۰۳-۱۲-۹۷، ۰۵:۳۹ ب.ظ
به بهانه موفقیت «شبی که ماه کامل شد» در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر، بهنحوه روایت زنان در آثار نرگس آبیار نگاهی خواهیم داشت. اما قبل از بررسی آثار، به این پرسش میپردازیم که از منظر فمینیستی نقش زن و کنشگری اجتماعی او چگونه است؟
ادوار فکری فمینیسم را معمولا به سه دوره تقسیم میکنند:
دوره اول) از 1850 تا 1920. در این دوره اهم مباحث حول ضرورت آموزش و پذیرش زنان در جامعه میگردد. در این سالها زنان به کلی از جامعه طرد شده و همتراز حیوانات پنداشته میشدند، اما با تلاشهای روشنفکران و اولین فمینیستها، حقوق اولیه زنان بهعنوان بدیهیترین حقوق زن، مطالبه میشود. آنها عقیده داشتند نابرابریهای میان زن و مرد طبیعی نیست بلکه محصول محیط اجتماعی است؛ محیطی که زنان را به استعمار و استثمار کشیده است. آنها بسیاری از گرفتاریهای اجتماعی در طول تاریخ (از جمله جنگها و ناامنیها) را از جانب مردان میدانستند و اصلیترین توقعات آنها در این دوره؛ حق مالکیت، حق اشتغال و حق رای بود. در سالهای میان 1920 تا 1960 حق اولیه زنان به رسمیت شناخته شد و لذا زنان به یک پیروزی نسبی در اجتماع دست یافتند، اما در این فاصله زمانی، تاحدودی فعالیتهای فمینیسم کاهش مییابد که اصلیترین عامل آن جنگهای جهانی است.
دوره دوم) 1960 تا 1980. در این دوره تاکید فمینیسم بر جدایی از مردان و استقلال شخصیتی است. آنها با ازدواج مخالفت کرده و بر تجرد و فعالیت اقتصادی (منظورشان کار در کارخانه یا منشیگری و کارهایی ازاین دست بود) تاکید داشتند. از دیگر آرمانهای این دوره، مبارزه برای جدایی روابط جنسی، جنبش آزادی زنان در تمام امور، کاهش زاد و ولد و [آزادی] درخواست طلاق، ایجاد موسسات فرهنگی و اجتماعی زنان و به دستآوردن قدرت در زمینههای اقتصادی و سیاسی است. در نگاههای افراطیای که در این دوره به وجود آمده، هرگونه نگاه غیرزنانه، طرد شده و به مبارزه با مردان و جنس مذکر میپردازند.
دوره سوم) از 1980 تاکنون. در این دوره از افراطها کاسته میشود و به نقش زن در خانواده و تربیت مادرانه تاکید میشود. در این دوره حقوق زنان به رسمیت شناخته شده و از افراطهای دوره دوم پرهیز و درنهایت راهکارهایی بهتر برای نحوه حضور زنان در جامعه ارائه میشود.
آنچه از فمینیسم به ایران انتقال یافته، رویکردی کاریکاتوری از موج اول و دوم است. بسیاری از فمینیستهای وطنی، تجرد گزیده و برای اخذ حق طلاق تلاش میکنند و نهتنها با نگاههای ابزاری به زنان مخالف نیستند بلکه پوشش زننده در برخی ماجراهای تبلیغاتی را از جانب برخی مدلها، افتخار محسوب میکنند. واکنش این جماعت به موفقیتهای زنان نیز کاریکاتوری است، بهحدی که اگر کسی از زنان یا دختران، بدون نمایش پوششی شاذ به افتخاری برسد، در مارپیچ سکوت آنها گرفتار میشود، اما اگر با پوششی نامتعارف حاضر شود و کنایهای نیز به دیانت یا حکومت بزند، قهرمان زن محسوب خواهد شد.
در این میان نرگس آبیار، کارگردانی خوشذوق است که در سالهای اخیر با فیلمهایش مورد احترام اهالی سینم ا و عموم جامعه قرار گرفته است. اما اهمیت آبیار صرفا در دوری سیاسی و تشکیلاتی یا فکری از فمینیسم نیست، بلکه در روایت زنانه آثار اوست. در موضوعات آثار آبیار، داستانپردازی و روایت فیلم، با توجه به زن و نحوه کنشگری و فعالیت و تفکر زنانه صورت گرفته؛ اما چرا روایت زنانه واجد اهمیت است؟
فمینیسم در همه ادوار و امواج آن، خواهناخواه «زن» را مقابل «مرد» فرض گرفته و تلاش کرده حقوق و حتی موجودیت او را مقابل «دیگری» اثبات کند. این نحوه برخورد فارغ از نرم یا سخت بودنش یا فارغ از نحوه مبارزه و برخوردش (فلسفی، فرهنگی، قانونی، سیاسی، مدنی و...) در هرصورت، «مقابله و مواجهه با دیگری» را تجویز میکند. اما «روایت زنانه»، مستلزم و توجیهگر مقابله، خوارداشتن یا خشونت با دیگری نیست. روایت زنانه میتواند موجب درک زنان (چه توسط مردان و چه درک زنان از خود) باشد. مشخص است که اگر زنان بتوانند با روایتگری از خود، آنچه را درمورد آنان مغفول مانده است، مطرح کرده و به دید آورند، بسیاری از مسائل زنان نیز مرتفع خواهد شد تا آنجا که بهحد قابلتوجهی، «جنگ و جدال با دیگری» بلاموضوع شود. در این میان، سینم ا توانمندیهایی اساسی و جدی برای چنین روایتی دارد و آبیار، شاید اولین و سادهترین (خصوصا بهمعنی صادقانهترین) گامهای چنین روایتگریای را برداشته است. فیلمهای نرگس آبیار علاوهبر اصل چنین «روایتگری»ای، ظرافتهایی دیگر نیز دارد و در هر یک از آثار او، یکی از این ظرافتهاست که پررنگتر است. توجه او به هرکدام از این ظرافتها، این روایتگری و سمپاتی و همدلی ناشی از آن را را پختهتر و پذیرفتنیتر کرده است.
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
سکوت و زمان