امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
عاشقانه های برای شهیدان زنده....نفس های سوخته
#1
از بابا چی یادته؟ (تقدیم به فرزندان شهدای شیمیایی)
[عکس: 31660.jpg]

آی قصه قصه قصه
یه دستمال نشسه
خون سرفه بابا
رو این پارچه نشسته

بعد شهادت او
پارچه مال راحله است
دختری که در پی
شکست یک فاصله است

کنار اسم بابا
زائر کربلایی
یه چیز دیگه م نوشتن
شهید شیمیایی
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: .RaHa. ، نسیم
#2
[عکس: 4546801e86.jpg]

جای خالی
آهسته می آید صدا، انگشترم آنجاست
این هم کمی از چفیه ام، بال و پرم آنجاست
آنجا که ترکش ریخته زیر درخت نخل
چشم دلت را باز کن خاکسترم آنجاست
یک تکه از روح صدایم زمین خورده ست
آن تکه ی دیگر کنار سنگرم، آنجاست
یادش بخیر آن پا که بر مین ها قدم می زد
آنجا کنار بوته پای دیگرم آنجاست
یک قمقمه درد و عطش از من به جا مانده اس
یک چشمه، یک رود از دو چشمان ترم آنجاست
حالا ببند آن چشمهای نازنینت را
تا سنگری که جای خالی سرم آنجاست
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: نسیم
#3
تو شهید خواهی شد...

خبر رسید که جنگ است، زود راهی شد
هوای روضه به سر داشت، قتلگاهی شد
و عشق در به درش گشت و گشت دنبالش
دوید پشت سرش عشق هم سپاهی شد
به جرم این که چرا زنده مانده، از آنسو
خبر رسید اخیرا که دادگاهی شد
گذشت فصل زمستان و آخر قصه
دوباره نقل، همان نقل روسیاهی شد
تو هم قطار رفیقان رفته ات هستی
و من که مطمئنم تو شهید خواهی شد
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: نسیم
#4
[عکس: ?x=438&y=250&...1fd197.jpg]

یه چار دیواری افتاده به جونت
با گریه ت از ستاره چشم شستی
که مثل سقف باشه آسمونت

... تنت زیر نفس هات خرد شد باز

هوا امشب دوباره سنگ تر بود

به خس خس های امشب گوش دادم
نفس هات از اتاقت تنگ تر بود

به پای لحظه ها زنجیر بستی





رو تختت از خدا مایوس می شی
شبیه خواب هایی که نرفتی
برای خواب من کابوس میشی

باید دنیاتو رو تختت بسازی
بسازی با تنفس های سختت
دلت خوش باشه به سرگیجه هات و
سقوط جسمی اسقاطی رو تختت
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: نسیم
#5
[عکس: g3i985vrb01vc7rtefgy.jpg]

در و دیوار خانه می‌دیدند آتشی را که شعله ور می‌شد
آتشی را که آه در پی آه زاده سینه پدر می‌شد

زیر کپسولهای اکسیژن سرفه می‌کرد زندگی در تو
روزها همچنان ورق می‌خورد باز زخم تو تازه‌تر می‌شد

روی یک تخت چوبی بدحال، چشمهایی که گودتر می‌رفت
اشکهایی که حلقه می‌بستند، قرصهایی که بی‌اثر می‌شد

و تو با افتخار می‌گفتی: «عشق تنها امید انسان است ...»
همه روزها و شبهایت در همین واژه مختصر می‌شد

صبح یک روز سرد پاییزی آخرین سرفه در فضا پیچید
آخرین برگ از درخت افتاد ... پدر آماده سفر می‌شد
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: نسیم
#6
سهمیه
<<<<

دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد. . .

دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!!

ولی هیچوقت نفهمیدند کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد < بابا>!

...

یک هفته در تب ســـــــوخت. . . .!
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: نسیم ، .RaHa.
#7
[عکس: sibdDx_535.jpg]
جاده مانده است و من و این سر باقیمانده
رمقی نیست در این پیکر باقیمانده

نخلها بی سر و شط از گل و باران خالی
هیچکس نیست در این سنگر باقیمانده

گر چه دست و دل و چشمم همه آوار شده
باز شرمنده ام از این سر باقیمانده

روز و شب گرم عزاداری شب بوهاییم
من و این باغچه پرپر باقیمانده

پیشکش باد به یکرنگیت ای مرد ترین
آخرین بیت در این دفتر باقیمانده

تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
با تو ام ای یل نام آور باقیمانده
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: .RaHa.
#8
دستان تو گرچه نیست اما زیباست
آن پیرهنی کز آستینش پیداست

مجنون نشدی وگرنه می فهمیدی
جانباز، شهیدی است که چندی با ماست ...
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: .RaHa.


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  شعری بسیار زیبا و پر معنا با تمام حروف الفبا برای خدا !!Tina!! 3 339 ۱۳-۰۹-۹۶، ۱۱:۴۴ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali
  شعری با تمام حروف الفبا برای خدا . خانوم معلم 1 513 ۲۰-۱۰-۹۴، ۱۱:۱۹ ق.ظ
آخرین ارسال: #*Ralya*#
  هر کسی یه شعر طنز بگه برای نفر قبلیش فائزه 2 0 436 ۱۲-۱۰-۹۴، ۰۷:۴۷ ب.ظ
آخرین ارسال: فائزه 2

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان