۰۸-۱۲-۹۳، ۰۵:۴۶ ب.ظ
از اونجایی که من خیلی به این اتفاق علاقه دارم میخوام هرچی راجع به موضوع رازول گفته شده رو تو این تایپیک قرار بدم....
عکاسان پایگاه مستقر در رازول در مورد حادثه سقوط یوفو در منطقه حادثه، به بیان تجربیات خود می پردازند.
عکاسان نظامی مستقر در پایگاه نیروی هوائی رازول در سال 1947 ، اکنون پس از 80 سال ، شروع به گفتن جزئیاتی از این اتفاق نموده اند ، جزئیاتی شامل اتفاقات رخ داده بعد سقوط. مطابق با شهادت فرمانده "بوچ بلانچارد" ، مافوق وی به بلانچارد دستور می دهد تا عکاسان موجود در محل را به بیرون از پایگاه فرا خواند و از دستاوری به مدارک بصری خوداری نمایند زیرا این یک خطر جدی و امنیتی هم برای کارکنان موجود در پایگاه خواهد بود و هم اینکه فاش شدن برخی رازها به قیمت اغتشاش اذهان عمومی می انجامد.
این فرمانده شتاب زده با عمل به دستور و برای کاوش عازم مناطق حادثه دیده شد. در این مکان گروهایی از عکاسان مردمی که بیشترآنها از واشنگتون باقی مانده بودند و در محل حضور داشته و به همراه پرسنل بازنشته نظامی اجازه حضور در مکان به آنها داده شده بود. با توجه به مساحبات انجام گرفته با عکاسان ، هیچ کدام باور نداشتن که چه عاملی سبب سقوط بالن هواشناسائی شده باشد. عکاسان مستقر در پایگاه نیروی هوائی رازول پس از سپری کردن 6 دهه از این اتفاق اخیراً مورد توجه همگان قرار گرفته اند. و اکنون کسانی که از این حادثه مانده اند در اواخر عمر خود می باشند.
جیمز رمیک
"جیمرمیک" در طول حادثه رازول تنها 20 سال سن داشت ، اکنون وی 80 سال سن دارد او به تازگی دچار سکته مغزی شده است و از این بابت بسیار رنج می کشد.
او و همسرش دهه های متوالی در مورد بحث های خود در حیطه حوادث رازول در نشریات سراسر جهان به چهره های شناخته شده ای بدل گردیده اند.
بنابر گفته های ایشان ، رمیک متوجه افزایش شمار پروازهای هوائی در منطقه می شود به حدی که پایگاه رازول خالی از هواپیماهای نظامی می شود ، و در این میان شایعاتی نیز در منطقه شنیده می شود که بر اساس آن مردم واشنگن آن را به صورت جدی با سایرین در میان می گذاشتند.
او هیچ گاه بر این باور نبود که این جسم یک بالن بوده است و معتقد است که مقامات نظامی همیشه بر ماهیت اصلی آن سرپوش نهاده بودند. او بر این باور بود که این سقوط فراطبیعی بوده و تا به حال چیزی شبیه به آن را روئیت نکرده است. او توضیح می دهد که همگان بر این حادثه سکوت اختیار کردند و چند سال بعد یعنی 1950 به کلی فراموش شد.
عکاسان پایگاه مستقر در رازول در مورد حادثه سقوط یوفو در منطقه حادثه، به بیان تجربیات خود می پردازند.
عکاسان نظامی مستقر در پایگاه نیروی هوائی رازول در سال 1947 ، اکنون پس از 80 سال ، شروع به گفتن جزئیاتی از این اتفاق نموده اند ، جزئیاتی شامل اتفاقات رخ داده بعد سقوط. مطابق با شهادت فرمانده "بوچ بلانچارد" ، مافوق وی به بلانچارد دستور می دهد تا عکاسان موجود در محل را به بیرون از پایگاه فرا خواند و از دستاوری به مدارک بصری خوداری نمایند زیرا این یک خطر جدی و امنیتی هم برای کارکنان موجود در پایگاه خواهد بود و هم اینکه فاش شدن برخی رازها به قیمت اغتشاش اذهان عمومی می انجامد.
