افزایش آگاهی
گفتید در اینستاگرام تان نسبت به اتفاقات اجتماعی واکنش نشان می دهید. یعنی به اثرگذاری رسانه های اجتماعی باور دارید.
- بله، خیلی زیاد. به نظرم هر چقدر آگاهی آدم ها بیشتر می شود، ظلم و ستم کمتر می شود. شما نگاه کنید در قدیم در خیلی از فیلم ها نشان می داد که طرف سنگ را می پرستید و مردم می گفتند وی طرف نادان است و دارد سنگ را پرستش می کند. وقتی نادانی در من ریشه بدواند خب مسلما مثل آن کسی می شوم که سنگ را می پرستد. حالا نه این که سنگ را پرستش کنم، نه، ولی دچار جهل می شوم که جهل بدبختی می آورد. نیازی نیست ما حرکت و مقابله کنیم. به نظرم همین که آگاه شویم، یعنی در مسیر گشایش بیشتر و راه درست قدم بر می داریم. این فضای مجازی آدم ها را آگاه می کند.
مهم ترین مواردی که فکر می کنید در مورد آنها باید به طرفداران و هموطنان تان آگاهی دهید چیست؟
- قبلش یک نکته مهم بگویم، این دغدغه افزایش آگاهی به معنی الگو بودن منِ بازیگر نیست. این که گفته می شود ما بازیگران الگوی جامعه هستیم واقعا حرف درستی نیست. من الگوی خودم هم نمی توانم باشم. من یک هنرمندم مثل یک نقاش که یک چیز را خلق می کند. من هم هزاران عیب دارم، من هم امکان دارد دروغ بگویم، من هم امکان دارد اشتباه کنم و خیلی چیزهای دیگر. بازیگری یک حرفه است، عین تمام شغل های جامعه.
فردی مهندس می شود، من هم بازیگر می شوم؛ هیچ تفاوتی با مشاغل دیگر ندارد. به واسطه هنر و شغلم یک روز دختر چادری هستم، یک روز نقش دزد و قاچاقچی دارم و ... پس هم نقش مثبت کار می کنم و هم نقش منفی. هر کس که به من می گوید الگوی جامعه هستید، آنقدر عصبانی می شوم که نگویید. من کی هستم که بخواهم الگوی جامعه باشم؟ من یک هنرمند هستم که می توانم با شهرتم آگاهی بخشی کنم یا موضوعی را در صفحات اجتماعی بیان کنم.
خودتان الگو نداشتید؟
- نه، برای زندگی نه، اما در مسیر کاری و پیشرفت، خب شاید یک بازیگر را الگوی خودم برای موفقیت بدانم اما در مسیر اخلاقی نه. من چرا باید الگوی خانم های جامعه باشم؟ چرا جامعه و مسئولین توقع دارند که ما الگو باشیم به نحوی که ما نتوانیم زندگی معمولی خودمان را کنیم؟
من به نسبت مونا سرکش تر بودم
خیلی ها در زندگی شما سرک می کشند؟
- خیلی ها سرک می کشند اما من به هیچ وجه اجازه نمی دهم کسی از زندگی شخصی ام اطلاع پیدا کند. معتقدم ما آدم ها هستیم که اجازه می دهیم افراد به ما نزدیک شوند و از همه زندگی مان اطلاع پیدا کنند. من به آنهایی که دوست دارند خرده نمی گیرم، ولی به آنهایی که نمی خواهند زندگی شان هویدا شود می گویم تو نگذار، تو نخواه، تو اجازه نده. حالا شاید این خصوصیت من به تجربیاتی که در یک خانواده هنرمندت داشتم و عاداتی که از پدر یاد گرفته ایم، بازگردد. خیلی خوشحال می شوم که من را به عنوان یک بازیگر می شناسند
اما چون طعم شهرت را در خانه از بچگی چشیده ام، برایم طبیعی است و مهم تر این که برخورد چند سال بعد مردم را هم دیده ام. خیلی برایم هیجان ندارد تا هر کاری برای شهرت طلبی انجام دهم. از خیلی از شبکه های تصویری برای مصاحبه با من تماس گرفته شده است اما هیچ وقت حاضر به انجام این کار نشدم چون می دانم بین تمام صحبت هایم، آن چیزی که نباید را خارج می کنند؛ حالا شاید بیشتر هم دیده شوم اما به چه قیمتی؟ این «به چه قیمتی» را از بچگی به واسطه شهرت پدر یاد گرفتم. قضاوت های مختلف درباره من می شود که جذابیتی ندارد.
مدیریت این حواشی را خودتان به دست می گیرید و کنترل این شهرت را از پدرتان یاد گرفته اید؟
- بله. در مورد این مسئله پدرم خیلی با ما صحبت می کردند. ما بچه بودیم، خب موبایل نبود و این داستان ها کمتر بود اما حالا حتی ما خیلی سخت می توانیم یک مهمانی یا عروسی خانوادگی برویم. در ضمن این را هم باید بگویم که دیده ام شهرت کاذب چه بلایی سر هنرمند می آورد. به قول پدرم همیشه می گفت مارال جان بازیگری شغلی است که شما در 60 سالگی هم باید بازیگر باشی. الان در هیجانات این شغال قرار دارم و جوان هستم اما آیا این موضوع برای من اعتبار می آورد. این مطلب از دید من اینطور است، شاید شخص دیگری برایش اهمیت نداشته باشد، من هم به آنها خرده نمی گیرم.
از دوران بچگی گفتید و یادگیری از پدر. آن موقع در انتخاب کار، دوست و تحصیلات آزاد بودید؟
- بله، فقط در مورد درس و انتخاب رشته، بابا سیاستمدارانه اجازه تحصیل در هنر را به ما نداد اما جوری رفتار کرد که ما فکر کردیم خودمان انتخاب کردیم. البته حق هم داشت. می گفت هنر آینده شما را تضمین نمی کند. باید حتما تخصص و دانش دیگری داشته باشید، من هم اول ریاضی خواندم اما برای فوق لیسانس عکاسی را انتخاب کردم.
شما سرکش بودید؟
- من نسبت به مونا سرکش بودم.
پدر و مادر وقتی سرکشی را می دیدند چه برخوردی داشتند؟
- سعی می کردند کنار بیایند، کسی به ما باید و نباید نمی گفت.
مارال و مونا فرجاد در کنار پدرشان