۰۱-۱۰-۹۱، ۱۲:۵۲ ق.ظ
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .
جـــــــــــــالبــــــــه
|
سپاس شده توسط: mahtabiiiiii ، گل یاس* ، دختر دریا ، sadaf
۰۱-۱۰-۹۱، ۰۱:۱۱ ق.ظ
.a.a.a.a واییییییییییییی چه دیر فهمیدی توووووووووووووووو .a.a
باران حضورت که ببارد تنهایی ام خشکسالی اش را تعطیل می کند به حرمت قطراتی از جنس تو ...
۰۱-۱۰-۹۱، ۰۱:۵۰ ق.ظ
.a.a خیلیییییییییییخندیدیم..
بیچاره دلم سوخت....a
خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری
منچون تویی را دارم، وتو چون خود نداری.....mara.
۰۲-۱۰-۹۱، ۱۲:۰۰ ب.ظ
جک اش رو شنیده بودم .a
حکایت من ، حکایت کسی ست که عاشق دریا بود اما قایق نداشت.
دلباخته سفر بود همسفر نداشت زخم داشت اما ننالید گریه کرد اما اشک نریخت . حکایت من ، حکایت چوپان بی گله . و ساربان بی شتر است ... حکایت کسی که پر از فریاد بود ....... اما سکوت کرد ... سپاس شده توسط: sadaf
۰۲-۱۰-۹۱، ۰۶:۵۰ ب.ظ
یه بار قبلنا این اتفاق برا غضنفر افتاده بود.a.a.a.a.a
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه |
|