امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
[color=#ff0000]سینم[/color] ا چگونه به ایران وارد شد؟
#1
خرده روایت‌هایی از ورود سینم ا به ایران سال‌ها پیش در چنین روزی میرزا ابراهیم خان صحاف باشی حیاط پشتی دکان آنتیک فروشی خود را در لاله‌زار جهت نمایش فیلم آماده کرد
روزنامه شهروند - پولاد امین: همیشه در این سال‌ها گفته شده که بزرگترین مشکل سینم ای ایران کمبود سالن‌های سینم است. این یک واقعیت انكارناپذیر است كه به سینم ای ایران آزار بسیار رسانده است. به نحوی که گاه برای رسیدن به یک سالن سینم ا، در شهرستان‌ها و حتی در همین تهران بزرگ یک خانواده آن‌قدر دچار دشواری می‌شود که اصل جریان را فراموش کرده و قید سینم ارفتن را می‌زند. خیلی از محلات شهرها و شهرستان‌ها سینم ا ندارند و به این دلیل سینم ارفتن به این شكل بدل به یك سرگرمی وقت‌گیر و پرخرج شده كه باید رنج سفر را به جان خرید و از یك گوشه شهر به گوشه‌ای دیگر رفت تا یك فیلم را دید.
 
با این‌که در سال‌های اخیر ساخت پردیس‌های مختلف به‌خصوص در تهران توانسته تا حدی از سنگینی باری که بر دوش سینم ای ایران است، کاسته شود؛ اما باز هم کمبودها بسیار است و برای رسیدن به استانداردهای حداقلی سینم ای ایران راهی طولانی پیش‌رو دارد.
 
[عکس: 1555627_682.jpg]
 
تمام این اتفاقات درحالی رخ می‌دهد و این آسیب در شرایطی وجود دارد که از ابتدای ورود سینم ا به این کشور، سینم اداری حرفه‌ای پررونق بوده و توجیه اقتصادی مناسبی برای سینم اداران داشته است. اگرچه در سه‌دهه اخیر به واسطه تغییراتی از این قضیه نیز کاسته شده اما باز هم سینم اداری حرفه پرجاذبه‌ای است به درازای تاریخ سینم ای ایران. به بهانه آماده‌سازی سالن‌های سینم ا برای استقبال از جشنواره فیلم فجر بد ندیدیم سری به سالن‌های سینم ا بزنیم و به عبارت بهتر، سینم اهای تهران را از منظر تاریخی نگاه کنیم. نگاهی که شاید در مقایسه با داد و فریادهای همیشگی‌مان در مورد كمبود سالن و سرانه سالن و... خواندنی‌تر باشد. به هرحال، این پرونده شاید بتواند کسانی را که نوستالژی گذشته و عشق سینم ا دارند، راضی كند.

تاریخ سالن سینم ا در ایران

دستگاهی که روی دیوار می‌اندازند...

میرزا ابراهیم‌خان عكاس‌باشی را می‌توان نخستین فیلمبردار تاریخ سینم ای ایران نامید. ‌سال ١٩٠٠ است و مظفرالدین‌شاه در سفری به فرانسه در میان وسایل سرگرمی یك دستگاه سینم اتوگراف می‌بیند. از این وسیله مظفرالدین‌شاه خوشش می‌آید، چنانكه در سفرنامه‌اش می‌نویسد: یک دستگاهی است كه به روی دیوار می‌اندازند. در همان مواقع است كه در فرانسه كارناوالی برپا بوده است. میرزا ابراهیم‌خان عكاس‌باشی از این كارناوال فیلم می‌گیرد و بدل به نخستین فیلمبردار تاریخ سینم ای ایران می‌شود، با اینكه بعدها خان باباخان معتضدی بود كه فیلمبرداری حرفه‌ای را دنبال كرد.
 
به هرحال،‌ سال ١٢٧٩ هجری است كه سینم اتوگراف وارد ایران می‌شود، اما فقط قاجاریان اشرافی و درباریان از این پدیده می‌توانند استفاده كنند. محل استفاده هم بیشتر در جشن‌ها و مراسم عروسی و شادی‌های مختلف بوده كه در آن فیلم‌هایی را كه اغلب از روسیه وارد می‌شدند، به نمایش می‌گذاشتند. تفاوت سینم ای ایران با سایر نقاط دنیا هم از همین‌جا شروع شد. در واقع در تمام نقاط دنیا، سینم ا یك سرگرمی عامه‌پسند بود و فیلم‌های ابتدایی بیشتر در مناطق تفریحی و سیرك‌ها و... به نمایش درمی‌آمدند، اما در ایران فیلم‌ها فقط و فقط برای درباریان بود كه نمایش داده می‌شد، اما از‌ سال ١٢٨٣ سینم ا برای عموم هم قابل‌ دسترسی شد. در این سال، نخستین سالن سینم ا در تهران افتتاح شد.
 
صاحب این سینم ا میرزا ابراهیم‌خان بود و در خیابان چراغ گازی قرار داشت. در این سالن، بیشتر فیلم‌های كوتاه كمدی نشان می‌دادند، بعضی وقت‌ها هم برنامه نمایش فیلم‌ها را اخبار تشكیل می‌داد كه اغلب از روسیه به دست می‌آوردند. نمایش فیلم‌ها، به نقل از كتاب تاریخ سینم ای ایران، فقط شب‌ها بود و لیموناد و سایر آشامیدنی‌ها هم در سالن سینم ا به فروش می‌رسید. این سینم ا، اما عمر زیادی نداشت و میرزا ابراهیم‌خان صحاف‌باشی كه درس‌خوانده دارالفنون بود و در لندن برای نخستین‌بار سینم ا را دیده بود، خیلی زود به دلیل شرایط مالی مجبور به فروش سینم ا شد. در مورد میرزا ابراهیم‌خان صحاف‌باشی نقل است كه بلیت‌های سینم ایش یك، دو و پنج ریال بودند و وقتی تماشاگران سر محل‌های از پیش تعیین‌شده‌شان نمی‌نشستند، صحاف‌باشی با صدای بلند داد می‌زد: حیا كنید، بروید سر جایتان، آهای یك قرانی‌ها حیا كنید.
 
[عکس: 1555623_241.jpg]
 
به هرحال سینم ای میرزا ابراهیم‌خان صحاف‌باشی فقط یك‌ماه رمضان عمر كرد. در مورد تعطیلی این سینم ا، جمال امید دو روایت را بازگو می‌كند. نخستین روایت این است كه گروهی از مردم با بدگویی از سینم ا و بی‌دین دانستن آن باعث می‌شوند شیخ‌فضل‌الله نوری به تكفیر سینم ا بپردازد و به همین دلیل صحاف‌باشی سینم ایش را تعطیل می‌كند. روایت دوم هم این است كه چون صحاف‌باشی از مبارزان مشروطه‌خواه بود و درگیری‌هایی با درباریان داشت، درباریان سینم ای او را تعطیل كردند و پس از آن هم صحاف‌باشی پروژكتور نمایش فیلم خود را به اردشیرخان فروخت.
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
پس از آن، دو‌سال سالن سینم ا در تهران وجود نداشت تا اینكه فردی به نام مهدی روسی‌خان كه در حرمسرای محمدعلی‌شاه فیلم‌های كوتاه پخش می‌كرد، توانست سینم ا را در ایران رواج دهد. او رئیس بخش عكاسی دارالفنون و عكاس‌باشی دربار بود و سپس در ‌سال ١٢٨٧ در خیابان لاله‌زار نخستین سالن سینم ا را پس از صحاف‌باشی افتتاح كرد، اما پیش از آن هم حیاط خانه جنب عكاسی خود در خیابان علاءالدوله را به‌عنوان سالن سینم ا درست كرده بود و با بلیت‌های دوریالی و سه ریالی فیلم‌های اغلب جنگی نمایش می‌داد.
اهمیت نمایش فیلم، دیگران را هم به سمت این پدیده می‌كشاند. یكی از آنها آقایف نام دارد كه در خیابان چراغ گاز در قهوه‌خانه زرگرآباد دستگاه پروژكتور می‌گذارد و آغاز به نمایش فیلم می‌كند. هر دوی این سالن‌ها مورد استقبال فراوان قرار می‌گیرند و این مسأله رقابت را میان این دونفر به وجود می‌آورد و باعث می‌شود كه آقایف در خیابان ناصرخسرو سالنی را برای سینم ا در اختیار بگیرد كه گنجایش آن ٢٠ صندلی است.
 
آگهی شروع به كار آن سالن چنین است: پرده‌های جدید تماشایی سینم وفتوگراف كه عوالم خارجی به‌طور حركت و تجسم نشان می‌دهد، به تازگی وارد شده و در خیابان ناصری در یكی از مغازه‌های جناب تاجرباشی تماشا داده می‌شود. مقدم آقایان محترم از یك‌ساعت بعدازظهر تا دوساعت از شب گذشته در كمال احترام پذیرفته می‌شود.
 
روسی‌خان هم تصمیم به توسعه سالنش می‌گیرد. او حیاط تالار دارالفنون را كه درست مقابل سینم ا آقایف است، بدل به یك سالن نمایش با ٢٠٠ صندلی می‌كند و البته برای رونق‌دادن بیشتر كارش یك پیانیست و یك ویولونیست هم استخدام می‌كند كه موقع نمایش فیلم بنوازند. روسی‌خان آدمی نزدیك به دربار بود. او به واسطه روابطش، كارش را توسعه بیشتر بخشید و در خیابان لاله‌زار هم در طبقه بالای رستوران فاروس سینم ایی دایر كرد كه پر امكانات‌تر بود. بادبزن در رستوران هم داشت. این سالن به دلیل متعلقات سیاسی روسی‌خان، میعادگاه اشراف شد و اعضای سفارتخانه‌های انگلیس و روسیه هم پس از سكانس‌های عادی در این سالن حضور می‌یافتند و با یپالكوفسكی (وزیر مختار روسیه) تا پاسی از شب فیلم می‌دیدند و شامپانی می‌نوشیدند.
 
رونق كار روسی‌خان، حسادت آقایف را به دنبال داشت و او حتی كسانی را مامور می‌كرد كه همكاران روسی‌خان را كتك بزنند. این بهای سنگینی برای آقایف داشت؛ چراكه روابط روسی‌خان باعث شد او را به زندان بیندازند. آقایف هم با كمك یك وكیل، روسی‌خان را به زندان می‌اندازند و به این دلیل هر دو سینم ادار تهران، در یك‌جا محبوس می‌شوند. پس از آزادی این دو از زندان، كسب‌وكار روسی‌خان بیشتر می‌گیرد، اما وقتی مشروطه‌خواهان به پیروزی می‌رسند، او احساس خطر می‌كند و كارش را در سالن فاروس ادامه می‌دهد، اما دیدن مجاهدان مشروطه‌خواه كه با اسلحه به سینم ای او می‌آمدند و فیلم می‌دیدند را تحمل نمی‌كرد؛ خصوصا اینكه مجاهدین گاه كارشان با هم به جنجال هم می‌كشید. به این ترتیب در ‌سال ١٢٨٨ روسی‌خان سینم ای خود را تعطیل كرد و پس از آن هم این سینم ا توسط مردم تاراج شد.
 
اما به‌رغم سختی‌هایی كه این دونفر كشیدند، نخستین نفری كه بهره‌برداری همگانی از سینم ا را رواج داد و به عبارتی پس از او همیشه در ایران سینم ا وجود داشته، آرتاشس پاتماگریان از ارامنه تبریز بود كه به نام اردشیرخان شناخته می‌شود. او در ‌سال ١٢٩١ سالنی را در خیابان علاءالدوله (فردوسی كنونی) دایر كرد و در اوایل كارش در تابستان‌ها بیسكویت، بستنی و در زمستان‌ها شیرینی با چای به همراه فیلم به تماشاگران می‌داد. فیلم‌های تارزان و كارهای چارلی‌چاپلین اصلی‌ترین فیلم‌های نمایش داده‌شده توسط اردشیرخان بود، اما این سالن در ‌سال ١٢٩٢ تعطیل شد و سپس مجددا در‌ سال ١٢٩٤ به نام سینم ا تجدد یا مدرن سینم ای بازگشایی شد.
 
این سالن، سالنی با ٨٠ صندلی بود و هر روز در آن فقط یك نوبت فیلم‌های صامت یك‌ربعه به نمایش درمی‌آمد. درصورتی كه تعداد تماشاگران از ١٠نفر كمتر می‌شدند، اردشیرخان با نمایش فیلم مخالفت می‌كرد و پول مشتریان را پس می‌داد. می‌توان گفت كه با این روال، تقریبا هفته‌ای دو روز سینم ا دایر بود و فیلم‌های این دو روز هم اغلب قدیمی و كهنه بودند. تبلیغات این سینم ا هم جالب بود: از ساعت چهار بعدازظهر به بعد، چند نفر بوق به دست در خیابان‌های شهر راه می‌افتادند و مردم را به دیدن فیلم دعوت می‌كردند.
 
در‌ سال ١٢٩٦ روسی‌خان سالن دیگری به نام سینم ا خورشید هم دایر كرد و در آن فیلم‌های مربوط به جنگ جهانی را نمایش می‌داد. بلیت‌های این سینم ا یك، دو و سه ریال بود و درآمد آن در روز به ٣٠ الی ٤٠تومان می‌رسید. این سینم ا هم به دلیل تمام‌شدن فیلم‌های اردشیرخان تعطیل شد و او دیگر نخواست فیلم‌های جدید بخرد یا برای نمایش كرایه دهد. علی وكیلی اما صاحب نخستین سینم ایی بود كه به‌طور مرتب برنامه‌هایش را پخش می‌كرد. وكیلی كه یك تاجر بسیار موفق بود، در‌ سال ١٣٠٣ در سفری به بغداد با سینم ا آشنا شد و در آن‌جا تصمیم گرفت وسایل نمایش فیلم خریده و به تهران آورد. او در آن زمان، سالن گراند هتل را با ماهی ٤٠تومان كرایه كرد و با خرج ‌هزار تومان برای صندلی و پرده و...
 
یك سالن آبرومند سینم ایی را افتتاح كرد. سالن پانصد صندلی داشت ولی در ماه‌های اول اغلب صندلی‌های آن خالی بودند؛ اما علی وكیلی كه افكار خوبی در تجارت داشت، به توسعه كارش در سینم ا پرداخت و وقتی توجه خانم‌ها را به سینم ا ملاحظه كرد یك سالن سینم ای زنانه هم دایر كرد. نخستین آگهی او در روزنامه‌های ایران و اطلاعات در مورد سینم ای بانوان چنین بود: دو مژده برای خانم‌های محترمه؛ در سینم ا زردشتیان نمایش سریال معروف سینم ا روت رولاند آرتیست معروف و مشهور دنیا برای خانم‌های محترمه شروع می‌شود. مشاهده عملیات محیرالعقول یك دختر هنرمند سینم ا روت رولاند برای خانم‌ها لازم است. سینم ا زردشتیان از امروز ٢٠ اردیبهشت هر خانمی كه به سینم ا بیاید یك بلیت بخرد یك بلیت هم مجانا تقدیم می‌كند.
 
این سالن علیرغم امتیازاتی كه برای بانوان در آن قایل شده بودند، مورد استقبال قرار نگرفت و او آن سالن را تعطیل كرد. او چند ماه بعد، فكر ایجاد سالن برای خانم‌ها و آقایان را توأمان پیش گرفت و بالكن سینم ا را هم به خانم‌ها اختصاص داد؛ اما این حركت او هم فایده‌ای نداشت و بالكن سینم ا اغلب خالی بود ولي او نوآوری‌هایش را ادامه داد و ضمن آماده‌كردن یك سالن جدید به نام سینم ا سپه، یك اركستر را هم استخدام كرد كه در مواقع آنتراكت آهنگ‌های ایرانی می‌نواختند. همچنین یك نشریه به نام سینم ا و نمایشات هم منتشر كرد و درنهایت فكر ترجمه فارسی فیلم‌ها را هم جامه عمل پوشاند. او برای نخستین‌بار میان‌نویس‌های فیلم‌های صامت را به زبان فارسی نمایش داد، اما از آن‌جا كه اغلب مردم در آن زمان بی‌سواد بودند، این ایده هم جواب نداد و سرانجام علی وكیلی به كارهای دولتی پرداخت و سینم اداری را رها كرد اما به ‌هر حال آشكار شده بود كه سینم اداری اگر چه حرفه‌ای سخت است ولی می‌تواند سودآور باشد.
 
پس از تلاش‌های ناموفق صحاف‌باشی، روسی‌خان، آقایف و حتی علی وكیلی، خیلی‌ها به صرافت این حرفه افتادند و سینم اهایی مانند سینم ا مایاك و سپس هما و استخر در خیابان سپه، سینم ای تئاتر ملی در باغ ملی و گیتی آغاز به كار كردند و سینم ا تقریبا بدل به تفریح عمومی برای مردم شد. حادثه اصلی اما افتتاح سینم ا پالاس بود كه در‌ سال ١٣٠٩ بنا نهاده شد و مسأله و امتیاز اصلی این سینم ا علاوه بر ظاهر مجلل آن، ناطق بودنش بود؛ گر چه به دلیل اینكه دوبله‌ای در كار نبود و البته دستگاه‌های پخش صوت هم خوب نبود این ناطق‌بودن دردی از بینندگان دوا نمی‌كرد. پس از این سینم ا، مایاك و ایران هم ناطق شدند و این راهی تازه در سینم اسازی آن سال‌ها بود.
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
لاله‌زار به روایت مسعود کیمیایی در جسد‌های شیشه‌ای

قصرسینم ا

به لاله‌زار پیچیدند... احمد چشم بسته بود و لبخندی در دورها داشت و سرش را به صندلی تكیه داده بود. ما كتابچه‌های فیلم را از كتابچه‌های درس خوش‌تر داشتیم. ته بلیت‌های فیلم‌های دیده را جمع می‌كردیم و در یك قوطی بزرگ میان فیلم‌های جفتی می‌ریختیم. جای فیلم‌های جفتی گران‌تر، بی‌سوزنی و دندانه نشكسته‌ها در كتابچه فیلم بود كه مستطیل درازی بود و از طول باز می‌شد. هر صفحه جای ١٠جفت را داشت.
 
كتابچه كاوه با جفتی سرپرده از مامور شماره ٩٩ شروع می‌شد و كتابچه من از جفتی زن پلنگ و ضربت و غول ارغوانی و صاعقه در كشور آدمخواران. احمد به یاد می‌آورد... احمد با یادهای كودكی همراه كاوه در پیاده‌روها بودند؛ از بالكن سینم ا ملی كسی تف به پایین انداخت. عصر جمعه بود. سری ١ و ٢ و ٣ و ٤ فیلم خنجر مقدس با یك بلیت. دو بار دیگر كه تف ادامه پیدا كرد یكی از تماشاچیان پایین رفت به بالكن و در تاریكی نشست و گشت تا تف‌انداز را پیدا كرد. دعوا بالا گرفت. بالكنی‌ها به پایینی‌ها اعلان جنگ دادند و هر چه صندلی و نیمكت و پیت‌های صندلی شده بود به سر پایینی‌ها ریخته شد.
 
[عکس: 1555625_175.jpg]
 
سر و صورت خیلی‌ها شكست و كار به چاقوكشی و فریادهای جگرخراش رسید. فیلم هم نمایش داده می‌شد و در میان زد و خورد متوقف نشد. آپاراتچی كه اسمش علی آبادی بود خودش در میان زد و خورد بود.
 
احمد به یاد می‌آورد...
 
بلندگوهای سینم ا خورشید همیشه صدای عبدالوهاب و فریدالاطرش داشت. ما فیلم عربی دوست نداشتیم. همیشه مردی با صورت چاق كه دهانش را كج كرده بود و اسمش اسماعیل یاسین بود و در كنارش سامیه جمال عربی می‌رقص ید سردر سینم ا خورشید در نقاشی بود.
جای موزیكال‌ها در سینم ا ایران بود. یك دایره بزرگ با برق آرام در سردر سینم ا می‌چرخید. به هر قسمت از آن منظری از فیلم نقاشی یا عكس زده بودند. فیلم‌های موزیكال را هم دوست نداشتیم. درست اول خطر كه دزدها می‌آمدند و به شهر حمله می‌كردند، هنرپیشه اول زن و مرد یك‌باره آواز می‌خواندند. اوكلاهمای وسترن بود، كارگردانش هم ماجرای نیمروز را ساخته بود، اما همه با هفت تیر و كمند آواز
می‌خواندند.
 
زن فیلم می‌خواند. سردسته دزدها می‌خواند و با صورت زخمی و جوش خورده می‌رقص ید، همه راهزنان می‌خواندند و ششلول‌هایشان را بیرون می‌آوردند و به هوا در می‌كردند و قر می‌دادند. كافه‌چی می‌خواند، زن بار می‌خواند. آهنگر می‌خواند. وقتی به كشیش می‌رسید و اسب‌ها هم حرف می‌زدند و می‌خواندند طاقتمان تمام می‌شد. بیرون می‌آمدیم و اگر پولی مانده بود به سینم ا ركس می‌رفتیم و فیلم تكراری می‌دیدیم و خستگی آن همه شوخی‌های نپسندیده را در می‌كردیم.
 
احمد سرش به پشت صندلی تكیه داشت و گوشه چشم بسته‌اش خیس بود...
 
هر آنچه بود قرارمان بود كه چهارشنبه‌ها ساعت سه جلوی ویترین برنامه آینده و به زودی، یكدیگر را ببینیم و هر كه زودتر آمد بلیت را بخرد. سالن انتظار سینم ا ركس شكل قصر بود. آیینه‌كاری بود و مشبك‌های فراوان و نورهای رویایی. ما در كودكی میان قصر سینم ا ركس فیلم می‌دیدیم.
 
احمد چشم‌هایش را باز كرد. كمی باز كرد آن‌قدر كه همه‌ چیز را نبیند. دلش نمی‌خواست دیدن خیال‌هایش با واقعیت در هم شود. جای ساندویچ‌فروشی‌ها و صفحه‌فروشی‌ها و بیشتر از همه پارچه‌فروشی‌هایی كه پارچه‌های فاستونی را قسطی و با معرفی خیاط می‌دادند، همه الكتریكی و سیم‌های كلفت بود كه دور قرقره‌های چوبی بزرگ پیچیده شده و راه پیاده‌ها را بسته بود.
در این سال‌های گذشته كه لاله‌زار از نمایش خاموش شد تو دیگر حتی برای دیدن و قدم‌زدن به لاله‌زار نمی‌آمدی. می‌گفتی: این خیابون دیگه كابل زاره، نه لاله‌زار؛ لاله‌ها رفتن كابل‌ها اومدن. من هر وقت كابل سیاه می‌بینم كف پاها م درد می‌گیره.

مظفرالدین شاه درباره سینم ا:

تاریك كردند و تماشا دادند...

شاید اگر هوس بازی‌های مظفرالدین شاه نبود یا اینكه این‌قدر از گشت و گذار در پاریس و دیگر اماکن اروپا خوشش نمی‌آمد، شاید ورود سینم ا به ایران با چند ‌سال تأخیر مواجه می‌شد. این گفته که چندان هم بیراه نیست نشان می‌دهد به چه دلیلی در تمام عمر سینم ا این هنر- صنعت بازیچه امیال حکام بوده است. قسمت‌هایی از سفرنامه مظفرالدین‌شاه را در مورد سینم ا و سالن سینم ا كه در پاریس دیده با هم می‌خوانیم كه می‌تواند فضایی از سینم ای آن سال‌ها را ترسیم كند: طرف عصری به عكاس‌باشی فرمودیم آن شخصی كه به توسط صنیع‌السلطنه از پاریس سینم وفتوگراف و لانترن ماژیك آورده است، اسباب مزبور را حاضر كنند كه ملاحظه كنیم. رفتند نزدیك غروب او را حاضر كردند.
 
[عکس: 1555626_376.jpg]
 
رفتیم به محلی كه نزدیك مهمانخانه‌ای است كه نوكرهای ما در آن‌جا شام و ناهار می‌خورند. نشستیم اتاق را تاریك كردند. هر دو اسباب را تماشا كردیم بسیار چیز بدیع خوبی است، اغلب امكنه را به ‌طوری در عكس مشخص تماشا می‌دهد و مجسم می‌كند كه محل كمال تعجب و حیرت است. اكثر دورنماها و عمارت و حالت باریدن باران و رودخانه سن و غیره و غیره را در شهر پاریس دیدیم و به عكاس‌باشی فرمودیم كه همه آن دستگاه‌ها را ابتیاع كند.
 
روز شنبه هفتم ربیع‌الثانی در ساعت ٩ بعدازظهر به اكسپوزیسیون و تالار جشن رفتیم كه در آن‌جا سینم وفتوگراف كه عكس مجسم و متحرك است، نشان می‌دهند و بعد هم به عمارت ایلوزیسن رفتیم كه تفصیل آن از این قرار است: ابتدا وارد درب مخصوص این عمارت شدیم وقت مغرب و چراغ‌های اكسپوزیسیون روشن بود اول ورود به تالار جشن كه نمودیم خیلی از نظر ما جلوه كرد و واقعا بنای عالی است جایی است به بزرگی دو تكیه دولت و همان‌طور مدور و با تبلور منقش مسقف است و اطراف آن دو مرتبه صندلی‌های قرمز است مخمل كه برای جلوس اشخاص ساخته و پرداخته شده.
 
در این اتاق سینم وفتوگراف نشان می‌دهند. پرده بسیار بزرگی در وسط تالار بلند كردند و تمام چراغ‌های الكتریك را خاموش و تاریك نموده و عكس سینم وفتوگراف را به آن پرده بزرگ انداختند. خیلی تماشا دادند من جمله مسافرین آفریقا و عربستان را كه در صحرای آفریقا با شتر راه می‌پیمایند نمودند كه خیلی دیدنی بود دیگر اكسپوزیسیون و كوچه متحرك و رودخانه سن و رفتن كشتی در رودخانه و شناوری و آب‌بازی مردم و انواع چیزهای دیگر دیده شد كه خیلی تماشا داشت. به عكاس‌باشی دستورالعمل داده‌ایم همه قسم آنها را خریده و به تهران بیاورند كه ان‌شاءالله همانجا درست كرده به نوكرهای خودمان نشان بدهیم.
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ماجرای سریالی که پخش آن در ایران ممنوع شد صنم بانو 0 7 8 ساعت قبل
آخرین ارسال: صنم بانو
  آیا زن‌های [color=#ff0000]سینم[/color] ای ایران واقعا بی‌حیا هستند؟ صنم بانو 3 406 ۲۹-۰۵-۰، ۰۲:۱۴ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  محبوب‌ترین برنامه‌های رادیویی در ایران صنم بانو 4 355 ۰۵-۰۲-۰، ۱۰:۴۴ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
d.ali (۱۷-۱۱-۹۶, ۰۷:۳۴ ب.ظ)، taranomi (۱۷-۱۱-۹۶, ۰۷:۱۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان