بچـــه که بودیمـــ...
#11
بچه که بودیم تو مدرسه سر صف پاها مونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم

ieir
سپاس شده توسط: asemoon ، hasti.cruel ، maedeh ، kiana jon ، city hunter ، دخترشب
#12
بچه ک بودیم وقتی پاکنمون کثیف میشد میکشیدیمش به
قالی یا دیوار تا تمیز بشه ؟
سایت اهدا
(اهدا عضو)
سپاس شده توسط: varesh ، asemoon ، hasti.cruel ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter ، دخترشب
#13
وقتی بچه بودم
عتراف می کنم یکی از معضلات بچگی این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشکاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم!کلی تلاش می کردم مثل اونا باشم موقع گریه کردن مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم که بازم جواب نمی داد
سایت اهدا
(اهدا عضو)
سپاس شده توسط: varesh ، asemoon ، hasti.cruel ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter ، دخترشب
#14
بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تی وی رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه وبعد میومدم گریه میکردم به مادرم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد

سایت اهدا
(اهدا عضو)
سپاس شده توسط: varesh ، asemoon ، hasti.cruel ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter
#15
بچه که بودیم بادکنکامون که میترکید میزاشتیمش سر لیوان برا خودمون تنبک درست میکردیم..asna
سن کم ومنطق بزرگ
جایش زمین نبود
زمینی نبود
و امشب او در .gla.اغوش تک برادرش
خدایش بیامرزد
سپاس شده توسط: hasti.cruel ، varesh ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter
#16
بچه که بودم آرزوم بود که معلمام اجازه بدن مشق شبو بجای نوشتن با مداد با خود کار بنویسمxcvb
من یه فضانوردم که تازه به زمین اومده..(0 +)!؟
سپاس شده توسط: varesh ، PedraM ، maedeh ، kiana jon ، city hunter
#17
بچه که بودیم ،تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!asna
سپاس شده توسط: PedraM ، maedeh ، asemoon ، kiana jon ، city hunter ، دخترشب
#18
بچه که بودیم بچه بودیم!!
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچهه هم نیستیم!
ای کاش بزرگیمون هم با همون صفت های خوب و پاک بچگی ادامه می یافت
In my heart, an ice flower has sprouted
سپاس شده توسط: maedeh ، asemoon ، varesh ، kiana jon ، city hunter ، یوتا
#19
بچه که بودیم با ۲ تا انگشت شصت پشت لب بچه‌های کوچیکتر میکشیدیم و براشون سیبیل آتشی می‌ذاشتیم

سر و ته کنم تو جاده ، مقصدم تهش همین جاست
وسط برجای تهرون ، ازدحام شعر و رویاست..
سپاس شده توسط: maedeh ، asemoon ، varesh ، kiana jon ، city hunter
#20
توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ماtwol
سپاس شده توسط: asemoon ، kiana jon ، city hunter


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
9 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۱۸-۰۷-۹۴, ۰۸:۵۹ ب.ظ)، N!rvana (۱۲-۰۲-۹۵, ۰۳:۱۰ ب.ظ)، ~ MoOn ~ (۱۹-۰۹-۹۴, ۰۱:۴۸ ب.ظ)، ملکه برفی (۱۵-۰۳-۹۷, ۰۸:۴۸ ب.ظ)، ..MiSs ZaHRa.. (۲۲-۰۴-۹۴, ۰۳:۰۱ ق.ظ)، *گیسو* (۰۱-۰۴-۹۵, ۰۱:۳۹ ق.ظ)، armiti (۱۲-۱۰-۹۴, ۱۱:۱۴ ب.ظ)، دخترشب (۰۷-۰۱-۹۶, ۰۱:۵۰ ق.ظ)، یه دختر تنها (۱۱-۰۹-۹۵, ۱۰:۲۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان