۱۰-۰۶-۹۲، ۱۲:۲۱ ق.ظ
پیرزنی براي سفید کاري منزلش ، کارگري را استخدام کرد. وقتی کارگر وارد منزل پیرزن شد، شوهر پیر و نابیناي او را دید و دلش براي این زن و شوهر پیر سوخت. اما در مدتی که در آن خانه کار می کرد متوجه شد که پیرمرد انسانی بسیار شاد و خوش بین است .
او در حین کار ، با پیرمرد صحبت می کرد و کم کم با او دوست شد. در این مدت او به معلولیت جسمی پیرمرد اشاره اي نکرد. پس از پایان سفید کاري ، وقتی که کارگر صورت حساب را به همسر او داد ، پیرزن متوجه شد که هزینه اي که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی است که قبلاً توافق کرده بودند. پیرزن از کارگر پرسید که شما چرا این همه تخفیف به ما میدهید ؟
کارگر جواب داد:
«من وقتی با شوهر شما صحبت می کردم خیلی خوشحال می شدم و از نحوه برخورد او با زندگی متوجه شدم که وضعیت من آنقدر که فکر می کردم بد نیست ! پس نتیجه گرفتم که کار و زندگی من چندان هم سخت نیست! به همین خاطر به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم»
پیرزن از تحسین شوهرش و بزرگواري کارگر منقلب شد و اشك از چشمانش جاري شد . زیرا او می دید که کارگر فقط یک دست دارد.
براي آنچه كه داريد شكرگزار باشيد ، تا چيزهاي خوب بيشتري به سويتان جذب شود .
او در حین کار ، با پیرمرد صحبت می کرد و کم کم با او دوست شد. در این مدت او به معلولیت جسمی پیرمرد اشاره اي نکرد. پس از پایان سفید کاري ، وقتی که کارگر صورت حساب را به همسر او داد ، پیرزن متوجه شد که هزینه اي که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی است که قبلاً توافق کرده بودند. پیرزن از کارگر پرسید که شما چرا این همه تخفیف به ما میدهید ؟
کارگر جواب داد:
«من وقتی با شوهر شما صحبت می کردم خیلی خوشحال می شدم و از نحوه برخورد او با زندگی متوجه شدم که وضعیت من آنقدر که فکر می کردم بد نیست ! پس نتیجه گرفتم که کار و زندگی من چندان هم سخت نیست! به همین خاطر به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم»
پیرزن از تحسین شوهرش و بزرگواري کارگر منقلب شد و اشك از چشمانش جاري شد . زیرا او می دید که کارگر فقط یک دست دارد.
براي آنچه كه داريد شكرگزار باشيد ، تا چيزهاي خوب بيشتري به سويتان جذب شود .