امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مساله اجازه پدر
#1
Star 
مساله‌اي كه از نظر ولايت پدران بر دختران مطرح است اين است كه آيا در عقد دوشيزگان -كه براى اولين بار شوهر مي‌كنند -اجازه پدر نيز شرط است‏يا نه؟ از نظر اسلام چند چيز مسلم است:
پسر و دختر هر دو از نظر اقتصادي استقلال دارند .هر يك از دختر و پسر اگر بالغ و عاقل باشند و بعلاوه رشيد باشند يعني از نظر اجتماعى آن اندازه رشد فكري داشته باشند كه بتوانند شخصا مال خود را حفظ و نگهداري كنند ،ثروت آنها را بايد در اختيار خودشان قرار داد. پدر يا مادر يا شوهر يا برادر و يا كس ديگر حق نظارت و دخالت ندارد. مطلب مسلم ديگر مربوط به امر ازدواج است. پسران اگر به سن بلوغ برسند و واجد عقل و رشد باشند ،خود اختياردار خود هستند و كسي حق دخالت ندارد .اما دختران: دختر اگر يك بار شوهر كرده است و اكنون بيوه است، قطعا از لحاظ اينكه كسي حق دخالت در كار او ندارد مانند پسر است و اگر دوشيزه است و اولين بار است كه مي‌خواهد با مردى پيمان زناشويى ببندد چطور؟
در اينكه پدر اختياردار مطلق او نيست و نمي‌تواند بدون ميل و رضاي او، او را به هر كس كه دلش مى‏خواهد شوهر بدهد حرفى نيست. چنانكه ديديم پيغمبر اكرم صريحا در جواب دخترى كه پدرش بدون اطلاع و نظر او، او را شوهر داده بود فرمود: اگر مايل نيستي مى‏توانى با ديگرى ازدواج كني. اختلافى كه ميان فقها هست در اين جهت است كه آيا دوشيزگان حق ندارند بدون آنكه موافقت پدران را جلب كنند ازدواج كنند و يا موافقت پدران به هيچ وجه شرط صحت ازدواج آنها نيست؟
البته يك مطلب ديگر نيز مسلم و قطعي است كه اگر پدران بدون جهت از موافقت‏با ازدواج دختران خود امتناع كنند، حق آنها ساقط مى‏شود و دختران در اين صورت-به اتفاق همه فقهاي اسلام-در انتخاب شوهر آزادي مطلق دارند.
راجع به اينكه آيا موافقت پدر شرط است‏يا نه،چنانكه گفتيم ميان فقها اختلاف است و شايد اكثريت فقها خصوصا فقهاى متاخر موافقت پدر را شرط نمى‏دانند ولى عده‏اى هم آن را شرط مى‏دانند.قانون مدنى ما از دسته دوم- كه فتواى آنها مطابق احتياط است- پيروى كرده است. چون مطلب يك مساله مسلم اسلامى نيست،از نظر اسلامى درباره آن بحث نمى‏كنيم ولى از نظر اجتماعى لازم مى‏دانم در اين باره بحث كنم.بعلاوه،نظر شخصى خودم اين است كه قانون مدنى از اين جهت راه صوابى رفته است.
مرد بنده شهوت است و زن اسير محبت
فلسفه اينكه دوشيزگان لازم است-يا لااقل خوب است- بدون موافقت پدران با مردى ازدواج نكنند، ناشى از اين نيست كه دختر قاصر شناخته شده و از لحاظ رشد اجتماعى كمتر از مرد به حساب آمده است. اگر به اين جهت‏بود، چه فرقى است ميان بيوه و دوشيزه كه بيوه شانزده ساله نيازى به موافقت پدر ندارد و دوشيزه هجده ساله طبق اين قول نياز دارد. بعلاوه، اگر دختر از نظر اسلام در اداره كار خودش قاصر است، چرا اسلام به دختر بالغ رشيد استقلال اقتصادى داده است و معاملات چند صد ميليونى او را صحيح و مستغنى از موافقت پدر يا برادر يا شوهر مى‏داند؟ اين مطلب فلسفه ديگرى دارد كه گذشته از جنبه ادله فقهى، از اين فلسفه نمى‏توان چشم پوشيد و به نويسندگان قانون مدنى بايد آفرين گفت.
اين مطلب به قصور و عدم رشد عقلى و فكرى زن مربوط نيست، به گوشه‏اى از روانشناسى زن و مرد مربوط است، مربوط است‏به حس شكارچى‏گرى مرد از يك طرف و به خوش‏باورى زن نسبت‏به وفا و صداقت مرد از طرف ديگر.
مرد بنده شهوت است و زن اسير محبت. آنچه مرد را مى‏لغزاند و از پا درمى‏آورد شهوت است،و زن به اعتراف روانشناسان صبر و استقامتش در مقابل شهوت از مرد بيشتر است.اما آن چيزى كه زن را از پا در مى‏آورد و اسير مى‏كند اين است كه نغمه محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردى بشنود. خوش باورى زن در همين جاست. زن مادامى كه دوشيزه است و هنوز صابون مردان به جامه‏اش نخورده است، زمزمه‏هاى محبت مردان را به سهولت‏باور مى‏كند.
نمى‏دانم نظريات پروفسور ريك روانشناس امريكايى را تحت عنوان‏«دنيا براى مرد و زن يك جور نيست‏»در شماره 90 مجله زن روز خوانديد يا نخوانديد. او مى‏گويد:
«بهترين جمله‏اى كه يك مرد مى‏تواند به زنى بگويد، اصطلاح‏«عزيزم تو را دوست دارم‏»است.»
هم او مى‏گويد:
«خوشبختى براى يك زن يعنى به دست آوردن قلب يك مرد و نگهدارى او براى تمام عمر.»
رسول اكرم، آن روانشناس خدايى، اين حقيقت را چهارده قرن پيش به وضوح بيان كرده است. مى‏فرمايد:
«سخن مرد به زن:«تو را دوست دارم‏»هرگز از دل زن بيرون نمى‏رود.»
مردان شكارچى از اين احساس زن همواره استفاده مى‏كنند. دام‏«عزيزم از عشق تو مى‏ميرم‏»براى شكار دخترانى كه درباره مردان تجربه‏اى ندارند بهترين دامهاست.
در اين روزها داستان زنى به نام افسر كه مى‏خواست‏خودكشى كند و مردى به نام جواد كه او را اغفال كرده بود،سر زبانها بود و كارشان به دادسرا كشيد. آن مرد براى اغفال افسر از فرمول فوق استفاده مى‏كند و افسر طبق نقل مجله زن روز چنين مى‏گويد:
«اگر چه با او حرف نمى‏زدم اما دلم مى‏خواست هر روز و هر ساعت او را ببينم. عاشقش نشده بودم اما به عشقى كه ابراز مى‏داشت نياز روحى داشتم. همه زنها همين طورند; قبل از آن كه عشق را دوست داشته باشند عاشق را دوست دارند و هميشه براى دختران و زنان پس از پيدا شدن عاشق، عشق به وجود مى‏آيد. من نيز از اين قاعده مستثنى نبودم.»
تازه اين يك زن بيوه و تجربه ديده است. واى به حال دختران ناآزموده!
اينجاست كه لازم است دختر مرد ناآزموده، با پدرش- كه از احساسات مردان بهتر آگاه است و پدران جز در شرايط استثنايى براى دختران خير و سعادت مى‏خواهند مشورت كند و لزوما موافقت او را جلب كند.
در اينجا قانون به هيچ وجه زن را تحقير نكرده است،بلكه دست‏حمايت‏خود را روى شانه او گذاشته است. اگر پسران ادعا كنند كه چرا قانون ما را ملزم به جلب موافقت پدران يا مادران نكرده است، آنقدر دور از منطق نيست كه كسى به نام دختران به لزوم جلب موافقت پدران اعتراض كند.
نويسنده‏«چهل پيشنهاد»در شماره 88 مجله زن روز مى‏گويد:
«ماده‏1043 مخالف و ناقض همه مواد قانونى مربوط به بلوغ و رشد است، و نيز مخالف اصل آزادى انسانها و منشور ملل متحد است...»
مثل اينكه نويسنده چنين تصور كرده است كه مفاد ماده مزبور اين است كه پدران حق دارند از پيش خود دختران را به هر كس كه بخواهند شوهر دهند يا حق دارند بى‏جهت مانع ازدواج دختران خود بشوند.
اگر اختيار ازدواج به دست‏خود دختران باشد و موافقت پدر را شرط صحت ازدواج بدانيم،آنهم به شرط اينكه پدر سوء نيت‏يا كج‏سليقگى خاصى كه مانع ازدواج دختر بشود نداشته باشد، چه عيبى دارد و چه منافاتى با اصل آزادى انسانها دارد؟اين يك احتياط و مراقبتى است كه قانون براى حفظ زن تجربه نكرده است و ناشى از نوعى سوء ظن به طبيعت مرد است.
ستایش یعنی این حسی که دارم

:)
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Star نگاهي به زندگي« پروفسور حسابي» پدر فيزيک ايران .:SNOW G!RL:. 0 348 ۰۷-۰۵-۹۲، ۰۱:۴۲ ق.ظ
آخرین ارسال: .:SNOW G!RL:.
Star جان وینسنت آتاناسف - پدر فراموش شده كامپیوتر .:SNOW G!RL:. 0 281 ۰۷-۰۳-۹۲، ۰۲:۵۰ ب.ظ
آخرین ارسال: .:SNOW G!RL:.

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان