مهرداد غفارزاده در یادداشتی درباره این فیلمش چنین گفته: در روزهای نهچندان دور مواجه شدن با یک فکر و تفکر و ایده و اندیشه به راحتی پیش نمیآید. این روزها برخورد اندیشهها لحظهبهلحظه و ثانیهبهثانیه اتفاق میافتد، اما امروز به خاطر فضای مجازی، صبحها که از خواب بیدار میشوید با انواع تفکرات اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آدمهایی از طبقات مختلف روبهرو میشوید، دیگر اندیشهها فقط در ذهنها باقی نمیماند. روزها و لحظهها لبریز از فکر و خیال هستند. در این میان هیاهوی عجیب و غریب فکرها و اندیشهای در افکار مردم باقی میماند که ذات الهی و خدایی و آسمانی داشته باشد، چرا که خدا مطلق است و جاویدان و تفکر الهی در هیچ چهاردیواری محصور نمیماند.
این فیلمساز به پرسشهایی درباره فیلم دریا و ماهی پرنده پاسخ داده است که در ادامه میخوانید...
دریا و ماهی پرنده درباره بچههای ناشنوایی است كه قادر به تكلم نیستند. چنین کاراکترهایی از اینرو که در روانشناسی و نیز در رفتار با افراد و با نوجوانان عادی تفاوتهایی دارند، نیاز به شناختی دقیقتر و بهتر دارند تا بشود تصویری ملموس و باورپذیر از آنها روی پرده ارایه کرد. میتوانید بگویید شما بهعنوان کارگردان این فیلم درباره این بچهها چه تحقیقاتی كردید؟
اولش باید این نکته را بگویم که من هم مانند خیلیهای دیگر پیش از این فیلم هیچ ارتباطی با فضا و زندگی بچههای ناشنوا نداشتم. نه اینکه ندانم زندگی و دشواریهایشان چگونه است؛ نه. منظورم این است که مثل اغلب آدمها از عمق مسائل و مصائب و حتی شیرینیهای زندگیشان دور بودم و فاصله داشتم و فقط یادم است که تنها کاری که در موردشان کرده بودم، گزارشی بود که سالها پیش در سروش نوجوان در این رابطه نوشته بودم...
آیا آن گزارش نقشی در ریشهگیری این فیلم و حداقل کاراکتر احسان داشت؟
اگر دقیق بگویم؛ نمیدانم. همیشه ریشه شکلگیری این جور چیزها آرام و بطئی است و نمیشود یک نقطه معین را بهعنوان لحظه ریشهگیری یک ایده تعیین کرد. حالا هم در پاسخ شما؛ شاید هم آن گزارش روی شكلگیری این شخصیت نقش داشت، اما دقیق نمیتوانم بگویم که مثلا با یک تحقیق از پیش تعیینشده سراغ این شخصیت رفتهام.
همکار فیلمنامهنویستان چه؟ نقش او چقدر بود؟
من با همکاری آقای اکبر روح در کنار هم فیلمنامه گیرنده را كار كرده بودیم. اما در مورد فیلم دریا و ماهی پرنده، طرح اولیه و به گفته بهتر ایده اصلی کار با من بود و وقتی احساس کردم و دیدم که به ساخت چنین فیلمی احساس نیاز دارم، به ایشان پیشنهاد دادم فیلمنامه را بنویسد. ایشان هم ورودش به كارهای سینم ایی با فیلمهای من بود و از آنجا که قبلا در کارهای کوتاهم تحقیقاتی درباره بچههای كانون اصلاح و تربیت داشتم و حتی پیشتر یك فیلم كوتاه هم به نام روز ملاقات درباره كانون ساخته بودم، این روند همکاری خوب و سریع پیش رفت...
آیا در روند تحقیق و پژوهشهای کار بود که علیاكبر صحرایی را انتخاب کردید تا بازیگر نقش ناشنوای فیلم باشد؟
نه، او را با فراخوانی كه در آموزشگاههای ناشنوایان داشتیم، از بین ۷۰ نفر انتخاب كردیم.
ظاهرا عامدانه قصد داشتید در فیلمتان یك ناشنوای واقعی این نقش را بازی كند؛ چرا؟
این موضوع چالش من بود. میخواستم پسری را انتخاب كنم كه بازیگر و تا حدودی شناختهشده باشد، اما احساس میكردم بهطور قطع نمیتواند و بازیاش اغراقآمیز و خیلی نمایشی، تصنعی و غیرواقعی میشود. من سختی این كار را پذیرفتم تا كار واقعی شود، برای همین همه چیزش واقعی بود، مثل صدایی كه از گلویش بیرون میآید، حركت دستانش، نشنیدن خیلی چیزها، توجه نكردن و نگاه كردن به موضوعی كه خودش دلش میخواست در حین حرف زدن دیگران و... همه طبیعی بود. او آنقدر باهوش بود كه خیلی زود با گروه فیلمبرداری و همینطور داستان ارتباط برقرار كرد و من از وسط كار دیگر حس نكردم او ناشنواست، چون با یك اشاره آنچه را میخواستم، انجام میداد.
در فیلم در جاهایی میبینیم که او کاراکتری است که با اینکه ازش انتظار نداریم، اما در برخی جاها در دفاع از خود ناتوان عمل میکند؛ بهخصوص افتادنش در دام بزهكاران که این بیدفاعی او را برجستهتر هم میکند. میتوانید بگویید این ریزهکاریها و خردهروایتها از کجا و چگونه وارد قصه شد؟
خب مثل هر فیلم دیگری در دریا و ماهی پرنده هم چند خرده ایده وجود دارد كه اینها در کنار روایت اصلی تعریف شده و به عبارت بهتر میآیند و به ساختار اصلی كمك میكنند. در حقیقت در این فیلم ایده اصلی ما زندگی نوجوانی در زندان است كه نمیتواند از خودش دفاع كند و روی در و دیوار نقاشی میكشد.
بعد برای اینکه این موقعیت را تأثیرگذارتر و برجستهتر کنیم، خرده ایدههایی به کار افزوده شد تا در آن هدف اولیه به موفقیت بیشتری برسیم. مثلا ناشنوا بودن احسان بعدها اضافه شد، چون میخواستم كسی باشد كه نتواند حرفهایش را بزند و این حرفها را در قالب نقاشیهایش بگوید و در و دیوار را بهترین مكان برای دفاع از خود بداند. در حقیقت این اتفاقات و شخصیتپردازیهای کوچک در کنار درام اصلی که در جریان بود، میتوانست باعث ایجاد درامی جذابتر و حتی شاید عمیقتر شود. بله؛ انتخاب بازیگر ناشنوا در این نقش به این علت بود.