ایران رمان

نسخه‌ی کامل: [color=#ff0000]رقص[/color] در رویا|راحله نیاز
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
با احترام تقدیم به پدر و مادرم
که تلالو عشق را در نگاهشان دیدم
و
زمزمه محبت و ایثار را در کلامشان

تا ابد دوستشان دارم
چشم به راه

روزها را
به انتظار دیدنت
و
شب ها
به امید دمیدنت
چشم به راهم
ای خورشید زندگانی من!..
دلیل

بی هدف
در کوچه پس کوچه های زندگی
قدم می زدم
شاید،
دلیلی بیابمبرای نفس کشیدن!
..تو را یافتم
تو،
بهترین دلیل نفس کشیدنی
آمدنت


در این سوی پنجره های تنهایی
منتظرم
تا با آمدنت
بهار را معنا کنی
و به زندگی سیاهم
رنگی دوباره ببخشی
رفتن

غم،
مرا با خود
به انتهای بودن برد
و من اکنون،
بی حضور تو
لحظه ها را می شمارم

برای رفتن..
ندای باد

در آن سوی پنجره های انتظار
باد
آمدنت را
زمزمه کرد.
پرستوی مهاجر

تو یک روز آمدی
با یک بفل اطسی
و پا در کوچه های خلوت تنهایی ام گذاشتی
بی اجازه آمدی
و آن روز که من
می خواستم بمانی
مثل یک پرستوی مهاجر
بی اجازه کوچ کردی!
هدیه تو

تو،
نور را به نگاهم هدیه کردی
و عشق را به قلبم
کاش،
در رنگین کمان چشم هایت
جایی برای من بود
فاصله

سپیده دم
تا شفق رفتم
تا فاصله را
معنا کنم
معامله ی عشق

در یک شب رویایی آمدی
با یک اسب نقره ای
دوبال داشتی مثل فرشته ها
پهنه ی چشمانت
مثل دریا زلال و روشن بود
و قلبت گرم گرم
ناز نگاهت را،
با قلبم خریدم
این گرانبهاترین دارایی ام
باشد که معامله مان را هیچ گاه فسخ نکنی!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10