۲۱-۰۲-۹۴، ۰۵:۳۹ ب.ظ
در بهداشت روانی باید وابسته به مسیر باشیم به جای وابستگی به نتیجه؛ فرآیندمدار بودن به جای هدفمدار بودن یعنی به جای این که برای آینده، زندگی کنیم، حالگرا و اکنونگرا باشیم. کسانی از سلامت روانی برخوردارند که فرآیندمدار باشند.
مادری را در نظر بگیرید که هر روز صبح زود از خواب بیدار میشود و برای فرزند دانشآموز خود صبحانه تدارک میبیند. اگر از این مادر علت رفتارش را بپرسیم، ممکن است پاسخ دهد که اگر به فرزندم صبحانه بدهم، تا نزدیکهای ظهر گرسنه نمیشود و بهتر به درسها گوش میدهد و پایان ترم، نمرههای بهتری را کسب میکند. فرض کنید نمرههای پایان ترم این دانشآموز پایین باشد، اولین چیزی که به مخیله این مادر خطور میکند این است که حیف صبحهای زودی که بیدار شدم و برای تو صبحانه آماده کردم.
حالا اگر این پرسش را از مادر دیگری که همین عمل را در قبال فرزندش انجام میدهد، بپرسیم، ممکن است بگوید؛ وقتی با فرزندم نشستهام و صبحانه میخورم، لذت بسیاری میبرم، به هردوی ما خوش میگذرد و دوست داریم با هم باشیم. این مادر اگر در پایان ترم، نمرههای فرزندش پایین باشد، نمیگوید حیف صبحهای زودی که بیدار بودم، چون به آینده فکر نمیکرده و در لحظه اکنون در آن مسیر و فرآیند، لذتهایش را برده؛ به جای هدف، وابسته به مسیر بوده است.
آنچه واقعیت دارد، لحظه اکنون است. امیرالمومنین میگوید؛ آنچه گذشته است کجا و آنچه نیامده است کجاست؟ پس برخیز و دریاب فاصله بین دو عدم را. گوته، شاعر آلمانی نیز میگوید؛ دیروز، تاریخ است، فردا معماست، امروز، زندگی است.
شاید با این تعریف، کمی از هدفمداری دور شدهایم. بحث این است که تو مراقب اکنون باش، آن هدف و آینده اگر بخواهد ساخته شود، ساخته میشود. اگر هم نشود، دچار آسیب روانی و افسردگی نخواهی شد. باید بدانیم الان بهترین کاری که میتوان انجام داد چیست و مدام خود را با گذشته مقایسه نکنیم.
کسی که هنوز ایستاده تا ببیند چه چیزی را دوست دارد، باید از لحظه اکنون شروع کند. ایستادن برای پیدا کردن علاقه، افسوس گذشته و اضطراب آینده را در پی خواهد داشت. من چگونه میتوانم با همسر بداخلاق خود سر کنم؟ اینکه بایستم تا استعدادم را پیدا کنم، از دست دادن لحظه اکنون است. باید کاری را شروع کنم، هرچند به آن علاقه نداشته باشم. این فرآیند مسیری را به من نشان میدهد که بتدریج بدانم چه چیزهایی را دوست دارم.
در اینجا بحث برنامهریزی، ایستادگی، نظم و پشتکار مطرح میشود. به عنوان مثال من باید در آزمون کنکور شرکت کنم؛ در لحظه اکنون بهترین کاری که میتوانم انجام دهم این است که با یک تقسیمبندی بین درس خواندن، ورزش، سرگرمی و... اولویت را برای درس خواندن قرار دهم تا به نتیجه دلخواهم برسم. حال اگر این درس خواندن همراه با افسوس باشد مثل این که چرا من از سال گذشته شروع نکردهام یا توام با خیالاتی در آینده، لحظه اکنون از دست خواهد رفت.
کسانی که گذشته را با خود حمل میکنند مثل این است که کیسه و انبانی را بر دوش میکشند و مدام خمیدهتر میشوند. یا مثل کسی که بخواهد با استفاده از آینه عقب، به سمت جلو رانندگی کند! باید به مرور زمان بارهای اضافه را کنار گذاشت و فارغ از گذشته در لحظه اکنون زندگی کرد.
مهدی دوایی / عضو هیات علمی پژوهشکده علوم شناختی ایران
مادری را در نظر بگیرید که هر روز صبح زود از خواب بیدار میشود و برای فرزند دانشآموز خود صبحانه تدارک میبیند. اگر از این مادر علت رفتارش را بپرسیم، ممکن است پاسخ دهد که اگر به فرزندم صبحانه بدهم، تا نزدیکهای ظهر گرسنه نمیشود و بهتر به درسها گوش میدهد و پایان ترم، نمرههای بهتری را کسب میکند. فرض کنید نمرههای پایان ترم این دانشآموز پایین باشد، اولین چیزی که به مخیله این مادر خطور میکند این است که حیف صبحهای زودی که بیدار شدم و برای تو صبحانه آماده کردم.
حالا اگر این پرسش را از مادر دیگری که همین عمل را در قبال فرزندش انجام میدهد، بپرسیم، ممکن است بگوید؛ وقتی با فرزندم نشستهام و صبحانه میخورم، لذت بسیاری میبرم، به هردوی ما خوش میگذرد و دوست داریم با هم باشیم. این مادر اگر در پایان ترم، نمرههای فرزندش پایین باشد، نمیگوید حیف صبحهای زودی که بیدار بودم، چون به آینده فکر نمیکرده و در لحظه اکنون در آن مسیر و فرآیند، لذتهایش را برده؛ به جای هدف، وابسته به مسیر بوده است.
آنچه واقعیت دارد، لحظه اکنون است. امیرالمومنین میگوید؛ آنچه گذشته است کجا و آنچه نیامده است کجاست؟ پس برخیز و دریاب فاصله بین دو عدم را. گوته، شاعر آلمانی نیز میگوید؛ دیروز، تاریخ است، فردا معماست، امروز، زندگی است.
شاید با این تعریف، کمی از هدفمداری دور شدهایم. بحث این است که تو مراقب اکنون باش، آن هدف و آینده اگر بخواهد ساخته شود، ساخته میشود. اگر هم نشود، دچار آسیب روانی و افسردگی نخواهی شد. باید بدانیم الان بهترین کاری که میتوان انجام داد چیست و مدام خود را با گذشته مقایسه نکنیم.
کسی که هنوز ایستاده تا ببیند چه چیزی را دوست دارد، باید از لحظه اکنون شروع کند. ایستادن برای پیدا کردن علاقه، افسوس گذشته و اضطراب آینده را در پی خواهد داشت. من چگونه میتوانم با همسر بداخلاق خود سر کنم؟ اینکه بایستم تا استعدادم را پیدا کنم، از دست دادن لحظه اکنون است. باید کاری را شروع کنم، هرچند به آن علاقه نداشته باشم. این فرآیند مسیری را به من نشان میدهد که بتدریج بدانم چه چیزهایی را دوست دارم.
در اینجا بحث برنامهریزی، ایستادگی، نظم و پشتکار مطرح میشود. به عنوان مثال من باید در آزمون کنکور شرکت کنم؛ در لحظه اکنون بهترین کاری که میتوانم انجام دهم این است که با یک تقسیمبندی بین درس خواندن، ورزش، سرگرمی و... اولویت را برای درس خواندن قرار دهم تا به نتیجه دلخواهم برسم. حال اگر این درس خواندن همراه با افسوس باشد مثل این که چرا من از سال گذشته شروع نکردهام یا توام با خیالاتی در آینده، لحظه اکنون از دست خواهد رفت.
کسانی که گذشته را با خود حمل میکنند مثل این است که کیسه و انبانی را بر دوش میکشند و مدام خمیدهتر میشوند. یا مثل کسی که بخواهد با استفاده از آینه عقب، به سمت جلو رانندگی کند! باید به مرور زمان بارهای اضافه را کنار گذاشت و فارغ از گذشته در لحظه اکنون زندگی کرد.
مهدی دوایی / عضو هیات علمی پژوهشکده علوم شناختی ایران
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .