امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
م..مودب پور
#1
Rainbow 
مرتضی مؤدب‌پور (م. مودب پور) از نویسندگان كتابهاي پرفروش ایرانی است. وی نویسندگی حرفه‌ای خود را حدودا از سال ۱۳۷۸ آغاز کرد. از این نویسنده تاکنون ۶ اثر داستانی منتشر شده‌است.
م.مؤدب پور به قدر کافی خوانندگانش را گیج کرده. هنوز کسی نمی‌داند او چند سالش است، چه قیافه‌ ای دارد و اصلا زن است یا مرد. 6 رمان به اسم م.مؤدب پور چاپ شده و 3 کتاب دیگر به اسم ماندا معینی که البته در کنارش یک پرانتز بازشده و نوشته شده : (مؤدب پور).
این ماجرا یک جوری آدم را به شک می اندازد که م حرف اول مانداست و مؤدب پور یک فامیلی برای رد گم کنی و م.مؤدب پور یک زن خانه دار است.
ولی با وجود این هستند کسانی که شخص م.مؤدب پور را دیده اند. مردی خوش تیپ با موهی جو گندمی که همراه همسرش این طرف و آن طرف می‌رود . نام همسرش ماندا معینی است و نام خودش سیدمرتضی ؛ مرتضی مؤدب پور مشهور به م.مؤدب پور .
مؤدب پور دوست ندارد کسی بداند چند سالش است و با اصرار از ناشرانش می خواهد که فیپی کتاب را که سال تولدش در آن ذکر شده در ابتدی کتاب چاپ نکنند . به هر حال، او متولد 1337 است و اولین کتابش پریچهر در سال 1378 چاپ شد.
آن موقع کسی نمی‌توانست با خواندن پریچهر به ظهور یک نویسنده عامه پسند دیگر امیدوار شود . حتی ناشری که مؤدب پور کتاب را برای چاپ پیش او برده بود هم روی چاپ کتاب نظر مساعدی نداشت .
لحن محاوره ای که مؤدب پور در دیالوگ نویسی داشت به نوعی شکستن روش کلاسیک دیالوگ نویسی بری عامه پسندها بود و این ، خودش یک ریسک به حساب می‌آمد . اما بالاخره ، ناشر قبول کرد که کتاب را چاپ کند.
او برای این کار 2 دلیل داشت ؛ اینکه مؤدب پور سود چندانی از چاپ اول کتابش نمی خواست و مهم تر اینکه مؤدب پور همسایه دفتر انتشارات شادان بود و مدیر انتشارات نمی خواست روی همسیه را زمین بزند . با این وجود ، مؤدب پور با آن رمان به موفقیت رسید تا همه بر سر اینکه همسایگی با دفتر انتشارات یکی از فاکتورهای نویسنده شدن او بود، توافق کنند!
پس از آن اتفاق که در سال 1378 در دفتر انتشاراتی افتاد، مؤدب پور 6 رمان نوشت. او برخلاف باقی عامه پسندها که با بازی با لغات عشق و امید و فرجام به نام کتاب شان می‌رسند ، نام های دخترانه را برای کتاب هایش انتخاب می کند: یاسمین ، یلدا ، شیرین ، رکسانا ، پریچهر و گندم .
البته در ین بین چند کتاب هم با نام ماندانا معینی چاپ شد که در کنار آن اسم نوشته شده بود: (مؤدب پور). کژال و دریا از این کتاب ها هستند که هنوز کسی نمی‌داند مؤدب پور آنها را به نام همسرش نوشته یا اینکه واقعا خانمش هم نویسنده شده.
او به سبک سنتی عامه پسند نویس ها پی درد دل دختران و پسران شکست خورده می نشیند و داستان زندگی آنها را رمان می کند؛ بماند که برخلاف دنیای ادبیات، در سینم ا آثار او موفقیت زیادی ندارند. در سال 1383 فیلم سینم ایی انتخاب به کارگردانی تورج منصوری و بازی ماهایا پطروسیان، مهران غفوریان و فتحعلی اویسی روی پرده رفت.
آن فیلم که با یک شکست مالی محض مواجه شد، روی پوسترهای تبلیغی خود عنوان براساس رمانی از م.مؤدب پور را داشت . پس از آن تجربه تلخ ، دیگر کارگردانی سراغ اقتباس از آثار او نرفت .
او ساکن محله گیشی تهران است و تنها اطلاعاتی که از او به بیرون درز کرده ، چیزهای پیش پا افتاده ای است؛ مثل ینکه اتومبیل شخصی اش پرشیاست، یک فرزند 19 ساله دارد و منزلش در گیشا 3 خوابه است.
با وجود این او هنوز از گفتن اینکه پیش از سال۱۳۸۰ و نویسندگی چه کاری می کرده ، فرار می کند. انگار او از زندگی گذشته خود فراری است که به کسی شغل سابق خود را نمی‌گوید .
فقط به گفتن شغل آزاد قناعت می کند و البته حرفی از تحصیلاتش نمی‌زند ؛ هرچند مدت هاست دهان به دهان می چرخد که او حتی دیپلم هم ندارد . او برای اینکه این که اسرار فاش نشود با هیچ خبرنگاری گفت و گو نمی کند . شاید می ترسد که در این گفت و گوهای کوتاه ، سؤال ها به گذشته مبهم او برگردد .
او خودش را ممنوع المصاحبه می‌داند و معلوم نیست که برای فرار از گفت و گو با خبرنگاران خودش را ممنوع المصاحبه کرده یا آن طور که خودش ادعا می کند ده نمکی و دولت با او بد هستند . مؤدب پور خودش اصلا اهل کتاب نیست .
کتاب های فهیمه رحیمی و اعتمادی را مبتذل می‌داند و سبک کاری خودش را بالاتر از آنها می‌داند . ادعا می کند که کتاب های او از درد دل و رنج اجتماع بیرون می‌آید . می‌گوید تمام شخصیت های رمان هایش واقعی هستند و حتی خودش مدتی را با آنها زندگی می کند . او در بین رفقایش یک جمله مشهور دارد ؛ خوانندگان باید با فهیمه رحیمی و ر.اعتمادی شروع کنند و بعد بیایند سراغ من .
او حتی رمان من او نوشته رضا امیرخانی را هم قبول ندارد و می‌گوید این کتاب محتوا ندارد . در حال حاضر چاپ هر 6 رمان او در بازار کتاب به پایان رسیده و همگی برای تجدید چاپ منتظر مجوز جدید هستند . حتی با اینکه ناشرش از او خواسته بعضی از بخش های رمان را بزند ، او روی کارش تعصب دارد و به این قضیه تن نمی‌دهد.
چند ماهی است مؤدب پور خودش را در خانه حبس کرده و حتی خریدهای ضروری و روزمره را مغازه داران محل برایش به طبقه سوم می‌آورند. مدتی است او دیگر در فرعی های گیشا قدم نمی‌زند . کسی نمی‌داند ، شاید دنبال سوژه رمان بعدی اش می‌گردد.
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط: setareh ، sa armani ، taraneh-20 ، admin ، ملکه برفی
#2
خیییییییییییلی عالی مینویسه.کاراش حرف نداره.............

سَر بِه سَر من نَذارید ادمـــــــــــــــــــــآ ....



پارتیِم خداستــــــــــــــــــــ ـــــــــــِِِِِ

پاسخ
سپاس شده توسط: sa armani ، taraneh-20
#3
ممنون از اطلاعاتتون
هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
واقعا هم عالی مینویسه
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  م.مودب پور(سیدمرتضی مودب پور) d.ali 0 246 ۰۸-۰۱-۹۸، ۰۷:۲۹ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali
  امیرحسین آریان‌پور |بیوگرافی varesh 0 501 ۲۵-۰۵-۹۳، ۰۴:۲۰ ب.ظ
آخرین ارسال: varesh
  شعری منتشرنشده از قیصر امین‌پور به همراه دستخط وی MeNa 0 307 ۱۰-۰۸-۹۲، ۰۷:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: MeNa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
ملکه برفی (۱۲-۰۵-۹۴, ۰۹:۰۶ ق.ظ)، hedy (۱۳-۰۵-۹۴, ۱۲:۵۰ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان