ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
نگاهم کن
از پشت پنجره احساس
نگاهم کن
شاید آن وقت،
دلت به حال
این کبوتر شکسته بال بسوزد
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
داستان بلند
در تمام زندگی
در هجوم بی کسی
یادت،
تنها داستان بلند
دفتر کوتاه زندگی من است
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
یک بغض...
در غبار بی امان لحظه ها...
با یاد تو...
یک ابر گریه ام...
و با خیال تو...
یک بغض شکفته...
اما ترک خورده...
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
بهار
آن گاه که سر بر روی شانه هایت می گذارم
گویی بهار در من زنده می شود
آری.تو،شانه هایت و آغوش گرمت
بهار را،برایم معنی می کنید.
ای طراوت گل ها
ای بهار زندگی...
و دیگر آسمان را نخواهی دید...