.:. مشاعره با اشعار کاربران انجمن .:.

[~ MoOn ~]

ندید چشمان زیبایت.. دل پر تب و تابم را...
نمیبیند چرا قلبت ، دستهای لرزانم را ؟
مگر نشنید آخر او.. صدای جوشش عشقم ؟
چرا خندید آهسته ، چنانکه دید آهم را ؟

[Ar.chly]

آن یاری که من در باغ های آبی عشق می طلبیدم،

در کوچه ای از حسرت و تنهایی بی رنگی از جنس سکوت پیدا کردم

[.ShahrzaD.]

ماه من از من بگیر سرمای فردای پر از قندیل را
گر نباشی زین جهان چیزی نمی خواهم ولی
گر تو باشی این جهان و آن جهان، هر دو از آنت می کنم!

[Ar.chly]

منکه می دانم که تا نا امیدی می کنم

از ازل تا ابد حسرت آن لنگه کفش خواهم خورد!

[.ShahrzaD.]

در این خانه به رویت که گشاده ست ولی
ماه من جای تو در مهتاب چشمان من است

[Ar.chly]

تو تنها غم من در این دنیا تاری

تو دیگه چرا منو تنها گذاری؟

هعی

[sadaf]

یک سویِ دل هوایِ تو و یک سو فراقِ تو

از دست هر دو خودت ، باز پناهم بده

[Ar.chly]

همیشه همراه منی
منی که تا ابد کم می آره پیش تو
تو می دانی که من تنها تو را دارم
وز همه بریده و تنهایی به سر دارم
مرا تنها نزار ای او!

سنگین بود نه؟!

[فائزه 2]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم---------------------خود غلط بود انچه می پنداشتیم

[Ar.chly]

ما که همه تنهای تنهاییم

پس چرا ناراحتی به سر داریم؟!