این فرمانده شتاب زده با عمل به دستور و برای کاوش عازم مناطق حادثه دیده شد. در این مکان گروهایی از عکاسان مردمی که بیشترآنها از واشنگتون باقی مانده بودند و در محل حضور داشته و به همراه پرسنل بازنشته نظامی اجازه حضور در مکان به آنها داده شده بود. با توجه به مساحبات انجام گرفته با عکاسان ، هیچ کدام باور نداشتن که چه عاملی سبب سقوط بالن هواشناسائی شده باشد. عکاسان مستقر در پایگاه نیروی هوائی رازول پس از سپری کردن 6 دهه از این اتفاق اخیراً مورد توجه همگان قرار گرفته اند. و اکنون کسانی که از این حادثه مانده اند در اواخر عمر خود می باشند.
جیمز رمیک
"جیمرمیک" در طول حادثه رازول تنها 20 سال سن داشت ، اکنون وی 80 سال سن دارد او به تازگی دچار سکته مغزی شده است و از این بابت بسیار رنج می کشد.
او و همسرش دهه های متوالی در مورد بحث های خود در حیطه حوادث رازول در نشریات سراسر جهان به چهره های شناخته شده ای بدل گردیده اند.
بنابر گفته های ایشان ، رمیک متوجه افزایش شمار پروازهای هوائی در منطقه می شود به حدی که پایگاه رازول خالی از هواپیماهای نظامی می شود ، و در این میان شایعاتی نیز در منطقه شنیده می شود که بر اساس آن مردم واشنگن آن را به صورت جدی با سایرین در میان می گذاشتند.
او هیچ گاه بر این باور نبود که این جسم یک بالن بوده است و معتقد است که مقامات نظامی همیشه بر ماهیت اصلی آن سرپوش نهاده بودند. او بر این باور بود که این سقوط فراطبیعی بوده و تا به حال چیزی شبیه به آن را روئیت نکرده است. او توضیح می دهد که همگان بر این حادثه سکوت اختیار کردند و چند سال بعد یعنی 1950 به کلی فراموش شد.
ژن نیراشمیست
تصویر فوق "ژن نیراشمیست" را نشان میده وی عضوی از یگان سری بود که عملیات فوق محرمانه را در پایگاه رازول بر عهده داشت. "ژن" با آوردن تصاویر و اسناد مربوط به حوادث روی داده در پایگاه " که هر کدام نمونه ای از سقوط بودند" ، بیاد می آورد که هیچ گاه نمونه ای از سقوط ماه جولای را ندیده بود . و از این بابت که بر ماهیت این اسرار هنوز هم سرپوش گذاشته شده است ابزار تاسف می کند. بر اساس اظهارات وی "اگر این پروژه فوق محرمانه ای از نوعی سقوط بود سریعاً توسط پایگاه امنیت نظامی جواب آن به صورت سندهای بصری خواستار می شد.
اگر این تنها یک بالن هواشناسی بود ، آنها "عکسان" مجاز به عکس گرفتن بیشمار از آن بود ند. و توسط رسانه های موجود فیلم برداری می شد.
در پاسخ به این پرسش که آیا این یک شی زمینی بوده است یا نه ، "ژن" توضیح داد که با توجه به تصاویر گرفته شده در زمان حادثه سربازان سرگرم دعواهای "روز جمعه" بوده اند، و صدای ناشی از سقوط به نظر می رسید از یک جیب نظامی باشد که توسط سربازی رانده می شد و در انتها منفجر می شود و حوادثی از این دست.
"ژن" این را پذیرفت که به علت ممنوع بودن عکاسی از سایت رازول ، منشاء این حادثه نامعلوم ماند و مردم محلی در بازگو کردن این حادثه به خوبی ایفای نقش کردند.
"کلوین کاکس"
برای "کلوین کاکس" اوایل ماه می 1947 پرحادثه و خاص بود. او که در دوره خدمت سربازی بود ، برای محافظت از سایت حادثه مجاز به شلیک بسوی افراد غیر نظامی و ناشناس بود.
کلوین با تایید سخنان ژن و جیم ، بیان کرد که آن مکان به "خاموشی اطلاعات" بدل شده بود و همه ما را برای مشارکت در سکوت فرا می خواندند.
و همانند جیم و ژن ، در زمانی بللافاصله پس از سقوط او هم همچنین چهره های ناآشنایی را در اطراف پایگاه که مورد فعالیت بود(نگهبانی) را به یاد می آورد. او یادآور شد که بسیاری از بازدید کنندگان از سازمان اف بی ای واشنگتون بوده اند.
فرمانده ای که دستور خروج از رازول را دریافت کرد
"لوئیس کاین بوهانون" شخصی بود که به وی دستور داده شد تا سه تصویری که از محل فوق محرمانه گرفته شده بود را در آزمایشگاه مورد بررسی قرار دهد.
این بسیار جالب بود که بنابه دلایلی خاص در 18 جولای 1947حکم برکناری وی در رازول توسط مقامات مافوق داده شد. دو هفته پس از این رویداد ارتش خود مسئولیت کشف سرنخ های این حادثه را برعهده گرفت و در همین میان چند روز بعد به دستور مافوق خود به "همیلتون فیلد" کالیفرنیا منتقل شد و چیزی شبیه به کنار زدن وی از عرصه "کشفیات" بود. و جایگزین او بلافاصله توسط یک فرد خارجی به نام ستوان "هدلود دبلیو" مشخص گردید.
شایان ذکر است که در کنار این حوادث کشیش "الیاس هنکرسون" با نوشتن مقاله ای با عنوان "روح رازول " وظیفه خود دانسته بود تا این حاددثه را با توجه به شاهدان عینی در سطح جهانی منتشر سازد.
واقعاً چه بر سر تصاویر آمده است؟
تصاویر گرفته شده از موجوداتی که به هر عنوان قسمتی از بدن خود را در این صانحه از دست داده بودند بسیار با اهمیت و سری بود. که مقامات نظامی خواستار جمع آوری تمامی تصاویر موجود بودند. اما به طور غیر منتظره ای تصاویری را که از بالای پایگاه گرفتته شده بوند را خواستار نبودند. دستورات داده شده مبنی بر این موضوع بود که تصاویر باید به صورت رو به پایین گرفته شوند و در این میان مسئول استودیو عکاسی نظامی این دستورات را می شنود.
او فردی غیر نظامی بود که توانست موفق به فرار از رازول شود و همچنین با عکاسی در محدوده رازول توانست به همراه بسیاری از تصاویر حساس نظامی از آنجا خروج یابد. نام این فرد جک رودن بود.
جک رودن
مطابق با اظهارات "تام کری" ، "دان اسمیت" (که کتاب گزارشات شاهدان رازول را به نشر رسانیده بودند) و "ماری رادن" (سرپرست پرستاران مرکز توانبخشی نیومکزیکو در راسول) چنین می گویند: جک رود سوگند می خورد بر اینکه وی تصاویری را از بقایای سقوط و اجسادی که در سایت قرار دارد را در دست داشته و به شکل کاملاً مخفیانه از آن محافظت می کند.
او همچنین صراحتاً و بی پرده می گوید قبلاً شخص دیگری زمانی که در مورد تصویر گرفته از موجود زنده سخنی به میان گفت "آنها (مقمات نظامی رازول) او را کشتند". جک در بازگو کردن حوادث رازول به خانوده خود چنین می گوید: زمانی که سه کودک در حال نزدیک شدن به خانه بودن در زمانی که حادثه سقوط رخ داده بود ، به علت آنکه بیش از حد به سایت حادثه نزدیک شده بودند توسط افراد ارتشی وحشت زده می شوند.
"ما طبق شهادت سه دامپزشک که به من می گفتند هیاتی از واشنگتون در راسول حضور یافتن پس از حادثه سقوط و به شهادت یکی از این سه تن ، که او شماری از آنان را می شناخته است." سخنان جک رودن
"فردریک بنتال"
فردریک بنتال گروهبان و عکاس ارتش هوائی واشنگتون در تابستان 1947 مشغول انجام عملیات نظامی بود. بنتال بازگو می کند که وی به همراه سرهنگ آلپتریک ، دستورات ناگهانی را برای پرواز در پایگاه رازول را دریافت می کنند ، سه ساعت پس از پرواز. اکنون در شمال رازول قرار گرفته بودند و در این میان ، قادر به مشاهده کامیونی حاوی ، برخی اجزای تخریب شده ناشی از سقوط ، شده بودند . آنان اکنون در بیابان رازول قرار داشتند و در میان چادور هائی که برفراشته بود قدم می گذاشتند. این همان مکانی بود که عکاسان ، تصاویر خود را از بدن های کوچک و شبیه انسان موجودات که گرفته بودند ، موقتاً در چادرها نگه داری می کردند. ساختار جسمی و بدن آنان به گونه ای بود که جمجه این موجودات بسیار کشیده و همچنین دارای پوستی سیاه رنگ بودند. او همچنین بوی عجیبی را داخل چادرها می شنود.
بنتال می گوید که تصاویر گرفته شد به شدت توسط افسران مورد حفاظت قرار گرفته شده بود ، کسانی که از مشاهده مداوم بنتال از موجودات خودداری می کردند. او اظهار داشت که تمامی تصاویر و تمامی جزئیاتی را که از محل با خود داشت اندکی پس از آن همه مدارک از وی پس گرفته شد ، به آنان (بنتال و سرهنگ همراهش) گفته شد که از ابراز چیزهائی که دیده اند خوداری کنند تا امنیت ملی حفظ شود و آنان به واشنتن برگشتند.
و او نیز به مانند سرهنگ "لوئیس" و "کاین بوهانون" پس از حادثه سقوط به خارج از پایگاه نظامی رازول منتقل شد و فردلیک بنتال گزارش می دهد از آنچه که بعد از حادثه تصادف روی داده است ؛ زمانی که به بیرون انتقال یافته بود.
منبع:
m-pc1.blogfa.com
اگر این تنها یک بالن هواشناسی بود ، آنها "عکسان" مجاز به عکس گرفتن بیشمار از آن بود ند. و توسط رسانه های موجود فیلم برداری می شد.
در پاسخ به این پرسش که آیا این یک شی زمینی بوده است یا نه ، "ژن" توضیح داد که با توجه به تصاویر گرفته شده در زمان حادثه سربازان سرگرم دعواهای "روز جمعه" بوده اند، و صدای ناشی از سقوط به نظر می رسید از یک جیب نظامی باشد که توسط سربازی رانده می شد و در انتها منفجر می شود و حوادثی از این دست.
"ژن" این را پذیرفت که به علت ممنوع بودن عکاسی از سایت رازول ، منشاء این حادثه نامعلوم ماند و مردم محلی در بازگو کردن این حادثه به خوبی ایفای نقش کردند.
"کلوین کاکس"
برای "کلوین کاکس" اوایل ماه می 1947 پرحادثه و خاص بود. او که در دوره خدمت سربازی بود ، برای محافظت از سایت حادثه مجاز به شلیک بسوی افراد غیر نظامی و ناشناس بود.
کلوین با تایید سخنان ژن و جیم ، بیان کرد که آن مکان به "خاموشی اطلاعات" بدل شده بود و همه ما را برای مشارکت در سکوت فرا می خواندند.
و همانند جیم و ژن ، در زمانی بللافاصله پس از سقوط او هم همچنین چهره های ناآشنایی را در اطراف پایگاه که مورد فعالیت بود(نگهبانی) را به یاد می آورد. او یادآور شد که بسیاری از بازدید کنندگان از سازمان اف بی ای واشنگتون بوده اند.
فرمانده ای که دستور خروج از رازول را دریافت کرد
"لوئیس کاین بوهانون" شخصی بود که به وی دستور داده شد تا سه تصویری که از محل فوق محرمانه گرفته شده بود را در آزمایشگاه مورد بررسی قرار دهد.
این بسیار جالب بود که بنابه دلایلی خاص در 18 جولای 1947حکم برکناری وی در رازول توسط مقامات مافوق داده شد. دو هفته پس از این رویداد ارتش خود مسئولیت کشف سرنخ های این حادثه را برعهده گرفت و در همین میان چند روز بعد به دستور مافوق خود به "همیلتون فیلد" کالیفرنیا منتقل شد و چیزی شبیه به کنار زدن وی از عرصه "کشفیات" بود. و جایگزین او بلافاصله توسط یک فرد خارجی به نام ستوان "هدلود دبلیو" مشخص گردید.
شایان ذکر است که در کنار این حوادث کشیش "الیاس هنکرسون" با نوشتن مقاله ای با عنوان "روح رازول " وظیفه خود دانسته بود تا این حاددثه را با توجه به شاهدان عینی در سطح جهانی منتشر سازد.
واقعاً چه بر سر تصاویر آمده است؟
تصاویر گرفته شده از موجوداتی که به هر عنوان قسمتی از بدن خود را در این صانحه از دست داده بودند بسیار با اهمیت و سری بود. که مقامات نظامی خواستار جمع آوری تمامی تصاویر موجود بودند. اما به طور غیر منتظره ای تصاویری را که از بالای پایگاه گرفتته شده بوند را خواستار نبودند. دستورات داده شده مبنی بر این موضوع بود که تصاویر باید به صورت رو به پایین گرفته شوند و در این میان مسئول استودیو عکاسی نظامی این دستورات را می شنود.
او فردی غیر نظامی بود که توانست موفق به فرار از رازول شود و همچنین با عکاسی در محدوده رازول توانست به همراه بسیاری از تصاویر حساس نظامی از آنجا خروج یابد. نام این فرد جک رودن بود.
جک رودن
مطابق با اظهارات "تام کری" ، "دان اسمیت" (که کتاب گزارشات شاهدان رازول را به نشر رسانیده بودند) و "ماری رادن" (سرپرست پرستاران مرکز توانبخشی نیومکزیکو در راسول) چنین می گویند: جک رود سوگند می خورد بر اینکه وی تصاویری را از بقایای سقوط و اجسادی که در سایت قرار دارد را در دست داشته و به شکل کاملاً مخفیانه از آن محافظت می کند.
او همچنین صراحتاً و بی پرده می گوید قبلاً شخص دیگری زمانی که در مورد تصویر گرفته از موجود زنده سخنی به میان گفت "آنها (مقمات نظامی رازول) او را کشتند". جک در بازگو کردن حوادث رازول به خانوده خود چنین می گوید: زمانی که سه کودک در حال نزدیک شدن به خانه بودن در زمانی که حادثه سقوط رخ داده بود ، به علت آنکه بیش از حد به سایت حادثه نزدیک شده بودند توسط افراد ارتشی وحشت زده می شوند.
"ما طبق شهادت سه دامپزشک که به من می گفتند هیاتی از واشنگتون در راسول حضور یافتن پس از حادثه سقوط و به شهادت یکی از این سه تن ، که او شماری از آنان را می شناخته است." سخنان جک رودن
"فردریک بنتال"
فردریک بنتال گروهبان و عکاس ارتش هوائی واشنگتون در تابستان 1947 مشغول انجام عملیات نظامی بود. بنتال بازگو می کند که وی به همراه سرهنگ آلپتریک ، دستورات ناگهانی را برای پرواز در پایگاه رازول را دریافت می کنند ، سه ساعت پس از پرواز. اکنون در شمال رازول قرار گرفته بودند و در این میان ، قادر به مشاهده کامیونی حاوی ، برخی اجزای تخریب شده ناشی از سقوط ، شده بودند . آنان اکنون در بیابان رازول قرار داشتند و در میان چادور هائی که برفراشته بود قدم می گذاشتند. این همان مکانی بود که عکاسان ، تصاویر خود را از بدن های کوچک و شبیه انسان موجودات که گرفته بودند ، موقتاً در چادرها نگه داری می کردند. ساختار جسمی و بدن آنان به گونه ای بود که جمجه این موجودات بسیار کشیده و همچنین دارای پوستی سیاه رنگ بودند. او همچنین بوی عجیبی را داخل چادرها می شنود.
بنتال می گوید که تصاویر گرفته شد به شدت توسط افسران مورد حفاظت قرار گرفته شده بود ، کسانی که از مشاهده مداوم بنتال از موجودات خودداری می کردند. او اظهار داشت که تمامی تصاویر و تمامی جزئیاتی را که از محل با خود داشت اندکی پس از آن همه مدارک از وی پس گرفته شد ، به آنان (بنتال و سرهنگ همراهش) گفته شد که از ابراز چیزهائی که دیده اند خوداری کنند تا امنیت ملی حفظ شود و آنان به واشنتن برگشتند.
و او نیز به مانند سرهنگ "لوئیس" و "کاین بوهانون" پس از حادثه سقوط به خارج از پایگاه نظامی رازول منتقل شد و فردلیک بنتال گزارش می دهد از آنچه که بعد از حادثه تصادف روی داده است ؛ زمانی که به بیرون انتقال یافته بود.
منبع:
m-pc1.blogfa.com