ارسالها: 66
موضوعها: 11
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۲
اعتبار:
21
سپاسها: 52
134 سپاس گرفتهشده در 58 ارسال
تک میز انتهای کافه.. سیـ ـگار... قهوه... کافکا... بوف کور... باز اسپرسو... سیـ ـگار... نـــــــــــــــه هیچ پز روشن فکری جای خالی تو را کم نمی کند... ارضا نمی شوم... دلم شیرینی لبخندت را می خواهد و آرامش چشمانت...
زاهدان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم، ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند.fr.
ارسالها: 8,097
موضوعها: 775
تاریخ عضویت: بهمن ۱۳۹۱
اعتبار:
6,509
سپاسها: 7422
3920 سپاس گرفتهشده در 2015 ارسال
میخواهی بدانی چه میکشم؟یکبار سیـ ـگار را از آنسو که میسوزد بکش
چراروشن نمیشود
نه شبم،نه سیـ ـگارم،نه تکلیفم
دیروزسیـ ـگارم راکنار گذاشتم…
اماامروز,روز دیگریست,باید از نو کشید
گاهى وقتها یک نخ سیـ ـگار از تمام خاطراتت شیرین تر مى شود..
آخر تو پایان تلخى داشتى..
روی پاکت سیـ ـگار نوشته بود: سیـ ـگار برای شما و اطرافیانتان زیان آور است… منم توی دلم گفتم:تو یه نفر،اطراف من
پیدا کن!!! قول میدم بخاطر اونم که شده سیـ ـگارو ترک کنم…!
سیـ ـگار میکشم… دیگر برای تفریح نیست! برای تسکین است…
خیانت دقیقأ شبیه دود سیـ ـگار شده است…!! تنها لحظه ای،جلوی چشمانت را تار میکند.ولی… بویش تا مدتها بر تنت
میماند
دیگری مرا میسوزاند و من احمق؛ سیـ ـگار را…
و خدایی که در این نزدیکیست..!
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
مرد اگر بودم
نبودنت را غروب های زمستان در قهوه خانه ی دوری سیـ ـگار می کشیدم
نبودنـت دود می شد و می نشست روی بـخار شیشه های قهـوه خانه
بعد تـکیه می دادم بـه صنـدلی چشم هایم را می بستم
و انـگشتانم را دور استکان کمر باریـک چای داغ حلقه می کردم
تـا بیشتـر از یادم بروی
نامرد اگر بودم نبـودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم
مرد نیستم اما نامرد هم نیستم
زنـم ونـبودنت پـیرهنم شده است.....
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
شیر و شکر نه شام هم نه ، قهوه لطفا
قلیـ ـان پشت بام هم نه ، قهوه لطفا
بدجور تلخم این غزل طاقت ندارد
این واژه های خام هم نه ، قهوه لطفا
بی شیر آقا بی شکر بی قند بی عشق
نه ، مثل من ناکام هم نه ، قهوه لطفا
خانم شما خوبید؟ آرامید؟ من؟ ها-
تلخم فقط ، آرام هم نه ، قهوه لطفا
آقا کمی موزیک هم با خود بیارید
آرام نه ، سرسام هم نه ، قهوه لطفا
خانم شما گیجید ! نه من خوبِ خوبم
درگیر با اوهام هم نه ، قهوه لطفا
دلگیرم و دلتنگ اما گله اصلا
از عشق نافرجام هم نه ، قهوه لطفا
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
ارسالها: 26,357
موضوعها: 13,060
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۲
اعتبار:
18,994
سپاسها: 7436
11273 سپاس گرفتهشده در 3736 ارسال
قهوه دم می کنم
نصـف قاشق سیانور بـــه فـنجانت مـــی ریزم
لبخند که می زنی …
می گویم : قهوه ات سرد شده بگذار عوضش کنم …
این کار هر شب من است
سال هاست که می خوام تو را بکشم ولی لبخندت …
لعنتی …
لعنتی......
دیشب خوابت را دیدم..
صبح، شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...