۰۹-۱۱-۹۳، ۰۴:۳۱ ب.ظ
سلام این مطالبی که میخوام بذارم یه مقدار زیادن به خاطر همین تو چند تا پست میذارمشون....
هرکول نام رومی او، یا هراکلس به معنی شکوه هرا، نام قهرمان اسطورهای یونان و روم باستان فرزند پادشاه خدایان زئوس و آلکمنه بود. او نامآورترین قهرمان اسطورهای یونان است. هرکول آخرین پسر فناپذیر زئوس و همچنین تنها کسی بود که از مادری فانی به دنیا آمده بود، و پس از مرگش تبدیل به خدا شد. هرکول در ابتدا توسط والدینش آلکیدِس نامگذاری شد، اما بعدها نام او فقط برای خشنودی نامادریاش هرا به هراکلس یا شکوه هرا تغییر یافت. استعداد او قدرت شگفتانگیز و شجاعتی بود که داشت، اما از دانش و خرد بهره چندانی نداشت. هنگامی که در گهواره بود دو مار را خفه کرد و در سنین نوجوانی توانست شیری را از پا درآورد. او هرگز در هیچ یک از شهرهایی که به ماجراجویی میپرداخت، مقیم نشد و سرگردانیهای او باعث شد فراسوی مرزهای یونان، مثل افریقا و آسیای صغیر را درنوردد. از مشخصههای هراکلس میتوان به سلاحش که گرزی بود از جنس چوب زیتون و لباسی که از پوست شیر درست شده بود اشاره کرد.
دوران کودکی و تولد:
تبس و آرگوس هردو ادعا میکنند که هراکلس زاده آنجاست و ادعای تبسیها به طور گستردهتری پذیرفته شدهاست، اما دلایلی وجود دارد که میتوان عقیده داشت آرگوس زادگاه او بودهاست. زئوس تصمیم گرفت فرزندی به دنیا آورد که قهرمانی را برای خدایان و فناپذیران به ارمغان بیاورد و ازاین رو آلکمینه، همسر آمفیتروئون را به عنوان مادر او انتخاب کرد. زمانی که آمفیتروئون مشغول نبرد بود، زئوس خود را به شکل او درآورد و با آلکمنه همبستر شد. آمفیتروئون در همان شب از نبرد بازگشت و به طور معمول او نیز با آلکمنه همبستر شد. درنتیجه این نزدیکیها او دوقلو به دنیا آورد: هراکلس برای زئوس و ایفیکلس برای آمفیتروئون. پس از به دنیا آمدن هراکلس، زئوس سوگند یاد کرد که این پسر یکی از نوادگان پرسئوس است و روزی خواهد رسید که او بر تمام یونان حکمرانی خواهد کرد، اما هرا توسط ایلیتویا الههٔ وضع حمل، تولد هراکلس را عقب و تولد ائوروستئوس (یکی دیگر از نوادگان پرسئوس) را پیش انداخت و به این ترتیب ائوروستئوس پادشاه یونان شد. آلکمنه از ترس انتقامجویی هرا سریعا تولد هراکلس را افشا کرد، اما نوزاد توسط الهه عقل و خرد آتنا (در برخی تفسیرات دیگر توسط هرمس) به نزد هرا آورده شد و او را درمیان سینه های هرا قرار دادند. هرا که آن نوزاد را تشخیص نداده بود از روی ترحم از او پرستاری میکرد. هراکلس به شدت سینه های هرا را میمکید، به طوری که هرا ازشدت درد نوزاد را پس زد و درنتیجه شیرش به آسمان فوران کرد و "راه شیری" را پدید آورد. اما با خوردن این شیر الهی، هراکلس قدرتهای مافوقطبیعی به دست آورده بود. در همین حین آتنا کودک را در اختیار گرفت و به آغوش مادرش بازگرداند و از آن پس هراکلس توسط والدینش بزرگ شد.
بعد از این ماجراها، آمفیتروئون به کودک مشکوک شده و چنین شد که با تئیریاس پیغمبر نابینایان، مشورت کرد. تئیریاس به او گفت هراکلس فرزند زئوس است و سرنوشت او چنین است که تبدیل به یک قهرمان شود. سپس آمفیتروئون با دقت از کودک مراقبت نمود و بهترین استادان و مربیان ورزشی را برای او انتخاب کرد. راندن ارابه را از پدرش آمفیتروئون، کشتی گرفتن را از اوتولوکوس، هنر کمانداری را از ایریتوس، شمشیرزنی را از کستور و چنگ نوازی را از لینوس آموخت. هراکلس نیز درعوض با کارکردن در مزرعه به پدرخود کمک میکرد و همین مساله به قویتر شدن او نیز میانجامید. او شمشیرش را از هرمس، تیر و کمانش را از آپولون، زره سینه اش را از هفائستوس و جامهاش را از آتنا دریافت کردهبود.
هرکول نام رومی او، یا هراکلس به معنی شکوه هرا، نام قهرمان اسطورهای یونان و روم باستان فرزند پادشاه خدایان زئوس و آلکمنه بود. او نامآورترین قهرمان اسطورهای یونان است. هرکول آخرین پسر فناپذیر زئوس و همچنین تنها کسی بود که از مادری فانی به دنیا آمده بود، و پس از مرگش تبدیل به خدا شد. هرکول در ابتدا توسط والدینش آلکیدِس نامگذاری شد، اما بعدها نام او فقط برای خشنودی نامادریاش هرا به هراکلس یا شکوه هرا تغییر یافت. استعداد او قدرت شگفتانگیز و شجاعتی بود که داشت، اما از دانش و خرد بهره چندانی نداشت. هنگامی که در گهواره بود دو مار را خفه کرد و در سنین نوجوانی توانست شیری را از پا درآورد. او هرگز در هیچ یک از شهرهایی که به ماجراجویی میپرداخت، مقیم نشد و سرگردانیهای او باعث شد فراسوی مرزهای یونان، مثل افریقا و آسیای صغیر را درنوردد. از مشخصههای هراکلس میتوان به سلاحش که گرزی بود از جنس چوب زیتون و لباسی که از پوست شیر درست شده بود اشاره کرد.
دوران کودکی و تولد:
تبس و آرگوس هردو ادعا میکنند که هراکلس زاده آنجاست و ادعای تبسیها به طور گستردهتری پذیرفته شدهاست، اما دلایلی وجود دارد که میتوان عقیده داشت آرگوس زادگاه او بودهاست. زئوس تصمیم گرفت فرزندی به دنیا آورد که قهرمانی را برای خدایان و فناپذیران به ارمغان بیاورد و ازاین رو آلکمینه، همسر آمفیتروئون را به عنوان مادر او انتخاب کرد. زمانی که آمفیتروئون مشغول نبرد بود، زئوس خود را به شکل او درآورد و با آلکمنه همبستر شد. آمفیتروئون در همان شب از نبرد بازگشت و به طور معمول او نیز با آلکمنه همبستر شد. درنتیجه این نزدیکیها او دوقلو به دنیا آورد: هراکلس برای زئوس و ایفیکلس برای آمفیتروئون. پس از به دنیا آمدن هراکلس، زئوس سوگند یاد کرد که این پسر یکی از نوادگان پرسئوس است و روزی خواهد رسید که او بر تمام یونان حکمرانی خواهد کرد، اما هرا توسط ایلیتویا الههٔ وضع حمل، تولد هراکلس را عقب و تولد ائوروستئوس (یکی دیگر از نوادگان پرسئوس) را پیش انداخت و به این ترتیب ائوروستئوس پادشاه یونان شد. آلکمنه از ترس انتقامجویی هرا سریعا تولد هراکلس را افشا کرد، اما نوزاد توسط الهه عقل و خرد آتنا (در برخی تفسیرات دیگر توسط هرمس) به نزد هرا آورده شد و او را درمیان سینه های هرا قرار دادند. هرا که آن نوزاد را تشخیص نداده بود از روی ترحم از او پرستاری میکرد. هراکلس به شدت سینه های هرا را میمکید، به طوری که هرا ازشدت درد نوزاد را پس زد و درنتیجه شیرش به آسمان فوران کرد و "راه شیری" را پدید آورد. اما با خوردن این شیر الهی، هراکلس قدرتهای مافوقطبیعی به دست آورده بود. در همین حین آتنا کودک را در اختیار گرفت و به آغوش مادرش بازگرداند و از آن پس هراکلس توسط والدینش بزرگ شد.
بعد از این ماجراها، آمفیتروئون به کودک مشکوک شده و چنین شد که با تئیریاس پیغمبر نابینایان، مشورت کرد. تئیریاس به او گفت هراکلس فرزند زئوس است و سرنوشت او چنین است که تبدیل به یک قهرمان شود. سپس آمفیتروئون با دقت از کودک مراقبت نمود و بهترین استادان و مربیان ورزشی را برای او انتخاب کرد. راندن ارابه را از پدرش آمفیتروئون، کشتی گرفتن را از اوتولوکوس، هنر کمانداری را از ایریتوس، شمشیرزنی را از کستور و چنگ نوازی را از لینوس آموخت. هراکلس نیز درعوض با کارکردن در مزرعه به پدرخود کمک میکرد و همین مساله به قویتر شدن او نیز میانجامید. او شمشیرش را از هرمس، تیر و کمانش را از آپولون، زره سینه اش را از هفائستوس و جامهاش را از آتنا دریافت کردهبود.