امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان نفر قبل رو ادامه بده (دور دوم)
#21
با افتخار رفتم جلو و ورقه رو گرفتم سنگینی نگاه حسرتبار بچه ها رو رو خودم حس میکردم....بالاخره کم چیزی که نبود
یوهاهاها ایول به من
با ناز و عشوه مخصوص خودم سر جام نشستم
با کوبیده شدن جسم سنگینی روی پام کمی صندلیم رو عقب کشیدم و میرغضبانه به سرچشمش که نازی خرچسونه بود خیره شدم
نگاه اون هم به من دقیقا به همین صورت بود...،،

شِیـطاטּ نیـستَم

فِرشـته هـَم نیـستم

فـَقط دُختَـرم!

ازنـوعِ سـاده اش...

حـَـوا گونہ فـِکـر میـکُنم

فَقـط بـہ خاطـِرِ یـک ســیب

تـا کـُجا بایَـد تـاواטּ داد...؟


پاسخ
سپاس شده توسط:
#22
با تعجب نگا کردم اروم گفتم:چته؟ نازی با عصبانیت گفت:چطوری امتحان رو خوب دادی؟ شونه هام رو بالا انداختم و گفتم:شانسی بود!
نازی:اوکی ولی چرا به ما نرسو... صدای زنگ بیرون رفتن شد واسه استراحتنازی ادامه داد:با توام چرا به ما نرسوندی ای بابا من اعصابم خورده اینم
قوز بالا قوز با عصبانیت نگاش کردم و یه دفعه با صدایی نسبتا بلند گفت:تو فکر کردی کی هستی؟ن به تو بی ارزش بدم؟ اول با تعجب نگام کرد
ولی بعدش اخماشو تو هم کرد و گفت:خیلی خب خداحافظ خانوم شهدایی پوزخندی زدم و گفتم:سلامی در کار نبود که خداحافظی داشته باشه!
خدایا،زندگی جوریه که انگار یه مادر میخواد هم برنه هم بگه گریه نکنـ!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#23
به محض رفتن نازی از حرفی که زده بودم پشیمون شدم با دست چپم پیـ ـشونیم رو ماساژ دادم و کلافه به بوفه آخر حیاط که مثل همیشه بیشترین جمعیت رو دور خودش جمع کرده بود نگاه کردم.....بدم نمیومد منم جز اون جمعیت مر هیاهو باشم
با صدای لطیف سوگند با اکراره نگاهم رو از اون سمت گرفتم
-هانا؟

شِیـطاטּ نیـستَم

فِرشـته هـَم نیـستم

فـَقط دُختَـرم!

ازنـوعِ سـاده اش...

حـَـوا گونہ فـِکـر میـکُنم

فَقـط بـہ خاطـِرِ یـک ســیب

تـا کـُجا بایَـد تـاواטּ داد...؟


پاسخ
سپاس شده توسط:
#24
چند روز بعد....
اخرین امتحان ترم یک ریاضی فرمولی....اینجا فقط فرمول هارو میخواست خیلی راحت دفتر زرد رنگی که روش نوشته بودم ادبیات رو زیر دستم گذاشتم!و خادم هم فکر کرد دفتر ادبیاته!
درحالی که فرمول های ریاضی بود! زمان امتحان شروع شد راحت کتاب رو ورق زدم توی اون صدای خودکار ها و غلط گیر ها این صدا مثل صدای مورچه روی زمین بود...نصف فرمول هارو نوشتم
توی تمام این مدت سارا یکم ازم بالاتر بود!لعنتی خیلی زرنگ بود.قرار بود بعد از پایان بهترین شاگرد به جایزه اش میرسه.نگام به سوگند و نازی که خیلی وقته ازشون جدا بودم افتاد داشتن تقلبی میکرد.
متوجه ساار شدم انگار سر یه سوال گیر کرد.امکان نداره!برگشتم سر ورقم. پنج تا فرمول دیگه مونده بود....فرمول ها خیلی زیاد بودن و نمیشود تیو برگه ریز نوشت پس منم بیخیال شدم.همشو تموم کردم
و اخرینفرمول رو نوشتم(x9+91m) از جا بلند شدم برگمو دادم...خادم:شهدایی امروز تو برگه هارو صحیح کن گردن م درد میکنه.هیچی دیگه همه برگه هارو صحیح کردم به برگه سارا رسیدم این روزا سارت و افسون
با من لج بودن دارم براشون برگه سارا و افسون رو گرفتم و یه جاهاییش رو شبیه هم عوض کردم ه یعنی تقلبیه
چند دقیقه بعد:
:ساااااااااااااااااااااااااااااااااارا
خدایا،زندگی جوریه که انگار یه مادر میخواد هم برنه هم بگه گریه نکنـ!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#25
سارا که جا خورده بود رفت ببینه معلم چی کارش داره
وای من چقدر خبیثم خخ کارش سخته س
سارا: بله خانوم ؟
معلم:سارا بهت هشدار داده بودم اگه یدفعه دیگه ببینم داری تقلب میکنی اخراجی
سارا:چیییی؟کدوم تقلب؟خانوم از چه تقلبی حرف میزنید ؟
معلم:حرف نباشه وسایلتو جمع کن بیا دفتر
سارا :ولی ....

معلم رفت و حرف سارا نیمه تموم موند اخی گناه داره
همینکه سارا لبخنده پیروزمندانه یا به عبارت دیگه پوزخندمو دید عین گراز وحش به سمتم دوید ... منو هل داد و باعث شد محکم با دماغ بخورم به دیوار

:ااااییییییی دماغممممم
پاسخ
سپاس شده توسط:
#26
" دختره ى وحشى ! زد دماغ نازنينمو ناقص كرد. "
با عصبآنيت برگشتم سمتش و گفتم :
معلوم هست چه خبرته ؟ رَم كردى ؟
از اين كلمه آخرم يهو وحشتى تر شد و خواست دوباره بياد سمتم كه خآدم سرش رو كرد تو كلاس و با اخماى درهم تقريبا داد زد :
احمدى ؟ مگه نگفتم بيا دفتر ؟!
سارا كه از داد خادم شوكه شده بود ، آب دهنش و قورت داد و به سمت در كلاس رفت ! قبل از اينكه بره بيرون نگاه نفرت بارى بهم انداخت كه انگار مى گفت : " دارم برات " .
بيخيال شونه اى بالا انداختم و دماغمو ماساژ ميدادم. بدجور درد مى كرد. دو سه تا از بچه ها اومدن كنارم ببينن حالم خوبه يا نه ! ولى من منتظر دو نفر ديگه بودم كه حتى برنگشتن ببينن اوضاع از چه قراره. تقصير خودمه ! خودم كردم كه لعنت بر خودم باد.
[url=http://s2.server-dl.asia/mr-reese/single/july/week1/Lindsey%20Stirling%20-%20The%20Arena%20-%20MP3%20128.mp3][/url]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#27
آخرین امتحان آمار بود. طبق معمول تقلب هام روی میز بود با عنوان زیست شناسی !
درسته نیاز نبود بهش ، چون تنها درسی که راحت تر از بقیه سر کلاس متوجه میشدم همین آمار بود.
باز هم طبق معمول این پونزده بیست روزه ی امتحانات ترم ، برگه ها توزیع شد. سر سوال آخر گیر کرده بودم که فتوحی اومد بالا سرم ! نگاهی به برگه م انداخت. چند دقیقه ای ایستاد که باعث کلافگیم شد. نه نی تونستم تمرکز کنم ، نه حتی میشد از تقلب هایی که آماده کرده بودم ، استفاده کنم.
10 دقیقه به اتمام وقت امتحان مونده بود و فتوحی خیالِ اینکه بره یه جای دیگه بایسته رو نداشت.با پاها م روی زمین ضرب گرفته بودم و ته خودکارم رو از استرس میجوییدم. لامصب برا این آخریه 3 نمره گذاشته !
وقت همینجور داشت تلف میشد که صدای فتوحی رو کنار گوشم شنیدم :
عدد ها رو با هم جمع بزن بعد تقسیم بر تعداد کن ! جدول رسم کردنم که بلدی. یه جدول براش رسم کن. جمع و تفریق بقیه ش هم نمیخواد. همینقدر بنویسی نمره ت رو میدم.

با ذوق و شوق شروع کردم به نوشتن !
" ای دمت دو آتیشه گرم فتوحی جونم. به دادم رسیدی! "
[url=http://s2.server-dl.asia/mr-reese/single/july/week1/Lindsey%20Stirling%20-%20The%20Arena%20-%20MP3%20128.mp3][/url]
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان با سه کلمه (سری جدید ) ثـمین 26 1,257 ۲۳-۱۰-۹۵، ۰۵:۵۰ ب.ظ
آخرین ارسال: ستاره ی احساس
Shocked ☻ داستان با سه کلمه ! ☻ sadaf 171 7,815 ۳۰-۰۸-۹۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: AsαNα
Thumbs Up ☻ داستان با سه کلمه ! ☻ sadaf 80 3,055 ۱۰-۰۹-۹۴، ۰۵:۰۲ ب.ظ
آخرین ارسال: Ar.chly

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
39 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۰۷-۰۹-۹۴, ۱۱:۴۱ ب.ظ)، ×دختر بهار× (۰۶-۰۹-۹۴, ۰۶:۵۴ ب.ظ)، adonis (۰۶-۰۹-۹۴, ۰۱:۱۳ ق.ظ)، N!rvana (۲۵-۰۹-۹۴, ۱۰:۱۸ ب.ظ)، .ShahrzaD. (۰۳-۰۶-۹۵, ۰۶:۰۱ ب.ظ)، ملکه برفی (۰۴-۰۹-۹۴, ۰۴:۰۱ ب.ظ)، نويد (۰۲-۰۶-۹۵, ۰۳:۴۷ ب.ظ)، خانوم معلم (۰۴-۰۶-۹۵, ۱۲:۱۵ ب.ظ)، Ar.chly (۰۷-۰۹-۹۴, ۰۴:۲۰ ب.ظ)، • Niha • (۰۳-۰۶-۹۵, ۰۲:۴۸ ب.ظ)، ****Dayan**** (۲۳-۰۴-۹۸, ۱۲:۳۲ ق.ظ)، "MJ" (۰۸-۰۹-۹۴, ۰۱:۴۷ ب.ظ)، elham zelzele (۰۶-۰۹-۹۴, ۱۱:۱۶ ق.ظ)، دختر ایران (۰۶-۰۹-۹۴, ۰۶:۱۸ ب.ظ)، heliia (۰۶-۰۹-۹۴, ۰۹:۵۷ ب.ظ)، asi_0098 (۰۳-۰۶-۹۵, ۰۷:۰۱ ب.ظ)، Death (۰۷-۰۹-۹۴, ۰۳:۳۷ ب.ظ)، deli67 (۰۶-۰۹-۹۴, ۱۰:۰۱ ب.ظ)، MaryaM_sh (۲۲-۰۳-۹۵, ۰۲:۳۹ ب.ظ)، 2fan2314 (۱۲-۰۹-۹۴, ۰۱:۴۶ ب.ظ)، آیداموسوی (۰۲-۰۶-۹۵, ۰۲:۵۵ ب.ظ)، mania (۰۸-۰۹-۹۴, ۰۳:۵۹ ب.ظ)، parisa1367 (۱۱-۰۹-۹۴, ۰۴:۰۶ ب.ظ)، nza3380 (۰۷-۰۹-۹۴, ۰۹:۲۹ ب.ظ)، #*Ralya*# (۰۹-۰۹-۹۴, ۰۴:۳۷ ب.ظ)، armiti (۱۷-۱۰-۹۴, ۰۲:۵۷ ب.ظ)، بهار۲۳ (۰۵-۰۹-۹۴, ۱۲:۳۳ ق.ظ)، aydil (۰۶-۰۹-۹۴, ۱۰:۵۳ ب.ظ)، ****نگار**** (۱۲-۱۰-۹۴, ۰۲:۱۰ ب.ظ)، شقایق سرخ (۰۵-۰۹-۹۴, ۱۰:۳۱ ب.ظ)، sahar* (۰۵-۰۹-۹۴, ۱۱:۵۶ ب.ظ)، 13788 (۱۲-۰۹-۹۴, ۱۲:۱۱ ب.ظ)، ӄoCholOo (۲۹-۰۹-۹۴, ۰۷:۴۹ ب.ظ)، ارغوان x (۰۵-۱۰-۹۴, ۱۱:۴۸ ب.ظ)، برف سیاه (۰۲-۰۶-۹۵, ۰۳:۵۵ ب.ظ)، عسل6 (۰۲-۰۶-۹۵, ۰۲:۰۶ ب.ظ)، AsαNα (۳۰-۰۸-۹۵, ۰۱:۱۷ ق.ظ)، فاطمه۲۷ (۰۲-۰۹-۹۵, ۰۲:۱۶ ق.ظ)، d.ali (۰۱-۰۸-۹۵, ۱۰:۵۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان