ارسالها: 287
موضوعها: 64
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۲
اعتبار:
110
سپاسها: 145
614 سپاس گرفتهشده در 296 ارسال
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
بوی جوراب مرا سمت خرابات کشید
پیام داد که خواهم نشست با رندان
دو هفته بعد اراذل شد و گرفتندش
ای عروس هنر از بخت شکایت منما
برو یک راست در خانهی مادر شوهر
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر:
صنف کفن فروشان خیلی گران فروشند.
دل من؟
ارسالها: 101,896
موضوعها: 13,760
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
24,167
سپاسها: 28895
33245 سپاس گرفتهشده در 19321 ارسال
(۱۹-۰۲-۹۳، ۰۴:۰۳ ب.ظ)bumblebee نوشته: گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
بوی جوراب مرا سمت خرابات کشید
پیام داد که خواهم نشست با رندان
دو هفته بعد اراذل شد و گرفتندش
ای عروس هنر از بخت شکایت منما
برو یک راست در خانهی مادر شوهر
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر:
صنف کفن فروشان خیلی گران فروشند.
دل من؟
الان
ساقی توی شعر تو کووووووووو؟؟؟
برو صفحه اول مسابقه رو بخون
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه
ارسالها: 101,896
موضوعها: 13,760
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
24,167
سپاسها: 28895
33245 سپاس گرفتهشده در 19321 ارسال
(۱۹-۰۲-۹۳، ۰۳:۴۹ ب.ظ)سعید123 نوشته: صاف صفا نمیرود راه وفا نمیرود........
مست خدا نمیرود مست غرور میرود
ای خنک آن که پیش شد بنده دین و کیش شد......
موسی وقت خویش شد جانب طور میرود
مست
الان
جوراب هم توی شعر شما کوووووووو
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه
ارسالها: 99
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: فروردین ۱۳۹۳
اعتبار:
127
سپاسها: 0
0 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
[b]
مشاعره..یعنی شعر بگیم..نه هر چی دم دستمون رسید به جای شعر بگیم.[/b]
.هدف از مشاعره اینه که با فرهنگ. تاریخ ادبیات خودمون آشنا بشیم...
ظاهرا اینطوری نیست اینجا...
هیچ کس..با هیچکس سخن نمیگوید...که خاموشی .به هزار زبان در سخن است.....(احمد شاملو)
ارسالها: 1,353
موضوعها: 38
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۴
اعتبار:
1,722
سپاسها: 0
19 سپاس گرفتهشده در 1 ارسال
چراغ ساحل آسودگي ها درافق پيداست
درين ساحل كه من افتاده ام خاموش
غمم دريا دلم تنهاست
با
خاموش
وقتی می گوییم دور!
دور از کجا؟
هر کسی باید یک نفر را داشته باشد
تا فاصله ها را با او بسنجد...
-حسن آذری
ارسالها: 1,353
موضوعها: 38
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۴
اعتبار:
1,722
سپاسها: 0
19 سپاس گرفتهشده در 1 ارسال
روز مرگ چو تابود من روان باشدگمان مبر که مرا درد این جهان باشد
با
شب
وقتی می گوییم دور!
دور از کجا؟
هر کسی باید یک نفر را داشته باشد
تا فاصله ها را با او بسنجد...
-حسن آذری