۲۶-۱۲-۹۵، ۰۱:۴۲ ق.ظ
جنگ و تبعیض نژادی همیشه باعث از دست رفتن جان انسانهای بیگناه شده است. شاید شما با دیدن عنوان این مطلب انتظار داشته باشید که درمورد یک زن سنگدل بخوانید، اما با خواندن داستان این پرستار فداکار قطعا نظرتان تغییر خواهد کرد. آیرینا سندلر، پرستاری بود که در سختترین شرایط ممکن برای کمک به مردم تلاش میکرد و حتی برای این کار، جان خود را به خطر میانداخت. داستان فداکاریهای این زن را در بنیتا بخوانید.
تا سال ۲۰۰۷، کمتر کسی نام آیرینا سندلر را شنیده بود. اما زمانیکه در سال ۲۰۰۷ برندهی جایزهی صلح نوبل شد، برای مردم شناختهتر شد. آیرینا در سال ۱۹۱۰، در شهر وارساو به دنیا آمد. زمانیکه هفت ساله بود پدرش را از دست داد، اما همین زمان کافی بود تا درسهای زیادی از او یاد بگیرد، ازجمله اینکه همیشه به افرادی که نیازمند کمک هستند کمک کند.
آیرینا هنگامیکه بزرگ شد، شغل پرستاری را انتخاب کرد و به خانوادههایی که نیازمند غذا و پوشاک بودند کمک میکرد. زمانیکه جنبش ضد یهود در اروپا آغاز شد، آیرینا مانند خانوادههای دیگر، به خانوادههای یهودی هم کمک میکرد. در سال ۱۹۳۹، هنگامیکه آلمان نازی، لهستان را اشغال کرد، خانوادههای یهودی به محلههای اقلیتنشین یا گِتو فرستاده شدند. حتی تصور شرایط سخت آن دوران هم وحشتناک است.
آیرینا که تحمل وضعیت غیرقابل تحمل گِتو را نداشت، تصمیم گرفت به سازمانی ملحق شود تا به این خانوادهها کمک کند. با بدتر شدن اوضاع، آیرینا به این نتیجه رسید که باید قدمهای بزرگتر و مهمتری بردارد، حتی اگر زندگیاش به خطر بیفتد. آیرینا به همراه چند نفر دیگر شروع به فراری دادن کودکان از گِتو کرد. در صورت ماندن این کودکان در گِتو، مرگ حتمی در انتظارشان بود. این کودکان بعدها به پناهگاهها فرستاده شده یا به سرپرستی گرفته میشدند. البته این کار هم کار چندان آسانی نبود؛ زیرا مادران به راحتی قبول نمیکردند کودکانشان را به یک غریبه بسپارند. در آن زمان کسی تصورش را نمیکرد که با فرستادن تعداد زیادی از یهودیان به اردوگاه اسرا، وضعیت خطرناکتر شود.
از آنجاییکه که گِتو به شدت تحت نظارت و نگهبانی آلمانها بود، آیرینا باید از راهها و حقههای مختلفی استفاده میکرد تا کودکان را از آنجا خارج کند. اکثر اوقات کودکان را در آمبولانسهایی که بیماران را منتقل میکردند، پنهان میکرد اما با تشدید بازرسیها مجبور شد آنها را در ساک، سطل زباله و حتی تابوت قرار دهد. آیرینا با همین روش، ۲۵۰۰ کودک را از مرگ حتمی نجات داد. او همهی اطلاعات مربوط به محل سکونت کودکان را در یک قوطی قرار داد و آن را در باغی در محلهشان مخفی کرد.
این روش برای فراری دادن کودکان خوب پیش میرفت تا زمانیکه آلمانیها از نقشهی او باخبر شدند. آیرینا به زندان فرستاده شد و تحت شکنجههای سختی قرار گرفت. با وجود دردهایی که میکشید و تحقیرهایی که میشد، هیچ وقت تسلیم نشد و محل سکونت کودکان را لو نداد. در آخر نازیها از گرفتن اطلاعات منصرف شدند و او را به مرگ محکوم کردند. اما اینبار سرنوشت نقشهی دیگری داشت. یک نفر با دادن پول به یک سرباز توانست آیرینا را فراری دهد. آیرینا از همان لحظه تا زمان مرگش با نام مستعار زندگی میکرد اما هرگز از کمک به دیگران غافل نشد.
پس از پایان جنگ، آیرینا قوطیای که کاغذهای اطلاعات محل سکونت کودکان را در آن مخفی کرده بود از زمین بیرون آورد و به دولت تحویل داد تا برای آنها جا و مکان فراهم کند. آیرینا ازدواج کرد، سه فرزند به دنیا آورد و همیشه از کاری که انجام داده بود احساس رضایت میکرد. او در این مورد گفته است: «دلیل اینکه آن کودکان را نجات دادم این است که از کودکی یاد گرفتهام به افرادی که نیازمند کمک من هستند، صرف نظر از ملیت و مذهبشان کمک کنم.»
در سال ۲۰۰۷، آیرینا کاندیدای جایزهی صلح نوبل شد و سال بعد در سن ۹۸ سالگی درگذشت. خدمتی که او در آن شرایط سخت و خطرناک به انسانها کرد هرگز از یادها نخواهد رفت.
افرادی که در این تصویر در کنار آیرینا میبینید، چند نفر از کودکانی هستند که او آنها را از مرگ نجات داده بود.
«قهرمانان کارهای خارقالعاده انجام میدهند. کاری که من انجام دادم خارقالعاده نبود. یک کار معمولی بود.» آیرینا سندلر
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد