امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
..::قلم زده های حسن هادوی ::..
#1
بولدوزر

دیگر گذشته دوره ی آقای بولدوزر

افتادگی گرفته سراپای بولدوزر



امروز، پيرمرد درون محو خاطرات

ديروز، شور و نعره و غوغاي بولدوزر



ساکت نشسته وحشیِ هر روز ملتهب

افتاده از نفس تنِ بی نای بولدوزر



در من نشست کرده ستونهای شعر و، مرگ

پر کرده حفره های مرا جای بولدوزر



ممنوعه شد علاقه ی آهن به تو، ولی

لبهای خاک، چفت به لبهای بولدوزر



آوار... گوُدِ دست نحیفم قنوت بست

آوار... چون قنوت مسیحای بولدوزر



آوار... فصل سرد زمستان وزیده است

آوار... نه نکرد اثری «ها»ی بولدوزر



یک تلّ خاک و بر سر آن، چند قاب عکس

آوار خیره شد به تماشای بولدوزر



بغ کرده های پیر به دردی نمی خورند

دیگر گذشته دوره ات آقای بولدوزر !
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
تصویر یک صدای حزین پشت شیشه ها


تصویر یک صدای حزین پشت شیشه ها

تشدید عمق لطف تبرها به ریشه ها



با پانتومیم ِ دلقک ِ آنسوی پنجره

رقص ی چنین میانهء میدان تیشه ها



یک دست، اضطراب مسیجی که میرود

یک دست، ردّ ِ خط زدنم بر کلیشه ها



این فیلم حاضر است: تویی گم درون من

آواره ای میانهء متروک ِ گیشه ها



من أعرَضَ عن ِ الـ...تو و چشمت، شبیه من

بیچاره، گیج و شعر شود در معیشه ها



میخواهم از بلندی این برج بپرم

در پشت اضطراب ِ «نکن، نه، نمیشه ها!»



من «با تشکر»ی که فقط هی عبور کرد

تیتراژ هیچ-وقت-تری از همیشه ها



حالا میان جنگل انبوه موی تو...

حالا پناه خالی اندوه بیشه ها...



دلتنگ چنگ و غرش آن شیر ِ ماده ام

آهوئی یم دریدهء کفتار-پیشه ها
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
چرا ؟

می دزدید و می بخشید
تا جبران شوند
من هم
سیـ ـگار میکشم و قدم میزنم
فقط نمیدانم نفسم چرا تنگ تر میشود !؟
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
باد در «جلجتا» می وزد

باد در «جلجتا» می وزد
تپه ای محصور در آینه
مصلوب بر پاکتی سیـ ـگار
که در آن، رود جیوه جاری ست
عذابی الیم که تجری من تحتها الأنهار...
و مرد پای چوبه ی اعدام،
مادرش را صدا میزند
در روز پدر!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
صدای هق هق خواننده، بغض آهنگین

این شعر تضمینی است از شعری از مهدی موسوی عزیز. مطابق با قالب «مسمّط مخمّس تضمینی»، مشخص است که سطرهای 4 و 5 هر بند، تضمین شعر ایشان است. و مجموع آنها، شعری از کتاب «پرنده کوچولو، نه پرنده بود نه کوچولو» .




صدای هق هق خواننده، بغض آهنگین

اتاق خسته و رام از تو، از غمی دیرین

که رخنه میکند آرام زلف تو در دین

«سرم به در که به دیوار/ میخورد به زمین

شروع میشود از تو مراسم تدفین» :



بهشت زهرایم در اتاق خوابالو

اسیر در قبری شکل maze تودرتو

بیا به لهجه ی شیراز سِی بکن بانو

«که آب میشوم آهسته زیر بغض پتو

میان چشمانت شعله میکشد بنزین»



پلنگ روی پتو بغض کرده را دیدی؟

و اتصالیِ مهتابی ِ ... نفهمیدی؟

تو ابر بودی و بر آفتاب تابیدی

«که در تمام تنم... نم... نمی که باریدی

که شعله شعله مرا سوخت توی زیرزمین»



مدام حس کنم انگار لکنتی از تو...

نکیر و منکر ترسو، خجالتی از تو

قسم به گریه ی این شعر خط خطی از تو

«کسی نشسته در این مغز لعنتی از تو

که گریه میکند این شعر را عزیزترین»



جنازه ای در حمام، دوش در آتش

شرار شعله ی چشمت، و چهره ای مهوش!

میان ذهنی زیبا، «دلایلِ» جان نش *

«که گریه/ میکند این شعر را برای خودش

کسی نشسته در این مغز لعنتی، غمگین!»



دو چشم خیره ی مردی به بغض و گریه ی زن

جدا که میشود این روح وحشی ام از تن

شناسه ها همه انگار با تواند حسن!

- «عزیز! اینجوری زل نزن به چشمای من

دلم گرفته نمیشه که دیگه با... دِ ببین...»



] سکوت...

نوستالوژی...

این دیالوگم قطعاً...

که داستایوفسکی خواندی در این شب ِ روشن *

دیالوگی بدبو، بک گراند: من، و کفن

«دیالوگی که تو ساکت شدی به پوچی من

دیالوگی که تو را مرده بود از چندین ↓»



شبی که پرسه زنی مات و زار و غمگین که...

و روزها به تمامیّ شهر بدبین که...

تمام سال مجازات های سنگین که...

«هزار سال پیاپی نوشتن ِ اینکه:

نمانده هیچ برایم به غیر هیچ! [
[size=xxx-large]
همین!![/size]
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دلنوشته های نرگس صرافیان طوفان نیـایــش 46 6,717 ۱۳-۰۱-۹۸، ۰۲:۰۲ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa
Star مشاعره با شعر های خواننده ها ... ! ونوشه 1,009 58,701 ۱۲-۰۶-۹۷، ۱۲:۳۲ ب.ظ
آخرین ارسال: tanin93
Exclamation دلنوشته های حسین پناهی taranomi 29 792 ۲۰-۰۸-۹۶، ۱۱:۴۳ ق.ظ
آخرین ارسال: taranomi

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان