امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خدايا با من صحبت كن !
#1
مرد در چمنزار

مرد نجوا كرد : « خدايا با من صحبت كن » ، يك چكاوك آواز خواند ولي مرد نشنيد .

پس مرد با صداي بلند گفت : « خدايا با من صحبت كن » ، آذرخش در آسمان غريد ولي مرد متوجه نشد .

مرد فرياد زد : « خدايا يك معجزه به من نشان بده » ، يك زندگي متولد شد ولي مرد نفهميد .

مرد نا اميدانه گريه كرد و گفت : « خدايا مرا لمس كن و بگذار تو را بشناسم » ، پس خدا نزد مرد آمد و او را لمس كرد .

ولي مرد بال هاي پروانه را شكست و در حالي كه خدا را درك نكرده بود از آنجا دور شد!!
پاسخ
سپاس شده توسط: بانوی جنوب


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  خدايا شكر sadaf 1 631 ۲۲-۰۹-۹۱، ۱۰:۵۸ ب.ظ
آخرین ارسال: ~Green Angel~

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان