امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
متن ترانه ها
#11
هم صدای

اگه هم صدام بودی
هیشکی حریفم نمیشد
کوه اگه رو شونه هام بودی
کمرم خم نمیشد
تو اگه خواسته بودی
تو اگه مونده بودی
موندنی ترین بودم
عمق صدام کم نمیشد
اگه زخمی می شدم به دست تو مرحم بود
زخم قیمتیِ من محتاج مرحم نمیشد
اگه بارونِ عزیزِ با تو بودن می گرفت
گل سرخ قصه مون تشنه ی شبنم نمیشد
تو اگه خواسته بودی
تو اگه مونده بودی
موندنی ترین بودم
عمق صدام کم نمی شد
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: frhad32 ، مرد آریایی ، پرنسس
#12
عادت

توي راه عاشقي فرصت ترديدي نيست
ميدوني تو قلب من نقطه ي تزويري نيست
گريه ي شبونه رو جز تو كه تسكيني نيست
مثل اين شكسته دل هيچ دل غمگيني نيست

تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي

به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي

تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

توي راه عاشقي فرصت ترديدي نيست
ميدوني تو قلب من نقطه ي تزويري نيست
گريه ي شبونه رو جز تو كه تسكيني نيست
مثل اين شكسته دل هيچ دل غمگيني نيست

تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي

به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي

تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندی...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: frhad32 ، مرد آریایی ، پرنسس
#13
شب زده

عزیز بومی ای هم قبیله
رو اسب غربت چه خوش نشستی
تو این ولایت ای با اصالت
تو مونده بودی تو هم شکستی

تشنه و مومن به تشنه موندن
غرور اسم دیار ما بود
اون که سپردی به باد حسرت
تمام دار و ندار ما بود

کدوم خزون خوش آواز
تو رو صدا کرد ای عاشق
که پر کشیدی بی پروا
به جستجوی شقایق

کنار ما باش که محزون
به انتظار بهاریم
کنار ما باش که با هم
خورشید و بیرون بیاریم

هزار پرنده مثل تو عاشق
گذشتن از شب به نیت روز
رفتن و رفتن صادق و ساده
نیامدن باز اما تا امروز

خدا به همراه ای خسته از شب
اما سفر نیست علاج این درد
راهی که رفتی رو به غروبه
رو به سحر نیست شب زده برگرد
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: frhad32 ، مرد آریایی ، پرنسس
#14
خانه سرخ

خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
عاری از خون پهنه ی برزن و میدان سرخ است
ده به ده پرچم خشم است که بر می خیزد
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است
رو سیاه است اگر این شب مردم کش بد
تا دم صبح سحر سینه ی یاران سرخ است
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
وحشتی نیست از انبوه مسلسل داران
تا در این دشت غرور کینه داران سرخ است
خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
عاری از خون پهنه ی برزن و میدان سرخ است
ده به ده پرچم خشم است که برمی خیزد
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: frhad32 ، مرد آریایی ، پرنسس
#15
معما

گم ترین گم شده ام
تو مرا پیدا کن
زندگی چیست بگو
عشق را معنا کن

تا مرا در یابی
با عذابم سر کن
زخمی زندگیم
زخم را باور کن

گم شده ی تو تنها
اسیر یک معماست
جواب این معما
تو چشمای تو پیداست

گم ترین گم شده ام
تو مرا پیدا کن
زندگی چیست بگو
عشق را معنا کن

تا مرا در یابی
با عذابم سر کن
زخمی زندگیم
زخم را باور کن

من که با عشق تو آمیخت همه دریای تنم
کس نمی داند که امروز این تو هستی یا منم
هر جا تو باشی قبله همون جاست
هر ذره خورشید هر قطره دریاست

گم شده ی تو تنها
اسیر یک معماست
جواب این معما
تو چشمای تو پیداست
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی
#16
مرمر

برای من که خسته ام
که بی ثمر نشسته ام
برای من که خسته ام
که بی ثمر نشسته ام

گریه نکن گریه نکن
نذار که بارون بباره
گریه نکن چشمای من
طاقت دیدن نداره

مرمر شکست آهن شکست
مرمر شکست آهن شکست
عهد تو با من نشکست
عهد تو با من نشکست

برای من که خسته ام
که بی ثمر نشسته ام
گریه نکن گریه نکن
نذار که بارون بباره

مرا در آخرین بن بست
به تنهایی صدا کردی
تو راه قصه ی ما را
از این عالم جدا کردی

تو پیمان بستی و ماندی
مرا از نو بنا کردی
به من درس وفا دادی
به عهد خود وفا کردی

مرمر شکست آهن شکست
مرمر شکست آهن شکست
عهد تو با من نشکست
عهد تو با من نشکست[
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی
#17
شب

خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته

مـــاهـی تـــنــگ بــلـور
دریــا رو خـواب مـیبـینـه

گـل خـشکیده دشــت
ابـــــرها رو آب مـیبـینه

جــغـد شـب با شیونش
داره آواز مــیــخـــونـــه

مـــیــگه خــوبــی مــیـمـیـره
ولــــی زشــتــی مــیــمــونـه

گـــریه کـن ای ابـر پـیــر
غــصـــه رو بــر دل نـگیر

واســه ما تـو زنـدگیـمون
غـیر غــم چی مونده بجا

درد و حسرت تو دلهامون
خونــشـــو کــرده بـه پــا

جغد شب با شیونش
داره آواز مــیـــخـونه
میگه خوبی میمیره
ولی زشتی میمونه

خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشست
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی
#18
شب

خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته

مـــاهـی تـــنــگ بــلـور
دریــا رو خـواب مـیبـینـه

گـل خـشکیده دشــت
ابـــــرها رو آب مـیبـینه

جــغـد شـب با شیونش
داره آواز مــیــخـــونـــه

مـــیــگه خــوبــی مــیـمـیـره
ولــــی زشــتــی مــیــمــونـه

گـــریه کـن ای ابـر پـیــر
غــصـــه رو بــر دل نـگیر

واســه ما تـو زنـدگیـمون
غـیر غــم چی مونده بجا

درد و حسرت تو دلهامون
خونــشـــو کــرده بـه پــا

جغد شب با شیونش
داره آواز مــیـــخـونه
میگه خوبی میمیره
ولی زشتی میمونه

خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشسته
خورشید تو خواب چشماشو بسته
شــب پشت شیشه بیدار نشست
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani ، پرنسس
#19
عسل

ميام از شهر عشق و کوله بار من غزل
پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل
کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنه
طلوع تازه خواستن تو رگهای منه
ميام از شهر عشق و کوله بار من غزل
پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل

عسل مثل گله، گل بارون زده
به شکل ناب عشق که از خواب اومده
سکوت لحظه هاش هياهوی غمه
به گلبرگ صداش هجوم شبنمه
نياز من به او ، ورای خواستنه
نياز جويبار ، به جاری بودنه

کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنه
تمام لحظه ها مثل خود من با منه
تويی که از تمام عاشقا عاشقتری
منو تا غربت پاييز چشات می بری
کسی که عمق چشماش جای امن بودنه
تويی که با تو بودن بهترين شعر منه

تو مثل خواب گل، لطيف و ساده ای
مثل من عاشقی، به خاک افتاده ای
يه جنگل رمز و راز ، يه دريا ساده ای
اسير عاطفه، ولی آزاده ای
نياز من به تو، ورای خواستنه
نياز جويبار، به جاری بودنه
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#20
بغض و بارون

بغض و بارون

سکوت و انتظارو بغض و بارون
نه عطری نه نگاهی نه یه لبخند
چطورعادت کنم به دوری از تو
مگه می شه که از عشق تو دل کند
نگو تقدیره برگرد دلت می گیره برکرد
وجود عاشق من واست می میره برگرد

بغل کن اضطراب لحظه هامو
بغل کن بی تو آرامش ندارم
نمی دونی چه ترسی داره دوریت
نمی دونی چه سخته روزگارم
من از بس که دلم تنگه بریدم
یه عالم درد سنگین تو سینم



من اینجا تا دلت بخواد تنهام
من اینجا تا دلت بخواد غمگینم

نگو تقدیره برگرد دلت می گیره برکرد
وجود عاشق من واست می میره برگرد

سکوت و انتظارو بغض و بارون
نه عطری نه نگاهی نه یه لبخند
چطورعادت کنم به دوری از تو
مگه می شه که از عشق تو دل کند

نگو تقدیره برگرد دلت می گیره برکرد
وجود عاشق من واست می میره برگرد...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani ، پرنسس


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  متن های ادبی زیبا در مورد دختر Ar.chly 34 41,392 ۱۷-۰۵-۹۴، ۰۶:۳۸ ب.ظ
آخرین ارسال: Ar.chly
Rainbow از ریشه تا همیشه | اردلان سرفراز | گزینه ی ترانه ها saghi 16 2,424 ۰۹-۰۹-۹۱، ۱۱:۳۱ ب.ظ
آخرین ارسال: saghi

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
ملکه برفی (۲۷-۱۰-۹۶, ۱۰:۰۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان