امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
الگوی دخترهای تبریزی در عاشقی با ترجمه ترکی
#1
اپاردی سئللر سارانی Apardi Seller Sarani
اپاردی سئللر سارانی Apardi Seller Sarani

در میان تپه زارهای مخملین آذربایجان در خاک فرش زردار مغان، افسانه پرشوری بوقوع پیوست که سالیان درازی به شکل فولکوریک سینه به سینه آذربایجانیان نقل گشته است. سارا (سارای) دختر پرشور و شرری بود با مژه هایی بلند و شوخ و نگاههایی نافذ و جذاب.
وی با تکیه بر نیروی بزرگ عشق خویش تدبیر شجاعانه ای اندیشید که همین اراده اش، او را در میان افسانه های حیرت آمیز تاریخ آذربایجان قرار داد.
————————- ————————- ————————- —-
آنگاه که کوزه به دوش از راه باریکه ای به سوی چشمه دهکده پای می گذاشت از بزرگ و کوچک دل هر بیننده ای را به تپش رعد وار می انداخت. با همه این شور و زیبایی او در صبحگاهی عطر آمیز به عصیان دل چوپانی صمیمی از همان اهالی جوابی بس صمیمانه داده بود و از آن پس در قصر آرزوهایش با لباس سپید عروسی خود، همای سعادت ” خان چوبان ” شده بود.

عشق عریان آنها همچون اسبی سرکش در کناره های رود آرپا در جلگه مغان ، تپه های علف پوش ، باغها و گلها را در می نوردید و به پیش می تاخت.این عشق آتشین و صادق زبانزد همه مردمان روستاهای مغان شده بود. خان چوبان جوان تنومندی بود با سبیل های با مزه که یک لحظه نیز نی لبکش را زمین نمی گذاشت. وقتی در سایه درختی یا پای چشمه ای می نشست با نی خود سوزناکترین آهنگها را می نواخت و در هجران و درد اشتیاق سارا آشکارا می سوخت.
در دیدارهای گه گاه آنها رویاهای شیرین حیاتشان ترسیم می شد و این مسایل هر بار شکل و شمایل زیباترو بزرگتری به خود می گرفت. اما از شوربختی این دوجوان دلداده همه چیز گویا تصمیم داشت به گونه ای دیگر اتفاق بیافتد. بعد از مدتی کوتاه حکایت عشق آتشین سارا و خان چوبان با دخالت ها و دست درازی یکی از بیگ های منطقه رنگ و بوی تراژدی به خود گرفت و وارد مرحله تازه ای شد. بیگ با دارو دسته خود به روستای محل سکونت سارا آمده و پدر او را مرعوب کرده بود که اگر سارا را با خود نبرد روزگارشان سیاه خواهد شد.
آن زمان دوره خان خانی بود و هرکس که زر و زور بیشتری داشت در چپاول و غارت مال و ناموس مردم صاحب دست گشاده تری بود.از این رو طبعا آتش هوس و میل وحشیانه ” بیگ ” به سارا می توانست سرنوشت عشق و حیات آنها را به زیر هاله ای از تاریکی و بدبختی بکشاند.
در این ایام خان چوبان به اقتضای کارش از سارا دور بود. بیگ و اطرافیانش با فرصت طلبی برای بردن سارا به روستا بر آمدند. فضای حزن آلود این اقدام همه را در فکری عمیق فروبرده بود.مسلما در مقابل تصمیم بیگ هیچ کس را مخصوصا سارای نحیف و ظریف را یارای مقاومتی نبود. سارا که خود را در مقابل ستمی آشکار می دید نمی توانست خاموش و ساکت بنشیند و خود را به دستان آلوده بیگ بسپارد. به همین خاطر وی با تکیه بر نیروی بزرگ عشق خویش تدبیر شجاعانه ای اندیشید که همین اراده اش ، او را در میان افسانه های حیرت آمیز تاریخ آذربایجان قرار داد.
سارا در یک غروب غم انگیز مغان برای رهایی از آن فتنه ستمبار ، جسم و قلب بزرگوار و پرشور خود را برای همیشه به ” آرپاچایی ” یا همان رود ناآرام ” آرپا ” سپرد تا دنیا شاهد شهامت و بزرگی انسانهای پاک و با شرافت باشد.
امواج آرپا چایی ، سارای زیبا را همانند دسته گلی روی دستهای خود برد و بدین ترتیب دفتر عشق ناکام دیگری بسته شد و از میان رفت .بعدها شاعری از دیار ارسباران آذربایجان ، ابوالقاسم نباتی در میان چندین بند شعر تراژیک ، گوشه ای از این حکایت را چنین بیان نمود:
آرپا چایی آشدی داشدی*سئل سارانی آلدی قاشدی
رود آرپــــــــــا طغیان کــــــــــــرد و ســـــــیل سارا را با خود بـــرد
جوت باجی نین گؤزو یاشدی*آپاردی سئللر سارانـــی
چشم های خواهر دوقلویش پر از اشک است، سیل سارا را برد
بیـــــــــــر آلا گوزلی بالانی
یک دختر با چشمهان شهلا را
گئدین دئیین خان چوبانا*گلمه سین بــو ایـــــل موغانا
بروید و به “خـــــــان چوپان” بگویید امســـــــــال به مغان نیاید
گلــــــــسه باتار ناحـــــق قانا*آپاردی سئللر ســــارانی
اگر بیاید به خون نا حق آغشته میشود، سیل سارا را برد
بیـــــــــــر آلا گوزلی بالانی
یک دختر با چشمهان شهلا را
آرپا چایی درین اولماز* آخار ســـــــــولار ســـرین اولماز
رود آرپا عمیق نیست، آبهایی که از آن جاری میشود سرد نیست
سارا کیمی گلین اولماز* آپاردی سئللـــــر ســــــارانی

هیچ عروسی مانند سارا نیست، سیل ها ســـــــــــارا را بردند
بیـــــــــــر آلا گوزلی بالانی

یک دختر با چشمهان شهلا را
گاهی اوقات بی قانونی ؛عجیب بیداد می کند در عاشقی ….یکی دور می زند …اما …. دیگری جریمه میشودو تاوان میپردازد …....zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: تیفوس ، v.a.y
#2
غم انگیز بود..........
خداوندا، خداوندا !!! / قرارم باش و یارم باش ... / جهان تاریکی محض است !!! / می‌ترسم / کنارم باش
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان های کوتاه | انگلیسی + ترجمه .RaHa. 7 778 ۱۲-۰۴-۹۳، ۰۱:۱۰ ب.ظ
آخرین ارسال: .RaHa.
  چتر عاشقی|raha28 varesh 2 670 ۱۳-۰۷-۹۲، ۱۱:۲۵ ق.ظ
آخرین ارسال: city hunter
  دوباره عاشقی | arezoo arezoo 7 1,503 ۰۳-۱۲-۹۱، ۰۹:۴۰ ب.ظ
آخرین ارسال: arezoo

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان