۲۹-۰۵-۹۴، ۰۵:۵۱ ب.ظ
شیخ را گفتند : علم بهتر است یا ثروت :؟
شیخ بیدرنگ شمشیر از میان بیرون آورد و مانند جومونگ مرید بخت
برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و گفت: سالهاست که هیچ خری بین دو راهی علم و ثروت گیر نمیکند…..
مریدان در حالیکه انگشت به دندان گرفته و لرزشی وجودشان را فرا گرفت گفتند یا شیخ ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم …..
شیخ گفت:در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب میرفتیم،
دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم…
حالا او پورشه داره… من پوشه …
او اوراق مشارکت دارد و من اوراق امتحانی…
او عینک آفتابی من عینک ته استکانی…
او بیمه زندگانی . من بیمه خدمات درمانی…
او سکه و ارز…من سکته و قرض….
شیخ بیدرنگ شمشیر از میان بیرون آورد و مانند جومونگ مرید بخت
برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و گفت: سالهاست که هیچ خری بین دو راهی علم و ثروت گیر نمیکند…..
مریدان در حالیکه انگشت به دندان گرفته و لرزشی وجودشان را فرا گرفت گفتند یا شیخ ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم …..
شیخ گفت:در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب میرفتیم،
دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم…
حالا او پورشه داره… من پوشه …
او اوراق مشارکت دارد و من اوراق امتحانی…
او عینک آفتابی من عینک ته استکانی…
او بیمه زندگانی . من بیمه خدمات درمانی…
او سکه و ارز…من سکته و قرض….
سخن شیخ چون بدینجا رسید مریدان نعره ای جانسوز برداشته و مردند..