ایران رمان

نسخه‌ی کامل: مشاعره مشروط
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
اینجا مشاعره عادی داریم، گفتم یه مشاعره مشروط هم داشته باشیم... یعنی شما یه واژه انتخاب می کنین و نفر بعدی یه شعر با واژه ی شما می گه و یک لغت می نویسه...


مثل این

کلمه:شب


شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

کلمه: نسرین
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد
وان که گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم تواند کرمش داد من غمگین داد



آرزو
کاش آتـــــــــش دست و پاي آرزو را مي گرفت
قصه عشقي دوبــــــــــاره در دلم پا مي گرفت
کاش دشتي پر تبســــــــــــم از زلال چشم تو
در دل سجـــــــــــاده آشفته مـــــاوا مي گرفت


دیوانه
عاشقا هيچ موقع بهم نميرسند هي از هم دور تر دور تر ميشون و بين أنها ديوار هستش تلاش ميكنند دراند ولي فايده نداره
تنهاي بد دردي منم گرفت تاراش شدام اگه عاشقي به كلمه اي دوست دارام هستش كه خوبه اگه الكي باشه بد هستش
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو.......(مولانا)
دوست عزیز...هیچ کلمه ای نگفتی!!!
با اجازه!!

بر خلوت دل سرزده یک شب درآ ساغر زده
آخر نگویی سرزده, از من چه کوتاهی بگو؟

من عاشق تنهایی‌ ام سرگشته شیدایی‌ ام
دیوانه‌ ای رسوایی‌ ام, تو هرچه می‌ خواهی بگو


محبت
از محبت خار ها گل میشود[عکس: mara.gif]
دوست
دوستی اب روان است روان میگذرد/دوستی اتش جان است گران میگذرد
فلک
ابر و باد ومه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف اری و به غفلت نخوری
سعدی
صفحات: 1 2 3 4