پس می توانیم بگوییم معنای زندگی را گم کردیم؛ چون از انسانیت دور شدیم؟
- والا من نمی دانم. من حق ندارم این طور فتوا بدهم. من هر چه به دور و بر خودم نگاه می کنم، می بینم هیچ چیزی نیست که بگویم آخی چقدر خوب شد که من این را دیدم. شما فکر کنید سر سفره نشستید و به تمام اهل محل شک دارید که در غذای شما زهر ریختند یا نه. معلوم است که شما از این غذا هیچ لذتی نمی برید و همیشه دلهره دارید.
بله، اعتماد بین انسان ها از بین رفته است.
- اعتماد از بین رفته، درک زیبایی از بین رفته است. اصلا مضحک است، اگر من بگویم درخت به این زیبایی حیف است که آن را تماشا نکنید، می گویند برو خدا پدرت را بیامرزد، تو هم خل شدی.
برداشت من از صحبت های شما این است که ما آمدیم به این دنیا تا همین زیبایی ها را ببینیم و از زندگی لذت ببریم ولی گویی مسیر را اشتباه رفته ایم.
- من نمی دانم زمانی که از درخت آمدیم پایین قصدمان چه بود. پدربزرگ دیوانه من که روی درخت زندگی می کرد یا وقتی از غار آمد بیرون چه فکری می کرد. ولی اسم این که امروز ما داریم، زندگی نیست.
به نظر شما در شرایط موجود چطور باید زندگی کرد؟
- هر کسی سهم خود را به انسانیت ادا کند و هر چه از دستش بر می آید برای انسانیت انجام دهد، با انفاق و احسان و خیریه هم نمی شود کار درستی کرد.
یعنی شما چه راهی پیشنهاد می دهید؟
- من معلم جامعه نیستم که بخواهم پیشنهاد بدهم. اگر می دانستم برای خودم راهی پیدا می کردم ولی همین که با شما حرف می زنم فکر می کنم یک قدم است. بیایید نگاه کنیم که داریم چه کار می کنیم.
شما ببینید که حکومت ها چرا به وجود آمدند. همه حکومت ها ظاهرا می گویند ما نوکر ملت هستیم. یعنی عده ای استخدام شدند که دنیا را اداره کنند و کارهای کشور را در مسندهای مختلف انجام دهند ولی حالا صاحب همه چیز شدند. در همه جای دنیا هم همین است.
یعنی منفعت طلبی ها و سودجویی ها موجب شده تمام شعارهای خود را فراموش کنند.
- من واقعا لغت ندارم خانم. نمی دانم منفعت طلبی است، خودخواهی است، خودپرستی است. من لغتش را پیدا نمی کنم. فقط می دانم که دنیا دیوانه خانه شده است و روز به روز دیوانه تر می شود. سال به سال دریغ از پارسال. شما اگر به عقب برگردید می بینید که پدربزرگ شما هم آه و ناله می کرد. شما شعر فارسی را نگاه کنید، ببینید که شعرا چه گفته اند. همیشه آه و ناله کرده اند. اگر شعر عاشقانه بوده، از معشوق جفاکار ناله کرده اند، اگر شعر اجتماعی بوده، از بدبختی و نداشتن ناله کرده اند. اگر هم یک آدم از خود راضی که باید خدمتگزار مردم باشد، از یک کلمه شاعر خوشش نمی آمد او را از بالا به پایین می انداخته است. الان هم دنیا همین کار را می کند. آمریکا، فرانسه، انگلیس، ایران و ژاپن همین کار را می کنند.
به نظر شما اگر حافظ در دوره ما زندگی می کرد، طور دیگری شعر می گفت؟
- نه، همان شعرهایی را که گفته باز تکرار می کرد. آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/ عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی. ببینید حافظ چه تجربه ای کرده تا به اینجا رسیده است. وقتی می گوید آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست، منظورش هم تمام اولیاء، پیشوایان، دانشمندان، شاعران، زن و مرد در این مجموعه هست. هر شاعر دیگری را هم ببینید همین است. حالا حافظ در حد یک شاعر بزرگ این حرف را زده است، شاعران دیگر کمی ملایم تر ولی همه شعرها آه و ناله است دیگر. شما حافظ را بخوانید، شاهنامه را بخوانید. باید از امروزمان خجالت بکشیم. بگذریم که همین پریروز کسی در ایران گفته که شاهنامه یک اثر فاشیستی است. اصلا چطور می تواند این حرف از ذهن کسی بگذرد!
ولی دنیا به این تاری و تاریکی که من با شما حرف می زنم، نیست. من موی سبزی فروش محله خودمان را با دنیا عوض نمی کنم. شما باید بگردید زیبایی ها را پیدا کنید. روشنی ها از کنار شما رد می شوند و شما متوجه نمی شوید. شما خودتان به عنوان یک زن وقتی در خیابان هستید، همیشه باید مواظب باشید که کسی آزارتان ندهد. بعد هم نباید صدایت دربیاید.
همین طور است، ترس و احتیاطی که هنگام حضور در جامعه داریم، نمی گذارد متوجه بسیاری از زیبایی های اطراف مان شویم.
- البته نقل این حرف ها هم زیان آور است. یعنی دنیای زشتی را درست می کنند که ته مانده باورهای خیلی ها را هم به باد می دهد. در همین دیوانه خانه هم چیزهای خوب و زیبایی وجود داردم. آدم هایی هستند که خودشان ندارند ولی تا غذای شان را به همسایه دست راست و چپ شان ندهند، غذا از گلوی خودشان پایین نمی رود. این آدم ها هنوز هستند. از قدیم گفتند دنیا بی حجت نمی ماند.
من آدم ناامید و بدبینی نیستم و خیال می کنم خوبی های بسیاری در دنیا وجود دارد. ما طالب خوبی نیستیم و اگرنه پیدا می کنیم. شما وقتی می روی یک کاسه ماست بگیری و مغازه دار از شما می پرسد خانم والده شما کسالتی داشتند، پای شان درد می کرد، خوب شدند؟ این غنیمت است که یک غریبه از یک عضو خانواده شما احوالپرسی می کند و این هنوز در ایران ما هست.