امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
وطـنــم! ای شـکــوه پـابـرجـا...
#1
[عکس: iran-map.jpg]


آنچه می نگاریم میثاق عاشقانه ایست برای حفظ پیوند ما با خاک پاک ایران باشکوه.

سلام به فرزندان ایران زمین؛ به گل های پاک ایران انجمن.

سلام و دورد بر وارثان سرزمین کوروش و داریوش.
سپاس از جانفشانی ایرانیان غیور که صلابت و جاودانگی میهن زیبای ما مرهون تلاش و ایثار و فرهنگ اونها بوده و این امانت گران رو به ما سپردن.

امید که این امانت مقدس به سرانجام مقصود و به دست صاحب اصلی اون برسه.

جاوید باد شکوه مهد پاک آریایی

بسم الله.
mara

تاپیک رو افتتاح می کنم با متن ترانه ی زیبای سریال تبریز در مه.
هر وقت این آهنگ رو گوش میدم احساس غرور می کنم. اگه تا حالا نشنیدید، این آهنگ رو حتماً گوش بدید.



وطنم! ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دوران ها
کشور روزهای دشوار
زخمی سربلند دوران ها

ایستادی به جنگ رو در رو
خنجر از پشت می زند دشمن
گویی از ما و در نهان بر ما
وطنم! پشت حیله را بشکن

وطنم! ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دوران ها

رگت امروز تشنه ی عشق است
دل رنجیده خون نمی خواهد
دل تو تا ابد برای تپش
غیر از عشق و جنون نمی خواهد

شرم بر من اگر حریم تو
پیش چشمان من شکسته شود
وای برمن اگر ببیند چشم
رو به رویای عشق بسته باشد

وطنم! ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دوران ها
کشور روزهای دشوار
زخمی سربلند دوران ها

از تب سرد موج های خزر
تا خلیجی که فارس بوده و هست
می شود با تو دل به دریا زد
می شود با تو دل به دنیا بست


_ - _ - _


شعر: افشین یداللّهی
خواننده: سالار عقیلی
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
هویّت


وقتی كه ايران هست خليج يعنی فارس
تاريخ می لرزد از خشم قوم پارس

جز اين اگر باشد خليج آبی نيست
بی سايه ی ايران بيش از سرابی نيست

تا ميهن كاوه تابوت ضحاک است
اين سرزمين از هر اهريمنی پاک است

صدها هزار آرش جان در كمان دارند
تيری اگر كاريست اين عاشقان دارند

وقتی هويت را در نام می جويد
هر بی نشان ناچار صد ياوه می گويد

چيزی كه در صلح است از جنگ می خواهد
قدرت، اصالت نيست فرهنگ می خواهد

ما وارث كورش فرزند جمشيديم
پيروز بی پرده بت نپرستيديم

ما ريشه ای ديرين در عشق خون داريم
ما در شب تاريخ تا صبح بيداريم
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3

طفلی به نام شادی دیری‌ست گم شده ست
با چشم‌های روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هرکس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر


*شفیعی کدکنی*
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4

هنوزم فانوس این دهکده ام
حرمت نفت و طلا تو خونمه

تو رو با تموم حرفا دوست دارم
اسم تو هنوز سر زبونمه

واسه کاشی کاریات دلواپسم
واسه حوضای عمیق نقاشی

واسه آینه کاری طاقای نور
واسه گنجشگکای اشی مشی

اگه من مثل درختا ایستادم
ریشه هام تو دستای تو محکمه

رگام از تو خون می گیره شب و روز
منو با اسم تو می شناسن همه

مال من باش و نذار ستاره ها
مثل فانوسای مرده بد بشن

وقتی سرما می زنه زمستونا
از سر نعش درختا رد بشن

هنوزم ساقه ی لاله های تو
تازه از اشکای پنهون منه

مشتی از خاکتو بردار و ببین
تو رگاش نفت تو و خون منه

مال من باش و نذار ستاره ها
مث فانوسای مرده بد بشن

وقتی سرما می زنه زمستونا
از سر نعش درختا رد بشن

مال من باش و نذار...


*عبدالجبار کاکایی*
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5

روح پاک تو تنیده در تمام جانم‌ای وطن
واژه واژه عشق تو شکفته بر زبانم‌ای وطن
از خزر به سمت وسعت خلیج تا همیشه فارس
حک شده به لوح خاک تو نشان سرزمین پارس

ای صدای رسای بودنم
یک نفس از تو دل نمی‌کنم
ای جان پناه دریا و آسمان
وارث هویت من، ایران

روح پاک تو تنیده در ترانه‌های باورم
عشق تو سرشته با تمام تار و پود پیکرم

با تصور شکوه جاودانهٔ تو زنده‌ام
در کنار بی‌‌‌نهایت تو از جهان فراترم

ای صدای رسای بودنم
یک نفس از تو دل نمی‌کنم
ای جان پناه دریا و آسمان
وارث هویت من ایران
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
اولین سرود ملی ایران رو که خیلی من دوستش دارم تقدیم میکنم به تاپیک زیباو عالی باران


نام جاويد اى وطن


نام جاويد اى وطن
صبح اميد اى وطن

جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان

وطن اى هستى من
شور و سرمستى من

جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان

بشنو سوز سخنم
که هم‌آواز تو منم
همه‌ي جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم

بشنو سوز سخنم
که نواگر اين چمنم
همه‌ى جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم

همه با يک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با يک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه‌زنان

ز صلابت ايران جوان
ز صلابت ايران جوان
ز صلابت ايران جوان



شاعر و ترانه سرا :بيژن ترقى
خواننده :سالار عقیلی
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
اين شعر را سيد اشرف الدين گيلاني (نسيم شمال)يكصد سال پيش در وصف روحيات مردم ايران سروده است.

ما ملت ايران همه باهوش و زرنگيم
افسوس كه چون بوقلمون رنگ به رنگيم
ما باك نداريم ز دشنام و ملامت
ما ميل نداريم به آثار و علامت
گر باده نباشد سر وافور سلامت
ازنام گذشتيم همه مايل ننگيم
افسوس كه چون بوقلمون رنگ به رنگيم

گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملاليم
لاغر ز فراق وكلا همچو هلاليم
شب فكر شرابيم
سحر طالب بنگيم
افسوس كه چون بوقلمون رنگ به رنگيم

يك روز به ميخانه و يك روز به مسجد
هم طالب خرما و همي طالب سنجد
هم عاشق زيتون وهمي عاشق كنجد
با علم و ترقي همه چون شيشه و سنگيم
افسوس كه چون بوقلمون رنگ به رنگيم

اسباب ترقي همه گرديد مهيا
پرواز نمودند جوانان به ثريا
گرديد روان كشتي علم از تك دريا
ما غرق به درياي جهالت چونهنگيم
افسوس كه چون بوقلمون رنگ به رنگيم

يا رب ز چه گرديد چنين حال مسلمان
بهر چه گذشتند زاسلام و ز ايمان!
خوبان همه تصديق نمودند به قرآن
ما بوالهوس ان تابع قانون فرنگيم
افسوس كه چون بوقلمون رنگ به رنگيم

مردم همه گويا شده مال و خموشيم
چون قاطر سركش لگدانداز چموشيم
تا گربه پديدار شودما همه موشيم
باطن همه چون موش به ظاهرچو پلنگيم
افسوس كه چون بوقلمون رنگ به رنگيم

از زهد تقدس زده صد طعنه به سامان
داريم جميعا هوس حوري و غلمان
نه گبر نه ترسا ، نه يهود و نه مسلمان
نه رومي روميم و نه هم زنگي زنگيم
افسوس كه چون بوقلمون رنگ به رنگيم
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8

وطن

شاعر: علیرضا شجاع پور



ای وطن ای مادر تاریخ ساز
ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای کویر تو بهشت جان من
عشق جاویدان من ایران من

ای ز تو هستی گرفته ریشه ام
نیست جز اندیشه ات اندیشه ام

آرشی داری به تیر انداختن
دست بهرامی به شیر انداختن

کاوه آهنگری ضحاک کش
پتک دشمن افکنی ناپاک کش

رخشی و رستم بر او پا در رکاب
تا نبیند دشمنت هرگز به خواب

مرزداران دلیرت جان به کف
سرفرازن سپاهت صف به صف

خون به دل کردند دشت ونهر را
بازگرداندند خرمشهر را

ای وطن ای مادر ایران من
مادر اجداد و فرزندان من

خانه من بانه من توس من
هر وجب از خاک تو ناموس من

ای دریغ از تو که ویران بینمت
بیشه را خالی ز شیران بینمت

خاک تو گر نیست جان من مباد
زنده در این بوم و بر یک تن مباد

وطن یعنی همه آب و همه خاک
وطن یعنی همه عشق و همه پاک

به گاه شیر خواری گاهواره
به دور درد پیری عین چاره

وطن یعنی پدر مادر نیاکان
به خون و خاک بستن عهد و پیمان

وطن یعنی هویت اصل ریشه
سر آغاز و سر انجام و همیشه

ستیغ و صخره و دریا و هامون
ارس زاینده رود اروند کارون

وطن یعنی سرای ترک تا پارس
وطن یعنی خلیج تا ابد فارس

وطن یعنی دو دست از جان کشیدن
به تنگستان و دشتستان رسیدن

زمین شستن ز استبداد و از کین
به خون گرم در گرمابه فین

وطن یعنی اذان عشق گفتن
وطن یعنی غبار از عشق رفتن

وطن یعنی هدف یعنی شهامت
وطن یعنی شرف یعنی شهادت

وطن یعنی گذشته حال فردا
تمام سهم یک ملت ز دنیا

وطن یعنی چه آباد و چه ویران
وطن یعنی همین جا یعنی ایران

وطن یعنی رهایی ز آتش و خون
خروش کاوه و خشم فریدون

وطن یعنی زبان حال سیمرغ
حدیث جان زال و بال سیمرغ

سپاه جان به خوزستان کشیدن
شهادت را به جان ارزان خریدن

نماز خون به خونین شهر خواندن
مهاجم را ز خرمشهر راندن

وطن یعنی اذان عشق گفتن
وطن یعنی غبار از عشق رفتن

وطن یعنی هدف یعنی شهامت
وطن یعنی شرف یعنی شهادت

وطن یعنی گذشته حال فردا
تمام سهم یک ملت ز دنیا

وطن یعنی چه آباد و چه ویران
وطن یعنی همینجا یعنی ایران
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان