۰۱-۰۳-۹۲، ۰۹:۵۶ ب.ظ
بچه که بودیم تو مدرسه سر صف پاها مونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم
بچـــه که بودیمـــ...
|
۰۱-۰۳-۹۲، ۰۹:۵۶ ب.ظ
بچه که بودیم تو مدرسه سر صف پاها مونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم
سپاس شده توسط: asemoon ، hasti.cruel ، maedeh ، kiana jon ، city hunter ، دخترشب
۰۱-۰۳-۹۲، ۱۰:۱۲ ب.ظ
بچه ک بودیم وقتی پاکنمون کثیف میشد میکشیدیمش به قالی یا دیوار تا تمیز بشه ؟
سپاس شده توسط: varesh ، asemoon ، hasti.cruel ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter ، دخترشب
۰۱-۰۳-۹۲، ۱۰:۲۰ ب.ظ
وقتی بچه بودم
عتراف می کنم یکی از معضلات بچگی این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشکاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم!کلی تلاش می کردم مثل اونا باشم موقع گریه کردن مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم که بازم جواب نمی داد سپاس شده توسط: varesh ، asemoon ، hasti.cruel ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter ، دخترشب
۰۱-۰۳-۹۲، ۱۰:۲۵ ب.ظ
بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تی وی رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه وبعد میومدم گریه میکردم به مادرم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد
سپاس شده توسط: varesh ، asemoon ، hasti.cruel ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter
۰۲-۰۳-۹۲، ۰۷:۳۶ ب.ظ
بچه که بودیم بادکنکامون که میترکید میزاشتیمش سر لیوان برا خودمون تنبک درست میکردیم..
سن کم ومنطق بزرگ جایش زمین نبود زمینی نبود و امشب او در .gla.اغوش تک برادرش خدایش بیامرزد سپاس شده توسط: hasti.cruel ، varesh ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter
۰۲-۰۳-۹۲، ۰۸:۱۳ ب.ظ
بچه که بودم آرزوم بود که معلمام اجازه بدن مشق شبو بجای نوشتن با مداد با خود کار بنویسم
من یه فضانوردم که تازه به زمین اومده..(0 +)!؟
سپاس شده توسط: varesh ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter
۰۳-۰۳-۹۲، ۰۱:۵۵ ب.ظ
بچه که بودیم ،تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!
بچه که بودیم بچه بودیم!!
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچهه هم نیستیم! ای کاش بزرگیمون هم با همون صفت های خوب و پاک بچگی ادامه می یافت In my heart, an ice flower has sprouted
۰۳-۰۳-۹۲، ۰۴:۴۰ ب.ظ
بچه که بودیم با ۲ تا انگشت شصت پشت لب بچههای کوچیکتر میکشیدیم و براشون سیبیل آتشی میذاشتیم
سر و ته کنم تو جاده ، مقصدم تهش همین جاست وسط برجای تهرون ، ازدحام شعر و رویاست..
سپاس شده توسط: maedeh ، asemoon ، varesh ، kiana jon ، city hunter
توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما
سپاس شده توسط: asemoon ، kiana jon ، city hunter
|
|
چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند |
9 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند: |
sadaf (۱۸-۰۷-۹۴, ۰۸:۵۹ ب.ظ)، N!rvana (۱۲-۰۲-۹۵, ۰۳:۱۰ ب.ظ)، ~ MoOn ~ (۱۹-۰۹-۹۴, ۰۱:۴۸ ب.ظ)، ملکه برفی (۱۵-۰۳-۹۷, ۰۸:۴۸ ب.ظ)، ..MiSs ZaHRa.. (۲۲-۰۴-۹۴, ۰۳:۰۱ ق.ظ)، *گیسو* (۰۱-۰۴-۹۵, ۰۱:۳۹ ق.ظ)، armiti (۱۲-۱۰-۹۴, ۱۱:۱۴ ب.ظ)، دخترشب (۰۷-۰۱-۹۶, ۰۱:۵۰ ق.ظ)، یه دختر تنها (۱۱-۰۹-۹۵, ۱۰:۲۷ ب.ظ) |