از بقایای سقوط و اجسادی که در سایت قرار دارد را در دست داشته و به شکل کاملاً مخفیانه از آن محافظت می کند.

او همچنین صراحتاً و بی پرده می گوید قبلاً شخص دیگری زمانی که در مورد تصویر گرفته از موجود زنده سخنی به میان گفت "آنها (مقمات نظامی رازول) او را کشتند". جک در بازگو کردن حوادث رازول به خانوده خود چنین می گوید: زمانی که سه کودک در حال نزدیک شدن به خانه بودن در زمانی که حادثه سقوط رخ داده بود ، به علت آنکه بیش از حد به سایت حادثه نزدیک شده بودند توسط افراد ارتشی وحشت زده می شوند.
"ما طبق شهادت سه دامپزشک که به من می گفتند هیاتی از واشنگتون در راسول حضور یافتن پس از حادثه سقوط و به شهادت یکی از این سه تن ، که او شماری از آنان را می شناخته است." سخنان جک رودن


"فردریک بنتال"

فردریک بنتال گروهبان و عکاس ارتش هوائی واشنگتون در تابستان 1947 مشغول انجام عملیات نظامی بود. بنتال بازگو می کند که وی به همراه سرهنگ آلپتریک ، دستورات ناگهانی را برای پرواز در پایگاه رازول را دریافت می کنند ، سه ساعت پس از پرواز. اکنون در شمال رازول قرار گرفته بودند و در این میان ، قادر به مشاهده کامیونی حاوی ، برخی اجزای تخریب شده ناشی از سقوط ، شده بودند . آنان اکنون در بیابان رازول قرار داشتند و در میان چادور هائی که برفراشته بود قدم می گذاشتند. این همان مکانی بود که عکاسان ، تصاویر خود را از بدن های کوچک و شبیه انسان موجودات که گرفته بودند ، موقتاً در چادرها نگه داری می کردند. ساختار جسمی و بدن آنان به گونه ای بود که جمجه این موجودات بسیار کشیده و همچنین دارای پوستی سیاه رنگ بودند. او همچنین بوی عجیبی را داخل چادرها می شنود.

[عکس: 93204301679435660943.jpg]

بنتال می گوید که تصاویر گرفته شد به شدت توسط افسران مورد حفاظت قرار گرفته شده بود ، کسانی که از مشاهده مداوم بنتال از موجودات خودداری می کردند. او اظهار داشت که تمامی تصاویر و تمامی جزئیاتی را که از محل با خود داشت اندکی پس از آن همه مدارک از وی پس گرفته شد ، به آنان (بنتال و سرهنگ همراهش) گفته شد که از ابراز چیزهائی که دیده اند خوداری کنند تا امنیت ملی حفظ شود و آنان به واشنتن برگشتند.
و او نیز به مانند سرهنگ "لوئیس" و "کاین بوهانون" پس از حادثه سقوط به خارج از پایگاه نظامی رازول منتقل شد و فردلیک بنتال گزارش می دهد از آنچه که بعد از حادثه تصادف روی داده است ؛ زمانی که به بیرون انتقال یافته بود.


منبع:
m-pc1.blogfa.com
داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
بعضی رسانه ها و مطبوعات به اسم رازول میشناسنش بعضی ها هم راسول....هیچ فرقی ندارن...xcvl

در این میان ، یک مورد وجود دارد که بارها چاپ شده ودر آن گفته شده است که موجودات فضایی فرود آمدند-که تا اندازه ای فاجعه آمیز بوده است ؛ حادثه ای که بنام راسول معروف شد.

[عکس: images?q=tbn:ANd9GcQxq4YAkzPOrE8-tzBPMfj...A_kHOhrWeg]

در اواسط ژوئن سال 1947 ،همان ماهی که کنت آرنولد بشقاب های پرنده را دید ، گله داری در 100کیلومتری شمال غربی راسول در نیومکزیکو در جنوب غربی آمریکا قطعات تکه پاره های نامعمولی را در املاکش پیدا کرد.او این موضوع را به ارتش گزارش داد.آنها به مزرعه آمدند .بدون معطلی آن قطعات را به محل دیگری بردند.سران پشت پرده ی ارتش این موضوع را بی اهمیت جلوه دادند وگفتند مواد جمع آوری شده ، قطعات بالون هواشناسی بوده اند.آن قطعات شباهت چندانی به بالون هواشناسی نداشتند ودر واقع بالون هواشناسی نبودند.
چند سال بعد نیروی هوایی آمریکا دوباره موضوع را تغییر داد ودر گزارشی طولانی در سال 1994 گفته شد که در اواخر دهه 40در راسول نیروی هوایی مشغول آزمایش های بسیار سری بنام پروژه مغول (Mogul) بوده است.آنها گفتند پروژه مغول برای پاییدن آزمایش های هسته ای در اتحاد جماهیر شوروی بوده است وشامل بالون های بود که به نزدیک مرز شوروی روانه شدند ودر هوا ماندند.این بالون ها وسایل شنود حساسی داشتند که می توانستند امواج صوتی انفجار های دور دست را نیز ثبت کنند.
در 4 ژوئن برای آزمایش پروژه مغول ، بالون ها در نزدیکی راسول به هوا فرستاده شدند.آنها 24بالون بودند.وبه سمت مرتعی که قطعات وتکه های نامعمول در آنجا یافت شده بودند منحرف شدند.به گفته یکی از بازمانده های پروژه مغول ، هم شکل وهم محتوای تکه های یافت شده کاملا مشابه وسایلی بود که محققان در پایگاه هوایی استفاده می کردند. سرانجام در سال 2001میلادی ،محقق ودانشمندی به نام « فرانک دریک» طی تحقیقاتی در آزمایشگاه های SETI متوجه شد که تمام این مواد مربوط به ارتش آمریکا بوده است نه موجودات فضایی.
[عکس: images?q=tbn:ANd9GcSeDxqw9gOHI-ZYIJwfoNB...OYzM9BtBup]

"نکته ی مهم:
این مطلب بارها در وبلاگ ها وسایت ها توسط افرادی به نمایش گذاشته شده است و مطالبی کذب مانند در مورد آن انتشار یافت که مورد توجه خاص عام قرار گرفته است."

منبع:
ufo-nasa.blogfa.com
داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
توجه توجه!!!

نظرتان درباره ی این چیه ؟واقعا مسخره نیست؟ بازرگان ناشناس بوده ، مکان دقیقی هم گزارش نداده ، و در مورد بشقاب پرنده ی به آن بزرگی فقط گفته که نقره ای بوده. در مورد موجود کله توپ بسکتبالی هم فقط گفته که قدش 160 سانتی متر بوده. یعنی هیچ چیزی از شکل بدنی ، اندام خاص ، و صدای عجیب و غریب نگفته؟ مثلا آن موجود به چه زبانی سلام کرده؟ فارسی ، انگلیسی ، فرانسوی یا... به زبان موجودات فضایی؟ اگر اینطوری بوده ، دریانورد اصلا از کجا فهمیده که آن موجود چی گفته؟
احتمالات زیادی در مورد این گزارش هست. اصلا شاید آن دریانورد فقط برای شهرت همچین چیزی گفته. شاید هم حال طبیعی نداشته. نظر شما چیه؟

در میان همه ی این ادعا های ضد و نقیض ، شخصی به نام مک برزل دامدار که در 8 ژوئیه ی سال 1947 در رازول ، ایالت نیومکزیکو زندگی می کرد ، ادعا کرد که بقایای یک دیسک پرنده را در چراگاه پیدا کرده. مک برزل شش ساعت بعد اظهاراتش را پس گرفت و گفت در حقیقت آن ها تکه هایی از بالون های هواشناسی بوده اند.

* ولی یک نکته ی عجیب: اف . بی . آی ، برای این پرونده تعدادی مامور اعزام کرد. یکی از آن ها سال های زیادی ساکت ماند و دیگری اظهارات مختلفی کرد : این که تکه هایی از آن بالون را برداشته و آن قطعه کم قطر فلز به هیچ وجه قابل قُر شدن و شکل گیری نبوده است. بعد ها شخصیت هایی ادعا کردند جسد چند بیگانه در آن بشقاب پرنده یافت شده و حتی برای آن ها تابوت هم سفارش داده شده است! گلن دنیس مامور دفن و کفنی بود که این اظهارات را کرد و مقاله ای از یک پرستار ارائه داد که در آن گفته می شد آن پرستار از نزدیک آن اجساد را معاینه کرده است.

ادعای مک برزل اصلا جار و جنجال نکرد. چون شاید در برابر ادعا های بیگانه هایی با سر بستکبالی و بشقاب پرنده های آتشین هیچ جذابیتی نداشت! ولی در حقیقت چرا مک برزل خیلی زود ادعایش را پس گرفت؟ شاید دولت برای جلوگیری از هیاهوی جمعی این کار را کرد. شاید می خواست مردم بیش از این هیجان زده نشوند و به رازول هجوم نیاورند و شاید ادعا اصلا حقیقت نداشت!

شرح کامل این پرونده ، توی کتاب اکتشاف در رازول (پرونده های محرمانه) نوشته ی تری دیری هست و شما می تونید خودتون به طور کامل اون رو بخونید. منبع من همان کتاب بود ولی بیشتر نظرات نظرات شخصی من بودند! شاید بعد از خواندن آن کتاب ، نتیجه گیری شما از مال من درست تر باشد...

* توجه! توجه! اگر زمانی تصمیم گرفتید در شب قدم بزنید ، با خودتان یک دوربین عکس برداری فلش دار ، دفترچه یادداشت و اگر توانستید دوربین فیلم برداری بردارید ( چون اکثرا فیلم ها بیشتر قابل باور هستند تا عکس ها. عکس ها را خیلی خیلی راحت می شود جعل کرد ). اگر زمانی – توجه کنید گفتم زمانی- یوفویی چیزی در آسمان دیدید ، حتما زمان دقیق ، محل دقیق و درست ترین توجیه ذهنی خودتون رو یادداشت کنید. تا توانستید از آن عکس بگیرید و سریعا تا چیزی یادتان نرفته ، مشخصات آن را یادداشت کنید و در نزدیک ترین زمان ممکن ، به مجلات و روزنامه ها اطلاع بدهید...

* دوستان عزیزی که این متن منو خوندن ، شاید بخوان خودشون خاطراتی در این باره بگن. می تونید در قسمت نظرات اونا رو بنویسید و من حتما به صفحه ی اصلی منتقلشون می کنم!
داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
در این قسمت شما با بزرگترین واقعه در ارتباط با یوفوها آشنا خواهید شد . حادثه‌ای که اثرات زیادی در زندگی انسانها داشت .در ژولای سال 1947 یک بشقاب پرنده در شهر روزول ایالت نیومکزیکو با زمین برخورد کرد . برطبق گزارشات اجساد چند سرنشین یوفو در اطراف این بشقاب پرنده کشف شد . و در بعضی از گزارشات آمده بود که جسد چند سرنشین یوفو که هنوز زنده بودند نیز یافت شد . مک برازل (Mac Brazel) مزرعه دار محلی ، گزارش اصابت این شی ناشناس را به نیروهای هوایی روزول داد

[عکس: 17.jpg]

[عکس: bc94-area-51-cover-up-plane-crash-aerial...00x450.jpg]

از بین نیروهای هوایی روزول افسر اطلاعاتی جسی مارسل (Jesse Marcel) مسئول رسیدگی به این حادثه شد . عکس پایین مربوط به ایشان و فرزندشان میشود .


[عکس: 18.jpg]
داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
از زبان شاهدان عینی واقعه

اظهارات سروان جسی مارسل در مورد حادثه : یکی دیگر از شهود عینی ماجرا و اولین شاهد از گروه بازرسین که مایل بود نام وی به عنوان یک شاهد رسمی برده شود ، یک سروان نیروی هوایی امریکا به نام "جسی مارسل" با عنوان "افسر اطلاعاتی گروه بمب افکن اتمی" مستقر در روزول بود. وی شخصی بسیار آگاه و فعال و یکی از دو افسری بود که از سایت اصلی سقوط بازدید نموده است . وی در سال 1979 طی یک مصاحبه ویدیویی صراحتا اظهار داشت که : " خیر آن شی نه یک بالون هواشناسی ، نه یک موشک و نه یک هواپیما بود . " وی در مورد جنس آن شی اظهار داشت که :

" قطعاتی از آن را تحت حرارت شدید قرار دادند که حتی گرم نشد ! همچنین این قطعات هیچ وزنی نداشتند ( یعنی با وجود بزرگی ، وزن بسیار پایینی داشتند ) و از نظر ضخامت نیز این قطعات نازکتر از فویل آلومینیم داخل پاکت سیـ ـگار بودند . من سعی کردم که این قطعات را خم کنم ، اما علی‌رغم نازکی فوق‌العاده‌ آن هرگز نتوانستم این کار را انجام دهم . ما حتی سعی کردیم تا با کمک یک پتک 16 پوندی آن را سوراخ کنیم یا تغییر شکل دهیم اما موفق نشدیم ! "

[عکس: 19.jpg]

این غیر قابل باور است که فردی با قابلیتها و تجربه بسیار بالا همچون جسی مارسل بعنوان افسر اطلاعاتی تنها گروه بمب افکن اتمی جهان در آن زمان لاشه یک بشقاب پرنده را از یک بالون هواشناسی یا یک هواپیما نتواند تشخیص دهد . آنهم با اوصافی که در مورد جنس این سفینه در بالا ذکر شد . مسلما چنین موادی را نمیتوان در کره زمین یافت یا بطور مصنوعی ساخت . وی در جای دیگری از مصاحبه عنوان داشت : " آنها از خارج از کره زمین آمده بودند ." حتی اگر فرض کنیم که وی در ابتدای امر دچار اشتباه یا خطای دید شده بود ، این موضوع براحتی قابل نفی است ، چرا که وی قبل از عزیمت به دفتر فرماندهی از شدت هیجان در مقابل منزل خود در پایگاه توقف نمود
و قطعات بشقاب پرنده و خطوط عجیب روی آن را را به همسر خود و پسر 11 ساله و همسایگانش نشان داد . بخشی از دستگاه تولید کننده اشعه ایکس آن دارای خطوطی شبیه به خط هیروگلیف
و مانند خطوط بیرونی حک شده بر روی سفینه بود .
[عکس: 20.jpg]
فرزند وی که دکتر جسی مارسل کوچک میباشد و اکنون یک پزشک است ، خلبان هلیکوپتر گارد ملی و یک جراح در پرواز بشمار میرود ، خاطره آن روز را به خوبی به یاد می آورد . او حتی قادر است جزئیات مربوط به خطوط روی سفینه را مجددا رسم کند . پدر وی ( جسی مارسل بزرگ ) نیز مدارج ترقی خود را بتدریج طی نمود تا جایی که مامور تهیه اولین گزارش در ارتباط با اولین انفجار اتمی شوروی سابق گردید که مستقیما به پرزیدنت ترومن ارائه گردید . ( بنابراین اظهارات وی بعنوان یک فرد موجه مورد تایید است ) در ارتباط با تلاش دولت امریکا برای سرپوش نهادن بر اصل ماجرا ، یک نکته مهم دیگر نیز قابل ذکر است . ژنرال سابق ارتش توماس دوبوس که قبلا در سال 1947 در درجه سرهنگی بعنوان فرمانده پرسنل مرکز فرماندهی پایگاه هشتم هوایی در فورت ورث تگزاس خدمت می کرد قبل از مرگش در سال 1992 شهادت داد که در جریان واقعه روزول پیام تلفنی از ژنرال " کلمنت مک مولن " در پایگاه هوایی اندروز در واشنگتن دی سی دریافت داشته بود که طی آن به وی دستور داده شده بود که بر اصل ماجرا سرپوش گذاشته شود . این دستورات متعاقبا از سوی ژنرال رایمی به این نحو ابلاغ شد که داستانی تهیه شود تا اصل موضوع تغییر یابد تا از فشار مطبوعات کاسته شود . شهادت آقای " گلن دنیس " کوچکترین تردیدی در مورد ماهیت موجودات فضایی واقعه روز روزول باقی نمی‌گذارد . وی همچنان در روزول نیومکزیکو زندگی می‌کند و یک تاجر مورد احترام اهالی منطقه و عضو انجمن شهر است . وی فردی متواضع و صریح است . در سال 1947 آقای دنیس یک مامور کفن و دفن بود که در مرکز تدفین
" بالارد " کار می کرد و قرار دادی با پایگاه هوایی روزول منعقد کرده بود که بموجب آن خدماتی نظیر
واگذاری آمبولانس ، محل نگهداری اجساد را در اختیار ارتش قرار می‌داد . قبل از آنکه وی اطلاعاتی در مورد سفینه بجا مانده از حادثه داشته باشد در یک بعد از ظهر تماسهای تلفنی متعددی از جانب افسر مسئول کفن و دفن پایگاه با وی صورت پذیرفت .
[عکس: 21.jpg]
در طی این تماسها از وی در مورد امکان تهیه کیسه های بدون منفذ کوچک ( کوچکتر از کیسه های حمل انسان ) برای نگهداری چندین روزه اجسادی که در معرض برخی مواد قرار گرفته‌اند سوال شده بود . توجه این مقامات به موضوع تغییر احتمالی ترکیب شیمیایی بافتهای اجساد بود . چند ساعت بعد ، زمانی که شب فرا رسید وی بدنبال یکسری وقایع غیر مرتبط با هم بطور اتفاقی به بیمارستان پایگاه هوایی رفت . بیرون از درب خروجی پشتی بیمارستان وی دو دستگاه آمبولانس نظامی را مشاهده نمود که درهای عقب آنها باز بود و در داخل آنها قطعات بزرگی از یک وسیله متلاشی شده دیده می شد و بر روی یکی از آنها خطوط و سمبلهای عجیبی وجود داشت . در داخل بیمارستان وی پرستاری را مشاهده نمود که او را می‌شناخت . در همان لحظه پلیس نظامی متوجه حضور وی شد و او را با خشونت و به زور از ساختمان خارج کردند . روز بعد آقای دنیس آن پرستار را ملاقات نمود . و وی توضیح داد که در شب قبل او نیز به بیمارستان رفته بود . آن پرستار ، زنی مذهبی بود و کاملا مشخص بود که از مشاهده چیزی بسیار شوکه شده است . خانم پرستار توضیح داد که از وی خواسته شد تا بعنوان دستیار پزشک در کالبد شکافی چند موجود عجیب و غریب با بدنهایی که هیچ شباهتی به بدن انسان نداشتند کمک کند . پرستار شرح داد که بوی وحشتناکی را حس نموده و این که چگونه یک بدن کاملا سالم در فرم صحیح خود قرار داشت ولی سایر بدنها متلاشی شده بود . آن پرستار همچنین تفاوت بین آناتومی آن سرنشینان یوفو و آناتومی بدن انسان را توضیح داد .
وی همچنین طرحی را روی دستمال کاغذی رسم نمود که نشان دهنده شکل و شمایل این موجودات فرازمینی بود .
به هر ترتیب این ملاقات آخرین آنها بود چرا که آن پرستار چند روز بعد به انگلستان منتقل شد . لازم به توضیح است که با وجود گزارشات بسیار متفاوت ، ظاهرا سفینه مزبور 4 سرنشین داشته و یکی از سرنشینان زنده آن نیز تا مدتی زنده بوده و بعدا جان سپرده است . همچنین قسمت اصلی سفینه ساقط شده در فاصله دورتر از مزرعه مک برازل و منطقه دبریس فیلد به زمین اصابت کرده بود .

داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
محققین تنها در سالهای اخیر بود که توانستند وجود سایت دوم ( محل سقوط اشیای اصلی ) را تایید کنند چرا که تنها عده کمی از مردم از وجود آن مطلع بودند . طبق شهادت شهود عینی این سایت محلی بود که بدنهای موجودات فضایی در آنجا یافت شد . بیشتر شهود عینی این سایت از ترس برخوردهای امنیتی حتی تا امروز نیز از افشای نام خود امتناع میکنند . اخیرا یک شرکت حقوقی معتبر انتخاب شده است تا به آن دسته از شاهدانی که با شهادتشان در معرض خطر قرار می گیرند ، حفاظت حقوقی اعطا کند . وکلای حقوقی این شرکت نیز تا کنون با بسیاری از شهود واقعه روزول ملاقات داشته اند . علاوه بر " گلن دنیس " سایر شهود نیز مورد تهدید و ارعاب و برخورد فیزیکی واقع شده اند . طبق اظهارات کلانتر ویلکاکس مقامات نظامی در حضور همسر وی به آنها گفتند چنانچه او و خانواده‌اش حرفی در مورد آنچه که دیده اند به زبان آوردند بی درنگ کشته خواهند شد !
همچنین مزرعه داری که قبل از همه موفق به پیدا کردن جسم ساقط شده گردیده بود توسط مقامات نظامی بمدت یک هفته تحت قرنطینه و بازجویی قرار گرفت و از وی سوگند گرفته شد تا هرگز کلمه ای راجع به آنچه دیده است به زبان نیاورد .
در خلال ماه های پس از واقعه پسر مک برازل همچنان قطعاتی را بصورت خرده ریزه می‌یافت و در قوطی مخصوص سیـ ـگار پنهان میکرد . اما آن اشیا گهگاه طی بازرسیهای مقامات نظامی مورد مصادره واقع میشدند . به هر ترتیب علی رغم این که از سال 1980 به بعد محدودیتهای وضع شده در مورد این ماجرا بتدریج از میان برداشته شد و موضوع در اختیار عموم قرار گرفت هیچ شاهدی حتی سخنی در مورد مشاهده بالون یا موشک یا هواپیمای آزمایشی که مقامات نظامی مدعی آن بودند به میان نیاورد و همه شاهدان صحبت از مشاهده بشقاب پرنده میکردند نه چیز دیگری . اکنون در شهر روزول نیومکزیکو موزه ای تاسیس شده که در آن جسدی مصنوعی از موجود فضایی روزول همراه با شواهد مربوط به سقوط بشقاب پرنده در معرض بازدید علاقه‌مندان قرار گرفته است . در سال 1997 پنجاهمین سالگرد وقوع این حادثه در این شهر گرامی داشته شد و هزاران تن از علاقه‌مندان به بررسی موضوع بشقابهای پرنده ، ضمن بازدید از این موزه اطلاعات جامعی را در ارتباط با این حادثه بدست آوردند .



گزارش واقعه روزول توسط سرهنگ بلنچارد : " روز پس از واقعه قطعات بشقاب پرنده ساقط شده و خود سفینه توسط هواپیماهای سی 54 و ب 29 به پایگاه هوایی رایت فیلد در دیتون اوهایو منتقل گردیدند . این پایگاه مقر گروه 509 بمب افکن نیروی هوایی ایالات متحده است و در آن زمان دارای یک مشخصه ویژه بود و آن اینکه تنها گروه بمب افکن اتمی در جهان بشمار می آمد . در صبح روز 8 جولای 1947 سرهنگ دوم ویلیام بلنچارد فرمانده گروه بمب افکن اتمی گزارشی را منتشر ساخت مبنی بر این که لاشه یک سفینه بشقاب مانند را در منطقه یافت نموده است . این گزارش بلافاصله توسط تلگراف به ایالات متحده مخابره شد و به سرعت به تیتر اول 30 روزنامه عصر آن روز مبدل گشت . ظرف چند ساعت پس از انتشار گزارش اول و بدنبال کنجکاوی و فشار مطبوعات و افکار عمومی برای افشای جزئیات بیشتر ، گزارش دومی از سوی دفتر ژنرال راجر رامی فرمانده پایگاه هشتم هوایی در فورت ورث تگزاس واقع در 400 مایلی محل سقوط منتشر شد . این گزارش ، گزارش اول را تکذیب نموده ، اعلام داشت که سرهنگ بلنچارد و افسران او در گروه 509 بمب افکن در روزول مرتکب یک اشتباه احمقانه شده اند و به اشتباه یک بالون هواشناسی و آنتن رادار آنرا با لاشه یک بشقاب پرنده اشتباه گرفته اند . البته مشخص است که یکی از این دو گزارش دروغ محض است . در واقع شهود معتبر بسیاری اعم از مقامات نظامی و غیر نظامی محلی که مستقیما درگیر ماجرا بودند اعتقاد داشتند که گزارش اول مربوط به سرهنگ بلنچارد و تیم او واقعیت دارد و گزارش دوم خود دروغ محض است و تنها برای سرپوش گذاشتن به یکی از نادرترین وقایع تاریخ بشر منتشر شده بود . کسانی که با سرهنگ دوم بلنچارد هم گروه و همکار بودند اذعان داشتند که وی فردی مطلع و آگاه با رفتاری معقول و منطقی بوده و هرگز آدمی نبوده که از خود و گروه بسیار مهم خود تصویر یک عده احمق را در اذهان عمومی بوجود آورد .



و در واقع گزارش دوم منتشر شده از سوی ژنرال رامی یک توهین بزرگ به سرهنگ بلنچارد و گروه 509 بمب افکن اتمی تلقی شد . همچنین سرهنگ بلنچارد بعدها طبق سنوات نظامی به ژنرال 4 ستاره ارتقا یافت . و موقعیت نظامی وی نیز به قائم مقامی ریاست کارکنان نیروی هوایی ایالات متحده ارتقا یافت . بعد از حادثه روزول در امریکا گروهی فوق سری شکل گرفت که در آن گروه دوازده نفر از نخبگان زمین عضو بودند که نام این گروه MJ12 ( مجستیک 12) است . از نکات جالب‌تر این است که سطح سری این گروه در امریکا Q تعریف شد ، یعنی حتی رئیس جمهور و نمایندگان مجلس نیز حق دسترسی به اطلاعات این گروه را ندارند . این گروه موظف شد تا بر روی باقیمانده بشقاب پرنده حادثه روزول و اجساد بدست آمده از آن کار کند . این افراد در محلی که منطقه بسته نظامی است مشغول بکار شدند . نام این محل گروم لیک ( Groom Lake ) میباشد.

مجستیک 12:
[عکس: mj12group2_lg.jpg]


بعد از حادثه رازول در امریکا گروهی فوق سری شکل گرفت که در آن گروه دوازده نفر از نخبگان زمین عضو بودند که نام این گروه ( مجستیک 12 ) است. این گروه موظف شد تا بر روی باقیمانده بشقاب پرنده حادثه رازول و اجساد ست آمده از آن کار کند. این افراد در محلی که منطقه بسته نظامی است به نام منطقه 51 مشغول بکار شدن
داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
اسناد محرمانه ی گروه مجستیک 12
فیلمی از موجود فضایی مورد آزمایش
این فیلم معروف و جنجالی توسط فردی که خود را ویکتور معرفی کرده است به صورت مخفیانه از پایگاه فوق سری گروم لیک ( واقع در منطقه 51 مکانی که به گفته بسیاری از محققین مرکز آزمایش های سری دولت امریکا در رابطه با بشقاب های پرنده است ) خارج شده است. در این فیلم از یک موجود فرازمینی - از نژاد خاکستری ها - تحقیقاتی به عمل می آید.قابل توجه دوستانی که خیلی درباره ی آدم فضایی ها و فرضیه هاشون چیزی نمیدونن:
ادم فضایی ها به سه گروه تقسیم شدن
خاکستری ها - حشره سان ها -خزندگان
البته بیشتر گزارش ها مربوط به خاکسرتی ها بوده...
با کلی دردسر اینو پیدا کردم...

[عکس: images.php?img=i4846btck03.png]
داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
ویکتور اذعان کرد چنانچه هویت اصلی او فاش شود بلافاصله توسط دولت به قتل خواهد رسید. او به بسیاری از شبکه های خبری مراجعه کرد تا فیلم را برای عموم پخش کنند. ابتدا به شبکه خبری فاکس مراجعه نمود. اما آن شبکه به علت مشکلاتی که قبلا به خاطر پخش فیلم مستند کالبد شکافی موجود فرازمینی ( که در همین پست فیلمش موجوده ) برایش به وجود آمده بود از قبول آن فیلم سر باز زد. آن مشکلات بخاطر آن بود که پس از پخش فیلم، جنجالی میان موافقان و مخالفان آن فیلم به پا خاست و باعث شد اعتبار شبکه فاکس در نظر مخالفان صحت فیلم خدشه دار شود و کمپانی فاکس نمی خواست بار دیگر متهم به دروغ پراکنی شود. ضمن آن که پخش چنین اخباری برای شبکه های معروف امریکا خشم دولت آن کشور را برایشان به ارمغان می آورد. سر انجام شبکه ای مستقل در لوس انجلس به نام راکت پیکچرز قبول کرد که در حضور یک کارشناس بشقاب های پرنده - دیوید مورتون - آن را برای عموم پخش کند .

واقعی یا دروغی؟

صحت این فیلم از نظر افراد مختلف متفاوت است. بسیاری آن را حقیقی می دانند و بسیاری نیز جعلی. دیوید مورتون پس از دیدن فیلم متقاعد شد که فیلم حقیقی است به خاطر تطابق و همخوانی فیلم با اظهارات ربوده شدگان

آن موجود شباهت بسیاری به موجوداتی دارد که ربوده شدگان تحت هپینوتیزم شکل و شمایلشان را باز گو کرده اند. این نوع معروف از فرازمینی ها که برای تمامی یوفولوژیست ها آشناست به خاکستری ها معروفند . نشانه بعدی که صحت فیلم را تقویت می کند اطلاعاتی است که پایین فیلم به نمایش در می آیند.

دی-ان-آی و سمت راست آن اعدادی که به نظر می رسد برای نشان دادن ساعت و دقیقه و ثانیه به کار می روند ممکن است به کلمه ( اداره اطلاعات نیروی دریایی ) دلالت کند . بخشی که در منطقه 51 مشغول به کار است و بسیاری از مردم از فعالیت های آن و حتی وجود آن بی اطلاعند. ضمن این که جورج ناپ خبرنگار تلویزیون هم زمانی که جنجال باب لازار به راه افتاد ( باب لازار از جمله دانشمندانی بود که مستقیما روی پروژه یوفو ها کار میکرد و سپس تمامی اطلاعات خود را منتشر کرد و باعث جنجال بزرگی شد ) برای روشن شدن ادعاهای باب لازار چکهایی را که به او طی مدت زمان کار کردن در منطقه 51 داده شده بود طی یک برنامه تلویزیونی نشان داد که روی تمام آنها مهر دی-ان-آی خورده بود. این مساله نیز صحت وجود چنین بخشی را در منطقه 51 افزایش می دهد.
داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
ویکتور و ماجرای افشای فیلم:


[highlight=#ffffff][عکس: 5e3b-vid.jpg][/highlight]

حالا می رسیم به ویکتور. کسی که به هیچ عنوان از ترس کشته شدن هویت خود را فاش نکرد.

سوالی که مطرح می شود این است که وی چگونه توانست این فیلم را با وجود کنترل شدید از آن محل خارج کند؟ تهیه کننده برنامه ای که فیلم را برای عموم پخش کرد می داند که ویکتور چگونه فیلم را از پایگاه خارج کرد. ویکتور به وی گفته بود که او برنامه ریزی دقیقی انجام داد تا در لحظه ای که کسی نظارتی بر رویش ندارد فیلم ها را از روی نوار به سی دی و دی وی دی کپی کند. ضمنا وی عمدا صدای فیلم را حذف کرده تا مبادا هویت و امنیت خود و کسانی که در فیلم نمایش داده می شوند به خطر افتد.

وی ضمنا به تهیه کننده برنامه گفته بود که مردی که در اکثر صحنه های این فیلم کنار آن موجود ایستاده و دستش را به سمت سر خود می برد تله پات نیروی نظامی بوده که با حضور خود در آنجا برقرای ارتباط تله پاتیکی برای کمک به آن موجود را به عهده داشته است!

چون در فیلم ضعف و بیماری آن موجود کاملا آشکار بود برای همین تهیه کننده برنامه از ویکتور راجع به این که آیا آن موجود پس از آن واقعه مرده یا خیر سوال کرد. ویکتور جواب داد مطمئن نیستم. همین قدر می دانم که دیگر از آن موجود برای تحقیقات علمی و مصاحبه استفاده نکردند

و در پایان طبق اظهارات ویکتور طی انجام اعمالی بر روی آن موجود سعی می شود اطلاعات تکنولوژیکی و فنی نیز از آن به دست اید. که خود ویکتور یا آنها را نمی دانسته یا نمی خواسته بگوید.
داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
بررسی واقعه ی سال ۱۹۴۷ رازول نیو مکزیکو:

دفتر تحقیق و رسیدگی علمی سازمان ملل متحد

بررسی واقعه ی سال ۱۹۴۷ رازول نیو مکزیکو:

از سال ۱۹۴۷ گزارشها مبنی بر مشاهده ی یوفوها ها شدت گرفت . حکومت وقت و ارتش
ایالات متحده امریکا تصمیم بر ایجاد موسسه ای گرفتند که بطور مجزا و مستقل
به این مسائل و پدیده ها عجیب رسیدگی کند. و وظیفه ی این نظارت مخفی برعهده ی موئسسه ی واچ گذاشته شد.

واقعه ی رازول به صورت تاریخ نگار :

هفدهم مارچ محدوده ی کوهستان آبشار در ایالت اورگان : تیم پاراسایکولوژی موسسه ی
واچ گروهی از افرادی که دارای قابلیت های روانی و فرا روانی بودند را در
محلی برای تحقیقات جمع آوری کرد. موضوع تحقیق این بود که قابلیت های این
افراد را بطور دقیق از طریق ارتباط با گروه دیگری در نیو انگلند در همان
زمان اندازه گیری کنند . این ارتباط صورت گرفت و تحقیق به قول معروف ثمر
بخش بود ولی دست آورد بطور شگفت انگیزی غیر قابل انتظار بود. ارتباط
برقرار شده بود ولی نه با گروه هدف** بلکه با اذهان ناشناخته و کاملا» غیر
زمینی. این ارتباط فقط سیزده ثانیه به طول انجامید ولی همین مدت کوتاه می
توانست مسیر تاریخ را عوض کند. آنها حتی توانستند قدری از تجربه ی غیر
عادی خودشان را بیان کنند ** فیزیک دانان در این تجربه از یک موضوع مطمئن
شدند و آن این بود که حیات غیر بشری بر روی زمین وجود دارد.

اول جولای محدوده ی محصور شن های سفید در ایالت نیو مکزیکو : در هنگام حفاظت
هوایی این منطقه با موشک های وی-2 مجهز به تکنولوژی پیشرفته ی هدایتی،
مرکز رادار این محدوده یک شیئ ناشناخته ی پرنده را بالای سایت موشکی ره
گیری کرد که بطور سرگردان در حال پرواز بود ولی به نظر میرسید که تحت
کنترل هوشمندانه ای باشد

دوم جولای محدوده ی محصور شن های سفید در ایالت نیو مکزیکو : بر طبق دستور مستقیم سرتیپ
مارتین اسکانلون یک رادار بیست و چهار ساعته بطور شبانه روزی برای ره گیری
این شیئ ناشناخته پرنده مستقر شد. با تماسهایی که گروه واچ با سرتیپ
داشتند از این موقعییت مطلع شدند

سوم جولای محدوده ی محصور شن های سفید در ایالت نیو مکزیکو : گروه واچ برای جهت دهی
به برنامه هایشان جلسه ای را تشکیل میدهند. دو گزینه و اختیار اازاین جلسه
و بحث انتخاب میشود. بعضی از اعضای واچ موئتقد بودند که سرنشینان آن یو اف
او قابل ارتباط از طریق تلپاتی هستند و آنها میتوانند از نتایج تجربه ی
قبلی خود برای ارتباط مجدد و پیگیری تحقیق استفاده کنند. و درخواست این را
از واچ داشتند که به آنها اجازه ی انجام یک ارتباط صلح آمیز برای رد و بدل
کردن اطلاعات را بدهند.ولی نظر آنان با آن دسته از افراد گروه واچ که از
ارتباط با حیات هوشمند ناشناخته ی غیر بشری حراس داشتند کاملا» در تناقض
بود آنها پیشنهاد دادند که آن شیئ ناشناخته را با موشک ساقط کنند و بعد سر
فرصت و با خیالی آسوده به بررسی فن آوری این وسیله بپردازند تا وقتی
ارتباط های بعدی رخ داد آنها اطلاعاتی از یوفوها ها داشته باشند. سر انجام
بعد از یک مذاکره داغ و طولانی اکثریت البته با اختلاف بسیار کم تصمیم به
انجام پیشنهاد اول گرفتند یعنی ارتباط صلح آمیز. و نام انتخابی عملیات هم
انتخاب شد** عملیات کبوتر. تمام افراد تیمهای پارا سایکولوژی و فیزیکدانان
که در تجربه ی مرکز تحقیق کوهستان آبشار حظور داشتند هم به لیست محققان
اضافه شدند. شاید شما هم مثل من الان آرزو میکردین که کاش جزو این گروه
تحقیقی میبودین ولی خدا رو شکر کنید که اون موقع جزو اون گروه نبودین
ادامه ی مطلب موضوع رو روشن میکنه. افراد گروه منطقه ای روی یکی از تپه
های دور افتاده ی صحرای نیو مکزیکو را انتخاب کردند و کمپ خود را بر پا
نمودند. در درون گروه واچ هنوز توافق جمعی برای انجام این کار انجام نشده
بود. آن دسته ای که با عملیات کبوتر موافق نبودند عقیده داشتند که فکر
تماس و ارتباط مجدد با سرنشینان آن شیئ ناشناخته بسیار ابلهانه است و تماس
دوباره غیر ممکن میباشد** از این رو این دسته از افراد یکدنده گروه واچ
بطور غیر رسمی و مخفیانه طرح و برنامه ی عملیاتی به نام شکار کبوتر را بنا
نهادند.

چهارم جولای محدوده ی محصور شن های سفید در ایالت نیو مکزیکو : در همان هنگامی که گروه عملیات کبوتر موسسه ی
واچ بر بالای تپه منتظر ظاهر شدن مجدد یو اف او بودند عملیات شکار کبوتر
در خفا و آن طرف سایت موشکی در مراحل نهای انجام کار و مهیا شدن بود.یک
راکت وی-2 مجهز به سیستم آزمایشی هدایت از راه دور پیشرفته سریعا» در حال
برنامه ریزی و آماده سازی و بارگزاری کلاهک بود. فرمان دقیق حادثه ای که
پیش آمده توضیح خواهم داد را موجب شد نا مشخص است. تمام اطلاعات از
گزارشات مشاهده شده و آشفته که به جا مانده است باز سازی شده. در ساعت
21:18 به وقت محلی رادار دوباره همان یو فو ای را که در چهار رور پیش ره
گیری کرده بود دو باره بر روی صفحه مشخص کرد. در هنگامی که افراد گروه
عملیات کبوتردر حال ایجاد ارتباط ذهنی با سر نشینان شیئ ناشناخته ی پرنده
بودند آماده سازی عملیات شکار کبوتر به پایان رسید و حالا زمان مناسبی
برای دادن فرمان اجرای عملیات شکار کبوتر بود. چند دقیقه بعد شیئ ناشناخته
ی بیگانه به نظر متوجه تلاش افراد عملیات کبوتر شد و در بالای محدوده ی
تپه در جای خود بطور معلق ایستاد با اینکا محققان و فیزیک دانان امید و
اشتیاق بیشتری پیدا کردند و تلاش و کوشش خود را برای ایجاد ارتباط بیشتر
کردند. این موقعیت ثابت آن شیئ ناشناخته ی پرنده امیدی را برای اجرای بهتر
عملیات شکار کبوتر برای افراد این عملیات بوجود آورد. در این زمان سه
حادثه ی مختلف با هم رخ داد، یک : افراد گروه عملیات کبوتر موفق به ایجاد
ارتباط با سرنشینان شیئ پرنده از طریق ذهن به ذهن شدد. دو : راکت وی-2 با
صدای زیاد به بدنه ی شیئ ناشناخته اصابت کرد و به آن صدمه زد. سه : یک
حمله ی عصبی شدید تمام ارتباط ذهنی افراد را با آن شیئ پرنده از بین
برد.یوفو با سرعت باور نکردنی ای شتاب گرفت ولی به شدت صدمه دیده بود به
همین دلیل یک بار به زمین برخورد کرد قسمتی از سطح زمین را کند و تکه های
زیادی از خود درامتداد قسمت وسیعی از محدوده نزدیک رازول بر روی زمین
جاگذاشت. و در نهایت چندین مایل دورتر با دیوار صخره ای برخورد کرد و
متوقف شد.

پنجم جولای رازول در ایالت نیو مکزیکو : با طلوع خورشید در روز بعد منطقه ی نهایی سقوط مشخص شد و تیم جمع
آوری نیز به منطقه اعزام شدند. گروه جمع آوری لاشه ی یوفو را همراه با
چهار جنازه ی غیر انسانی (بیگانه) بار کامیون ها کردند و برای انبار موقتی
ای در پایگاه هوایی ارتش در رازول فرستادند. در رازول لاشه و جنازه ها
تخلیه شدند و دوباره برای اعزام به فرودگاه فورت ورس در هواپیماهای باری بارگذاری شدند.در شب هنگام بعد از روز سقوط
** قسمتی از لاشه به فرودگاه پایگاه فورت ورس رسید. قدرت نفوذ موئسسه ی
واچ در ارتش باعث شد که محققان عملیات شکار کبوتر در رازول و فورت ورس
بطور آزادانه به فعالیت و تحقیق خود ادامه بدهند بدون اینکه از بازجویی
شدن هراسی داشته باشند. همینطور برای سربازان مستقر در پایگاه کاملا» روشن
بود که موضوعی در جریان است ولی هیچ کس سوالی نمیپرسید. در هنگامی که گروه
شکار کبوتر شکار خود و چهار جنازه ی بیگانه را نزد خود داشتند ، گروه بخت
برگشته ی عملیات کبوتر که هنوز در شک واقعه بودند به خود آمدند و تلاش خود
را برای نجات افراد خود که درسانحه آسیب دیده بودند شروع کردند. از نه نفر
سایکیک ای که سعی در ایجاد ارتباط با افراد بیگانه داشتند، دو تن به دلیل
سکته ی قلبی و نیز خونریزی مغزی جا به جا فوت کردند.یکی دیگر در حقیقت در
آتش سوخت. چهار نفر دیگر به نوعی جنون پایدار مبتلا شدند. که سه نفر از
آنها بطور تدریجی معاشر خود را از دست دادند. فقط دو نفر از آنها در صحت
کامل به سر میبرند. بعد از تقریبا» یک روز کامل تخمین خسارت و پرس وجو،
رهبران گروه عملیات کبوتر متوجه شدند که به آنها توسط اعضا ی دیگر موئسسه
ی واچ خیانت شده است. پس افراد باقی مانده از گروه عملیات کبوتر به سرعت
خودشان را جمع و جور کردند و قصد سبقت گرفتن از دشمنان جدیدشان را کردند.
آنها با نفوذ خود در ارتش تلاش کردند تا یکی از هواپیما های بارکش حامل
لاشه ها که به مقصد فورت ورس میرود را به پایگاه هوایی رایت پترسن در
ایالت اوهایو بفرستند. در آنجا افراد گروه عملیات کبوتر محموله را دریافت
کردند. هرج و مرج موجود در رازول مانع از این میشد که دو گروه از فعالیت
های یکدیگر مطلع شوند. این تکروی ها باعث شد که موئسسان گروه واچ دریابند
که چه شکافی بین گروهشان پدید آمده است و به همین دلیل بسیار نگران و
وحشتزده شدند. یکی از هواپیما های بارکش را تحت فرمان خود گرفتند و محموله
را به واشنگتون دی سی فرستادند و اطمینان حاصل کردند که این محموله حتما
شامل یکی از اجساد سرنشینان بیگانه و مقداری چشم گیر از لاشه ی سفینه ساقط
شده باشد. گروه ** هواپیمای باری به همراه جسد و لاشه ی سفینه بطور مرموزی
ناپدید شدند. زمان زیادی باید طول می کشید تا نشانه ای از موقعیت
جغرافیایی آنها بدست بیاید.

ششم جولای رازول در ایالت نیو مکزیکو : در ساعت 03:00 روز بعد از سقوط تمام اعضا موئسسه ی
واچ پایگاه هوایی رازول و محدوده ی محصور شنهای سفید را بر این باور که
تمام شواهد و مدارک را پاک سازی کرده اند تخلیه کردند. ولی نمیدانستند که
همگی اشتباه میکنند. یک دامدار محلی به نام مک برازل هنگامی که در محدوده
ی شخصی خود در حال گشت زدن بود محل برخورد اولیه سفینه با زمین را همراه
با قطعات کنده شده از آن را پیدا میکند. بعد از چند ساعت در همان روز به
کلانتر منطقه ی رازول زنگ میزند و همه ی مشاهدات را توضیح میدهد. و کلانتر
هم در عوض به کاپتان جسی مارسل در پایگاه هوایی رازول خبر میدهد با این
گمان که لاشه ی مربوطه حاصل یکی از آزمایش های ارتش است.کاپتان مارسل محل
برخورد را وارسی میکند و شیار ایجاد شده را سرکشی میکند و مقداری از قطعه
های سفینه را جمع آوری و بار جیپ خود میکند و به پایگاه برمیگردد. فرمانده
پایگاه در سر خود جشنی بر پا کرده چون به فکر تبلیقات کشف خود میباشد و در
ذهن خود مصاحبه ی مطبوعاتی را که در آن به خبر نگاران میگوید که ارتش لاشه
ی یک یو اف او را یافته است را مجسم میکند. این خبر به گوش گروه عملیات
کبوتر در پایگاه هوایی رایت – پترسن میرسد. چند تماس به موقع گرفته میشود
و کاپتان مارسل به همراه تمام قطعات سفینه به پایگاه رایت-پترسن احظار شد
و برخی از اعضا ی عملیات کبوتر موسسه واچ به منطقه ی رازول برای سرکشی و
سرپرستی جمع آوری تمام قطعات پخش شده در مرتع برگشتند.

هفتم جولای پایگاه هوایی رایت-پترسن در ایالت اوهایو : به فرمان افراد عملیات کبوتر ژنرال راجر ریمی افسر فرمانده ی پایگاه هوایی رایت-پترسن در یک کنفرانس خبری تمام افسران ونظامیانی را که ادعا کرده بودند لاشه ی یو اف او را کشف کرده اند به عنوان احمق هایی به تصویر کشیده شدند که نمیتوانند فرق بین لاشه ی یو اف اوو یکبالون هواشناسی را تشخیص دهندد. و به کاپتان مارسل که بد جوری شرمنده شده بود


فرمان داده شد که در کنار لاشه ی یک بالون هواشناسی ژست بکیرد و عنوانکند که چیزی که فکر میکرده یو اف او هست این بوده
و اما در رازول افراد عملیات کبوتر موسسه ی واچ تمام مدارک و شواهد راپاکسازی کردند و نیز آن دامدار یعنی مک برازل را برای سه روز بازجویی بهپایگاه رازول اسکورت کردند.

هشتم جولای منطقه ی رازول در ایالت نیو مکزیکو : تمام قطعات جمع آوری شده از مراتع به پایگاه هوایی رایت-پترسن فرستاده شد.

داستان کوتاه:
رمان (درحال تایپ):
پاسخ
سپاس شده توسط:


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
.AtenA. (۲۵-۰۱-۹۶, ۰۴:۵۳ ق.ظ)، charpylolo (۱۱-۰۸-۹۵, ۰۹:۲۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان