۰۳-۰۹-۹۴، ۰۶:۵۶ ب.ظ
معصومه سبک خیز همسر شهید عبد الحسین برونسی از خاطرات ان شهید بزرگوار تعریف می کند :
کنار یکی از زاغه مهمات سخت مشغول بودیم ، تو جعبه های مخصوص مهمات می گزاشتیم و درشان را می بستیم .
گرم کار ، یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه ، با چادری مشکی! داشت پا به پای ما مهمات می گزاشت توی جعبه ها .
با خود گفتم : حتما از این خانمهایست که می ایند جبهه .
اصلا حواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی گزارند وارد ان منطقه شود .
به بچه ها نگاه کردم ، مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می امدند . انگار ان خانم را نمی دیدند .
قضیه عجیب برایم سوال شده بود و موضوع عادی به نظر نمی رسید .
کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست ، رفتم نزدیک تر تا رعایت ادب شده باشد .
سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم : خانم ! جایی که ما مردها هستیم ، شما نباید زحمت بکشید .
رویش طرف من نبود ، به تمام قد ایستاد و فرمود : مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید ؟
یک ان یاد امام حسین (ع) افتادم و اشک در چشمانم حلقه زد .
خدا به من لطف کرد و سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست .
بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم .
خانم ، همانطور که رویشان ان طرف بود فرمودند :
هر کس که یاور ما باشد ، البته ما هم یاریش می کنیم .
السلام علیک یا زینب کبری (س)
ان شهید بزرگوار در اسفند سال ۶۳ در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسید .
و بعد از ۲۷ سال مفقود الاسر بودن پیکر بی سرش شناسایی شد و در قطعه شهدای
مشهد مقدس به خاک سپرد شد . روحش شاد....
کنار یکی از زاغه مهمات سخت مشغول بودیم ، تو جعبه های مخصوص مهمات می گزاشتیم و درشان را می بستیم .
گرم کار ، یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه ، با چادری مشکی! داشت پا به پای ما مهمات می گزاشت توی جعبه ها .
با خود گفتم : حتما از این خانمهایست که می ایند جبهه .
اصلا حواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی گزارند وارد ان منطقه شود .
به بچه ها نگاه کردم ، مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می امدند . انگار ان خانم را نمی دیدند .
قضیه عجیب برایم سوال شده بود و موضوع عادی به نظر نمی رسید .
کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست ، رفتم نزدیک تر تا رعایت ادب شده باشد .
سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم : خانم ! جایی که ما مردها هستیم ، شما نباید زحمت بکشید .
رویش طرف من نبود ، به تمام قد ایستاد و فرمود : مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید ؟
یک ان یاد امام حسین (ع) افتادم و اشک در چشمانم حلقه زد .
خدا به من لطف کرد و سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست .
بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم .
خانم ، همانطور که رویشان ان طرف بود فرمودند :
هر کس که یاور ما باشد ، البته ما هم یاریش می کنیم .
السلام علیک یا زینب کبری (س)
ان شهید بزرگوار در اسفند سال ۶۳ در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسید .
و بعد از ۲۷ سال مفقود الاسر بودن پیکر بی سرش شناسایی شد و در قطعه شهدای
مشهد مقدس به خاک سپرد شد . روحش شاد....
ابر و باد و مه و خورشید و فلک یک شعر است / هر نسیم حرم کرب و بلا را عشق است.