۱۲-۱۲-۹۶، ۰۳:۲۰ ب.ظ
روزنامه شرق - نادر شهریوری : ماریو بارگاس یوسا گفته بود، اگرچه «گرگ بیابانِ» هسه را در ایام نوجوانیاش خوانده است، اما نه «گرگ بیابان» و نه دیگر رمانهای هسه در آن سالها، در ردیف کتابهایی نبود که او بهعنوان «کتابهای ضرور» همواره بالای تخت خود نگه داشته و یا آنها را با خود در کولهپشتیاش به اینطرف و آنطرف برده است تا بههنگام «ضرورت»! از آنها ایده بگیرد. یوسا در آن سالها بیشتر به کتابهایی متمایل بود که کمتر مایه تأمل روح و بیشتر انگیزه عمل بودند، تمایل به رمانهایی که در آنها باور در پسزمینه بودند و نه جانشینی برای عمل.
اشتیاق به هسه و علاقه به بازخوانی مجدد آثارش، تنها از اواخر دهه شصت و آغاز دهه هفتاد میلادی آغاز میشود و یا چنانکه یوسا میگوید، تنها در این دوران بود که هسه دوباره کشف میشود. کشف هسه فیالواقع واکنشی از طرف دنیای درون به اتفاقات ناامیدکننده بیرون بود - گویا که شکست باعث میشود که آدمی به دنیای درون پناه ببرد- علاوهبر آن به نظر هسه آدمی در قلمروی درون و روح بهمراتب آسودهتر و فراغبالتر میتواند زندگی کند، تا در واقعیت مادی. واقعیت مادی برای هسه همواره واقعیتی ناخوشایند بود.
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !