با احترام تقدیم به پدر و مادرم
که تلالو عشق را در نگاهشان دیدم
و
زمزمه محبت و ایثار را در کلامشان
تا ابد دوستشان دارم
دلیل
بی هدف
در کوچه پس کوچه های زندگی
قدم می زدم
شاید،
دلیلی بیابمبرای نفس کشیدن!
..تو را یافتم
تو،
بهترین دلیل نفس کشیدنی
آمدنت
در این سوی پنجره های تنهایی
منتظرم
تا با آمدنت
بهار را معنا کنی
و به زندگی سیاهم
رنگی دوباره ببخشی
ندای باد
در آن سوی پنجره های انتظار
باد
آمدنت را
زمزمه کرد.
پرستوی مهاجر
تو یک روز آمدی
با یک بفل اطسی
و پا در کوچه های خلوت تنهایی ام گذاشتی
بی اجازه آمدی
و آن روز که من
می خواستم بمانی
مثل یک پرستوی مهاجر
بی اجازه کوچ کردی!
هدیه تو
تو،
نور را به نگاهم هدیه کردی
و عشق را به قلبم
کاش،
در رنگین کمان چشم هایت
جایی برای من بود
معامله ی عشق
در یک شب رویایی آمدی
با یک اسب نقره ای
دوبال داشتی مثل فرشته ها
پهنه ی چشمانت
مثل دریا زلال و روشن بود
و قلبت گرم گرم
ناز نگاهت را،
با قلبم خریدم
این گرانبهاترین دارایی ام
باشد که معامله مان را هیچ گاه فسخ نکنی!