۱۱-۱۱-۹۱، ۰۸:۳۹ ب.ظ
دانش آموزام نقاشی هاشون رو کشیده بودن و پیش من می اوردن تا بهشون نمره بدم بین اونا یه نقاشی یه مادر و یه پسر و یه دختر بود که هر سه با دسته گلی به دستشون دست در دست یکدیگر داشتند می رفتن طرف یه قبر.
جا خوردم و از دانش اموزی که این نقاشی رو کشیده بود پرسیدم : که این قبر کیه؟؟
گفت : قبر بابام .
گفتم : خدا رحمتش کنه من نمی دونستم بابات فوت کرده .
جواب داد: نه بابام که نمرده
گفتم : پس چرا قبرش رو کشیدی
گفت: اخه بابام معتاده و مثل مرده ها همیشه تو ی خونه افتاده
بچه ها چیزی که می بینند را می فهمند و ان را به همهنشان می دهند
بچه ها باید زیبای یببینند نه زشتی را
جا خوردم و از دانش اموزی که این نقاشی رو کشیده بود پرسیدم : که این قبر کیه؟؟
گفت : قبر بابام .
گفتم : خدا رحمتش کنه من نمی دونستم بابات فوت کرده .
جواب داد: نه بابام که نمرده
گفتم : پس چرا قبرش رو کشیدی
گفت: اخه بابام معتاده و مثل مرده ها همیشه تو ی خونه افتاده
بچه ها چیزی که می بینند را می فهمند و ان را به همهنشان می دهند
بچه ها باید زیبای یببینند نه زشتی را
اهنگ های بی رحم ترین صداهای دنیایند
بی انکه بخواهی تو را به قعر خاطراتی میبرند که برای فراموش کردنشان
بار ها خودت را شکسته ای