ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
هم صدای
اگه هم صدام بودی
هیشکی حریفم نمیشد
کوه اگه رو شونه هام بودی
کمرم خم نمیشد
تو اگه خواسته بودی
تو اگه مونده بودی
موندنی ترین بودم
عمق صدام کم نمیشد
اگه زخمی می شدم به دست تو مرحم بود
زخم قیمتیِ من محتاج مرحم نمیشد
اگه بارونِ عزیزِ با تو بودن می گرفت
گل سرخ قصه مون تشنه ی شبنم نمیشد
تو اگه خواسته بودی
تو اگه مونده بودی
موندنی ترین بودم
عمق صدام کم نمی شد
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
عادت
توي راه عاشقي فرصت ترديدي نيست
ميدوني تو قلب من نقطه ي تزويري نيست
گريه ي شبونه رو جز تو كه تسكيني نيست
مثل اين شكسته دل هيچ دل غمگيني نيست
تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي
به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي
به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي
تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي
توي راه عاشقي فرصت ترديدي نيست
ميدوني تو قلب من نقطه ي تزويري نيست
گريه ي شبونه رو جز تو كه تسكيني نيست
مثل اين شكسته دل هيچ دل غمگيني نيست
تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي
به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي
به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي
تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندی...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
شب زده
عزیز بومی ای هم قبیله
رو اسب غربت چه خوش نشستی
تو این ولایت ای با اصالت
تو مونده بودی تو هم شکستی
تشنه و مومن به تشنه موندن
غرور اسم دیار ما بود
اون که سپردی به باد حسرت
تمام دار و ندار ما بود
کدوم خزون خوش آواز
تو رو صدا کرد ای عاشق
که پر کشیدی بی پروا
به جستجوی شقایق
کنار ما باش که محزون
به انتظار بهاریم
کنار ما باش که با هم
خورشید و بیرون بیاریم
هزار پرنده مثل تو عاشق
گذشتن از شب به نیت روز
رفتن و رفتن صادق و ساده
نیامدن باز اما تا امروز
خدا به همراه ای خسته از شب
اما سفر نیست علاج این درد
راهی که رفتی رو به غروبه
رو به سحر نیست شب زده برگرد
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
خانه سرخ
خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
عاری از خون پهنه ی برزن و میدان سرخ است
ده به ده پرچم خشم است که بر می خیزد
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است
رو سیاه است اگر این شب مردم کش بد
تا دم صبح سحر سینه ی یاران سرخ است
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
وحشتی نیست از انبوه مسلسل داران
تا در این دشت غرور کینه داران سرخ است
خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
عاری از خون پهنه ی برزن و میدان سرخ است
ده به ده پرچم خشم است که برمی خیزد
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
معما
گم ترین گم شده ام
تو مرا پیدا کن
زندگی چیست بگو
عشق را معنا کن
تا مرا در یابی
با عذابم سر کن
زخمی زندگیم
زخم را باور کن
گم شده ی تو تنها
اسیر یک معماست
جواب این معما
تو چشمای تو پیداست
گم ترین گم شده ام
تو مرا پیدا کن
زندگی چیست بگو
عشق را معنا کن
تا مرا در یابی
با عذابم سر کن
زخمی زندگیم
زخم را باور کن
من که با عشق تو آمیخت همه دریای تنم
کس نمی داند که امروز این تو هستی یا منم
هر جا تو باشی قبله همون جاست
هر ذره خورشید هر قطره دریاست
گم شده ی تو تنها
اسیر یک معماست
جواب این معما
تو چشمای تو پیداست
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
مرمر
برای من که خسته ام
که بی ثمر نشسته ام
برای من که خسته ام
که بی ثمر نشسته ام
گریه نکن گریه نکن
نذار که بارون بباره
گریه نکن چشمای من
طاقت دیدن نداره
مرمر شکست آهن شکست
مرمر شکست آهن شکست
عهد تو با من نشکست
عهد تو با من نشکست
برای من که خسته ام
که بی ثمر نشسته ام
گریه نکن گریه نکن
نذار که بارون بباره
مرا در آخرین بن بست
به تنهایی صدا کردی
تو راه قصه ی ما را
از این عالم جدا کردی
تو پیمان بستی و ماندی
مرا از نو بنا کردی
به من درس وفا دادی
به عهد خود وفا کردی
مرمر شکست آهن شکست
مرمر شکست آهن شکست
عهد تو با من نشکست
عهد تو با من نشکست[
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
شب
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
مـــاهـی تـــنــگ بــلـور
دریــا رو خـواب مـیبـینـه
گـل خـشکیده دشــت
ابـــــرها رو آب مـیبـینه
جــغـد شـب با شیونش
داره آواز مــیــخـــونـــه
مـــیــگه خــوبــی مــیـمـیـره
ولــــی زشــتــی مــیــمــونـه
گـــریه کـن ای ابـر پـیــر
غــصـــه رو بــر دل نـگیر
واســه ما تـو زنـدگیـمون
غـیر غــم چی مونده بجا
درد و حسرت تو دلهامون
خونــشـــو کــرده بـه پــا
جغد شب با شیونش
داره آواز مــیـــخـونه
میگه خوبی میمیره
ولی زشتی میمونه
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشست
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
شب
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
مـــاهـی تـــنــگ بــلـور
دریــا رو خـواب مـیبـینـه
گـل خـشکیده دشــت
ابـــــرها رو آب مـیبـینه
جــغـد شـب با شیونش
داره آواز مــیــخـــونـــه
مـــیــگه خــوبــی مــیـمـیـره
ولــــی زشــتــی مــیــمــونـه
گـــریه کـن ای ابـر پـیــر
غــصـــه رو بــر دل نـگیر
واســه ما تـو زنـدگیـمون
غـیر غــم چی مونده بجا
درد و حسرت تو دلهامون
خونــشـــو کــرده بـه پــا
جغد شب با شیونش
داره آواز مــیـــخـونه
میگه خوبی میمیره
ولی زشتی میمونه
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشست
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
عسل
ميام از شهر عشق و کوله بار من غزل
پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل
کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنه
طلوع تازه خواستن تو رگهای منه
ميام از شهر عشق و کوله بار من غزل
پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل
عسل مثل گله، گل بارون زده
به شکل ناب عشق که از خواب اومده
سکوت لحظه هاش هياهوی غمه
به گلبرگ صداش هجوم شبنمه
نياز من به او ، ورای خواستنه
نياز جويبار ، به جاری بودنه
کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنه
تمام لحظه ها مثل خود من با منه
تويی که از تمام عاشقا عاشقتری
منو تا غربت پاييز چشات می بری
کسی که عمق چشماش جای امن بودنه
تويی که با تو بودن بهترين شعر منه
تو مثل خواب گل، لطيف و ساده ای
مثل من عاشقی، به خاک افتاده ای
يه جنگل رمز و راز ، يه دريا ساده ای
اسير عاطفه، ولی آزاده ای
نياز من به تو، ورای خواستنه
نياز جويبار، به جاری بودنه
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
ارسالها: 124
موضوعها: 20
تاریخ عضویت: آذر ۱۳۹۱
اعتبار:
112
سپاسها: 95
310 سپاس گرفتهشده در 149 ارسال
بغض و بارون
بغض و بارون
سکوت و انتظارو بغض و بارون
نه عطری نه نگاهی نه یه لبخند
چطورعادت کنم به دوری از تو
مگه می شه که از عشق تو دل کند
نگو تقدیره برگرد دلت می گیره برکرد
وجود عاشق من واست می میره برگرد
بغل کن اضطراب لحظه هامو
بغل کن بی تو آرامش ندارم
نمی دونی چه ترسی داره دوریت
نمی دونی چه سخته روزگارم
من از بس که دلم تنگه بریدم
یه عالم درد سنگین تو سینم
من اینجا تا دلت بخواد تنهام
من اینجا تا دلت بخواد غمگینم
نگو تقدیره برگرد دلت می گیره برکرد
وجود عاشق من واست می میره برگرد
سکوت و انتظارو بغض و بارون
نه عطری نه نگاهی نه یه لبخند
چطورعادت کنم به دوری از تو
مگه می شه که از عشق تو دل کند
نگو تقدیره برگرد دلت می گیره برکرد
وجود عاشق من واست می میره برگرد...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم