۰۷-۱۱-۹۶، ۱۰:۵۱ ق.ظ
ليسانسهها»، تجربه ديگري از سروش صحت و حاصل نگارش او و ايمان صفايي است؛ تجربهاي که به زعم صحت، تابهحال موفقيتآمیز بوده و قرار است ادامهدار شود.
روزنامه شرق - بهناز شيرباني: «ليسانسهها»، تجربه ديگري از سروش صحت و حاصل نگارش او و ايمان صفايي است؛ تجربهاي که به زعم صحت، تابهحال موفقيتآمیز بوده و قرار است ادامهدار شود. «ليسانسهها» برخلاف ٢٤ قسمت اول که موافقان زیادی داشت، اينبار بسياري از تغيير لحن و بهنوعي کمشدن بار کمدي کار صحبت ميکنند و دوپارهشدن سريال را يکي از نقاط ضعف آن ميدانند. با سروش صحت درباره عکسالعملهاي مخاطبان سريال و کارهاي اخيرش صحبت کرديم که شما را به خواندن اين گفتوگو دعوت ميکنيم.
مقايسه بين فصل اول و دوم سريال «ليسانسهها»تابهحال بيشترين بحث و نظر را ميان مخالفان و موافقان اين مجموعه داشته است؛ مخالفان اين فصل از جذابيتهاي سري اول صحبت ميکنند که به مرور کمرنگ شده و قصه در فصل دوم کشش لازم را ندارد و برخي ديگر از جزئياتي در کار حرف ميزنند که در فصل گذشته نبوده، البته با اين پيش فرض که طبق صحبتهاي پيشين شما اساسا نميتوان اين مجموعه را به دو فصل تفکيک کرد و درواقع تنها بين زمان پخش فاصله افتاده است.
بله. نکته اصلي اين است که اصلا دو فصل وجود ندارد. درحقيقت «ليسانسهها» از ابتدا يک سريال ٦٠ قسمتي بود و با همين ذهنيت که سريال بايد در اين تعداد قسمت ساخته شود کار را شروع کرديم. زماني که ٢٤ قسمت از مجموعه آماده شد، شبکه اعلام کرد که اين تعداد قسمت آماده شده و پخش شود و ما همچنان بدون تعطيلي به کارمان که ساخت سريال بود، ادامه داديم، اما نکته اينجاست؛ زماني که قرار بود با وقفهاي ادامه سريال پخش شود، پاياني براي آن در نظر گرفتيم و اين پايان هم بهگونهاي بود که داستان همچنان ادامه دارد، چراکه طبعا نميشد مجموعه تا پخش قسمتهاي بعد به همين شکل رها شود.
بنابراين صحبتهايي که درباره فصل دوم سريال ميشود درست نيست، چراکه فاصلهاي بهلحاظ نگارش و ساخت بين اين دو وجود نداشت. براي ما کار پيوسته ادامه داشت، اما چون ميدانستيم قطعا اين تصورات پيش خواهد آمد، در بخش دوم، مواردي را در اجرا اضافه کرديم؛ مثل برخي موتيفهاي فانتزي يا تاشهاي فانتزي که ميبينيد؛ اينکه خوانندهاي داريم و نکتههايي که حالوهواي اين بخش را از بخش قبل متمايز ميکند. طبعا اگر قرار بود فصل بعدي ساخته شود، بايد شخصيتي کم يا زياد ميشد يا گسست زماني اتفاق ميافتاد و قصه بايد از منظری ديگر و از جاي ديگري شروع ميشد. طبعا اگر ساخت «فوقليسانسهها» را آغاز کنيم همهچيز تفاوت خواهد داشت.
البته شايد همين تغييرات جزئي است که عکسالعملها نسبت به اين بخش را متفاوت کرده و برخي از کمشدن بار کمدي سريال صحبت ميکنند... .
روزي که بخشهاي فانتزي را به مجموعه اضافه ميکرديم، هم من و هم ايمان صفايي حدس ميزديم که به سمت چيزهايي حرکت ميکنيم که مردم خيلي به آن عادت ندارند. ميدانستيم مخاطبان ما دو گروه خواهند شد؛ عدهاي که خيلي بيشتر از قبل سريال را دوست خواهند داشت، يکسري هم که همهچيز را مثل قبل ميپسندند. دقيقا همين اتفاق افتاد و قابل پيشبيني بود. طبيعي است براي هر کاري که مورد قبول واقع ميشود، وقتي تغييراتي ايجاد شود، عدهاي که به ساختار پيشين عادت کردهاند معترض خواهند شد و مقايسه ميکنند.
جدا از فصلبنديها و واکنشهاي متفاوتي که مخاطبان در اين مدت داشتهاند، نکته جالبي درباره اين مجموعه وجود دارد. به نظر ميرسد به مرور طي ساخت اين مجموعه به زبان جديدي در گفتار طنز رسيديد که کمترين انتقادها را در تلويزيون داشت. شايد بتوان از اين زاويه نگاه کرد که «ليسانسهها» با دستمايهقراردادن انتقادهاي مرسوم در تلويزيون، توانست توجه بيشتري را جلب کند.
بعد از «شمعدوني» احساس کردم ديگر نميتوانم کار طنز انجام بدهم. با ايمان صفايي تصميم گرفتيم چيز ديگري بنويسيم و طرح سريال ملودرام در ذهنمان بود، چون فکر ميکردم ديگر با چه چيزي ميتوان شوخي کرد؟ در حقيقت با هيچچيز و با هيچکس نميتوان شوخي کرد. آنقدر احساس فشار ميکردم و حس ميکردم دستوپايم بسته است که اصلا به ساخت سريال طنز فکر نميکردم. بسياري از کارگردانهاي خوبي که پيش از اين در تلويزيون آثار کمدي جذابي ميساختند ديگر در تلويزيون کار نميکنند.
مهران مديري مدل کارهايش را عوض کرده است، رضا عطاران و رامبد جوان هم در سينما فعاليت ميکنند و ساختارهاي سريالي کم شده. من هم حس کردم شايد ديگر نميتوان مثل سابق در تلويزيون کار کمدي ساخت، ولي وقتي که از ما خواسته شد دوباره کار طنز بسازيم، با ايمان فکر کرديم درباره هرچيزي که صحبت کنيم به کسي بر خواهد خورد، بنابراين فکر کرديم همين موضوع را وارد ساختار قصه کنيم، پس با همين اتفاق شوخي کرديم و خداراشکر جواب داد و کار پخش شد. ميبينيد که با بسياري از شخصيتها و مشاغل شوخي شد، بدون اينکه واکنش تندي بههمراه داشته باشد.
جالب است که اين ساختار را، هم مردم پذيرفتند و هم تلويزيون... .
من، هم از مردم متشکرم و هم از تلويزيون.
پس شايد از ديدگاه شما بتوان اينطور تفسير کرد که هنوز هم فضا براي ساخت مجموعههاي طنز در تلويزيون وجود دارد و بايد به فکر ساختارهاي متفاوتتر بود.
شرايط با گذشته تفاوت دارد، اما من اميدوار شدم که ميتوان در اين مديوم کارهايي انجام داد. در «ليسانسهها» ما با خيلي از وزارتخانهها و وزرا شوخي کرديم و پخش شد. نيروي انتظامي سعهصدر نشان داد، ما اجازه پيدا کرديم با نيروي انتظامي با مديران و مسئولان يا با خود تلويزيون شوخي کنيم و اين براي من جذاب بود، فکر ميکردم ديگر کار طنز انجام نميدهم، الان بعد از استقبالي که از کار شد، به ايدههاي ديگري در ارتباط با ساخت مجموعه طنز فکر ميکنم.
يکسري از عوامل، خصوصا بازيگران در مدت پخش مجموعه واکنشهاي متفاوتي به عملکرد تلويزيون داشتند و در صفحات شخصيشان انتقادهايي را نسبت به رويکرد تلويزيون در پخش سريال مطرح ميکردند. بيشترين حجم مميزيهايي که به سريال آسيب رساند، چه بود؟
طبعا در هر رسانهاي که کار ميکنيم، محدوديتهاي خاص خودش را دارد. اما بايد با ديدگاه متفاوتي به اين محدوديتها نگاه کرد، بايد ديد نسبت قبل و بعد اين محدوديتها چطور بوده است؟ بله طبعا محدوديتهايي بوده، بخشهايي از سريال حذف شده، اما من را خيلي اذيت نکرد و از برايند کار راضي و خوشحالم. کليت اتفاقي که قرار بود ساخته شود برايم اهميت بيشتري داشت، اينکه توانستيم با خيليها شوخي کنيم و شوخيها پذيرفته شد و مردم به آن خنديدند و حس نکردند به کسي توهين شده است، اتفاق مهمي بود. ما با بسياري ازچهرهها مثل آقايان تاج، کفاشيان، خياباني، احسان عليخاني، فرزاد فرزين و... شوخي کرديم و هيچکدام واکنش بدي نشان ندادند. رضا صادقي بخشهايي را که با او شوخي شده، روي صفحه شخصياش گذاشته است. اين اتفاق خوبي است که شوخي توهين نيست و حس ميکنم پذيرفته شده است.
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !