امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان عاشقانه.. :-)
#1
محرمانه


ﭘﺴﺮ:ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ


ﺩﺧﺘﺮ:ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ نمیفهمی


ﭘﺴﺮ:ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭی ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ


ﺩﺧﺘﺮ خیلی ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﭼﺸﻤﺶ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ ﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ
ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ی ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﻭ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻩ
ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ ﻭ ﻣﻴﺮﻳﺰﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﺍی ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ
ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ به ﭘﺴﺮ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ
ﺍﻻﻥ که ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﻮ ﻣﻴﺨﻮنی ﺟﺴﻤﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﻭلی ﺩﻟﻢ همیشه ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻴﺸﻪ
ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ی ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺎﻋﺖ ﺩقیقن 3:34 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩر ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺗﺎﺭیکی ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺑﺎﻻی ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ


ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎیی ﻣﺮﺩ ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ همیشگی ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﻓﺖ
ﺗﺎ ﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻧﺪﻳﺪ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻭ ﭘﻴﺎپی ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻮشی ﺭﻓﺖ ﭘﺴﺮﻯ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ ﭼﺸﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﭘﻴﺎمی ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﺷﻮخی ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ
ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﺩقیقن ﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ


ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ی ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎملن ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﻴﺰی ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭ نمی کرد
ﻛﻠﻴﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺑﻨﺪ ﻟﺒﺎﺳﻰ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ گیر ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺁﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ^_^
In my heart, an ice flower has sprouted
پاسخ
سپاس شده توسط: v.a.y ، sadaf ، یوتا ، reihoon
#2
الان خیلی با نمکی !!!danidani
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط: PedraM
#3
این کلیپسم برای خودش جریانی شده هاااااasna

بازم خوبه باعث نجات دختره شدهfv
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط: PedraM
#4
(۲۹-۰۸-۹۲، ۰۸:۳۳ ب.ظ)v.a.y نوشته: الان خیلی با نمکی !!!danidani



مگه شک داری شما به این قضیه؟! xcvb
In my heart, an ice flower has sprouted
پاسخ
سپاس شده توسط: v.a.y
#5
باید میمرد نباید زنده میموند
jue t`aim
پاسخ
سپاس شده توسط: PedraM
#6
چه رمانتیک xcvl
*باران همیشه میبارد اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند*

نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن*
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
اکه هعییییییییییییییی میخواستم بگریممممممممممممممممTongue
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
پسره به دختره اس میده میگه : دیگه نمیخوامت ازت خسته شدم بهتر از و پیدا کردم میخوام باهاش ازدواج کنم اون از هر لحاظ از تو سرتره لطفا برو پی زندگیت دست از سر من هم بردار
دختره بهش زنگ میزنه گریه میکنه التماسش میکنه میگه : بدون تو نمیتونم زندگی کنم با من این کارو نکنzapszapszaps
اما پسره حرفش یک کلامه(نمیخوامت)وگوشی رو قطع میکنه دختره هر چی بهش زنگ میزنه پسره جواب نمیده با نا امیدی بهش اس میده باشه هرجور تو راحتی از زندگیت میرم دیگه اسمی از من نمیشنوی
ساعت3:45 شب دختره میره سمت پنجره بازش میکنه و خودش رو پرت میکنه پایین
ساعت3:50پسره اس میده عسلم باهات شوخی کردم ببخشید میخواستم ببینم چقدر دوستم داری من به غیر از تو هیچ کس و نمیخوام تو عشق زندگی منی اما جوابی از دختر نمیگیره بهش کلی اس میده زنگ میزنه اما دختر جوابی نمیده
صبح مامان دختره صداش میکنه تا بیدار بشه اما از دخترش جوابی نمیشنوه میره تو اتاق دخترش میبینه دخترش نیست تختش نامرتبه گوشیش رو بر میداره همه اس ها رو میخونه میبینه پنجره بازه با ترس میره طرف پنجره پایین رو نگاه میکنه میبینه کلیپس دخترش بین بند های حیاط گیر کرده و دختره بین زمین وهوا معلق موندهasnaasnaasna
jue t`aim
پاسخ
سپاس شده توسط: PedraM ، behe6t ، محبوبه1366 ، hasti.cruel ، reihoon
#9
asnaasnaasnaasnaasnaasnaasnaasnaasnaای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااasnaasnaasnaasnaasnaasnaasnaasnaasna
بهترین نیستم..اما.. گردن م کلفته بهترینارو میخوام..
پاسخ
سپاس شده توسط: hasti.cruel
#10
این کلیپسا یه جا بدرد خوردناااasna
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط: hasti.cruel


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  یک داستان طنز .. !!Tina!! 4 121 ۰۸-۱۱-۹۶، ۱۰:۴۶ ب.ظ
آخرین ارسال: دخترشب
  این داستان پسر... زینب سلطان 2 163 ۰۵-۰۸-۹۶، ۰۱:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  یه داستان خوب(ضد پسر) زکیه جیگرر 12 1,173 ۱۹-۰۶-۹۵، ۱۲:۲۵ ب.ظ
آخرین ارسال: مارکیز

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان