۱۷-۰۳-۹۵، ۰۸:۲۹ ب.ظ
نقد فیلم "جدایی نادر از سیمین"
وبلاگ > زعفرانلو، شهرام -
زندگی در دور باطلی گرفتار آمده که آغاز و پایان آن بدون اندکی امید به بهبودی، تفاوتی نداشته و تمامی دست و پا زدنهای آدمهای آن به فرو رفتن در ورطهی از همپاشیدگی هر چه بیشتر مدد میرساند.
مخالفان
[/color][/font][/color][/size]
وبلاگ > زعفرانلو، شهرام -
زندگی در دور باطلی گرفتار آمده که آغاز و پایان آن بدون اندکی امید به بهبودی، تفاوتی نداشته و تمامی دست و پا زدنهای آدمهای آن به فرو رفتن در ورطهی از همپاشیدگی هر چه بیشتر مدد میرساند.
از زمانی که در سینم ای اروپا به خصوص پس از جنگ جهانی دوم، بر خلاف سینم ای کلاسیک آمریکا، امکان بیان تلخیها و ناکامیها، رایج و به تدریج به یک مد تبدیل شد؛ سینم ای ایران نیز به چنین ترفندی توسل جست و پس از فیلم "گاو" به خصوص در دهه 50، با آثار مانند "قیصر"، "آرامش در حضور دیگران"، "بنبست"، "دایرهی مینا" و ... پایانهای ناخوشایندی را به ذائقه تماشاگران سینم ا چشاند.
سینم ایی که در مراحل نخست تنها برای سرگرمی و تفنن عوام با قصههایی شیرین و قهرمانهایی اسطورهای و رویایی اوقات فراغت بینندگان را پر میکرد، در ایام ناگواریهای اجتماعی و اقتصادی، سعی کرد زبان گویای دردکشیدگان و مصیبتزدگان جامعه باشد. پیروان مکاتب مارکسیستی و مبارزین علیه امپریالیسم و روشنفکران این جبهه، بیشترین بهره را برای تحریک احساسات ستیزهجویانهی مردم، نصیب خود کردند.
به تدریج با فروکش کردن تب جنبشهای آزادیخواه با پیشینهی چپ، این رویه از مد افتاد، اما وسیلهای شد در برای اعتراضات فردی و جمعی کسانی که به دور از گرایشات سیاسی، تنها میخواستند با تماشاگران آثارشان همدردی کنند و حداکثر تلنگری بر ارواح خفته سایرین وارد کرده تا بدانند که در چه عوالم سهمگینی گرفتار شدهاند.
اصغر فرهادی، با آثار اخیر خود سعی دارد چنین نقشی را ایفا نماید. "جدایی نادر از سیمین" با دادگاهی خشک و به دور از احساسات و عواطف معمول ایرانی آغاز و با وضعیتی مشابه آن و یا به مراتب تلختر، پایان مییابد.
زندگی در دور باطلی گرفتار آمده که آغاز و پایان آن بدون اندکی امید به بهبودی، تفاوتی نداشته و تمامی دست و پا زدنهای آدمهای آن به فرو رفتن در ورطهی از همپاشیدگی هر چه بیشتر مدد میرساند.
فیلم جدایی نادر از سیمین، به واقع فیلمی است "تهرانی" و برای شهروندان اسیر در زندان هیولایی تهران. پایتختی که به موزهای زنده میماند از همه اقوام و تیرهها و مذاهب در کنار انواع امکانات و افراد فرهیخته و بزهکاران حرفهای. قرار بود که این شهر مامن امن ملیتی باشد رنگارنگ از همه گونهها، که مهماننوازی و عاطفه مردمان آن زبانزد همه ملل جهان است. اما آنچه فیلم ترسیم میکند: تهران شهری است شلوغ و پر ازدحام که آلودگی صوتی آن روح را خراش میدهد و فرصت سکون، تامل و طمانینه را در خیابانها و بیرون از خانه از انسان سلب میکند. فیلمساز به مدد کادرهای بسته از فضای شهری، با آدمهایی در تنش و تضاد، خفقان موجود را کاملاً القا مینماید.
این شهر با محلهای مورد رجوع مردم و مشخصاً نهاد قضاییِ غیرمنعطف و خشک، که هیچ شرایطی به جز اجرای زمخت قانون را برنمیتابد، بر گرههای کور کنش متقابل افراد میافزاید و سختی و فلزی بودن فضای حاکم را به نمایش میگذارد.
خانههای کوچک و درهم ریخته ، به جای "مسکن" بودن فقط محلی هستند برای تحمل و گذران ساعاتی که همه از تراکم جمعیت و اتومبیلها گریزانند. اما برای آدمهای فیلم آغاز درگیری و کشمکشی است پایانناپذیر.
فرار سیمین از کشور آنچنان ترسیم و تبیین نمیشود، ولی بهانهای است برای "جدایی" و بروز خصلتهای پنهان شده در پس چهرههای موجه شخصیتها.
همه از هم، مهر و گذشت و عاطفه میطلبند، اما دریغ از یک جرعه تواضع و فروتنی و پیش دستی در ابراز مهربانی.
لج و لجبازی، پرتوقعی، دروغگویی، پنهانکاری و خشونتطلبی با فشار های پیرامونی، معجونی ساخته است که در زندان زندگی به هر ترفندی شده به یکدیگر میچشانیم تا خود را پیروز و سربلند میدان نشان دهیم. هر چند ما نیز در خلوتمان (اگر فرصتی برای خلوتگزینی بیابیم)، بر شکست خود مُهر تایید میزنیم و بازی بازنده-بازنده را به تماشا مینشینیم. اما گویی خشونتهای خزنده و سمٌی در خونمان نهادینه شده و عادت کردهایم!
پدر پیر و بیمار که با آلزایمر و عکسالعملهای گاه به گاه خود در حال افول است، نمادی است از سنتها و برجاماندههایی از گذشته. سیمین در گریز از نگهداری و تیمار او بدون هیچ احساس تعلق خاطری، در تلاش برای ترک خانه است. نادر به سختی و با زنجیرهای مدرنیته بر دست و پا، سعی در مراقبت از سنتی دارد که یارای فراموش کردنش نیست.
در جدال بین دو خانواده، دو فرزند دختر از قربانیان قطعی میدان نبرد هستند. دو دختری که در هر لحظه، چه در خانهی نادر، و چه زمانی که در خانهی پرستار برای صلح و آشتی دور هم جمع شدهاند، فرصت را غنیمت شمرده و همبازی یکدیگر میشوند. اما نگاههای ناامیدانه و تلخ هر دو دختر در پایان، نهایت مظلومیت و معصومیت دخترانه را به تصویر میکشد. نسلی که فدای خودخواهیها، ترسها و خشونت پدران و مادرانشان شدهاند.
فیلم در پارادوکسی خودخواسته، هم به اخلاقمداری توصیه میکند و هم بر بیگناهی و استیصال شخصیتها تاکید دارد. همگان هم مستحقند و هم خاطی و مجرم. زن پرستار به خاطر بیکاری همسرش و به دور از چشم او در خانهی نادر کار میکند. تصادفش در خیابان برای نجات جان پیرمرد را پنهان میکند، از قسم دروغ میپرهیزد و در عین حال نادر را به خاطر تهمت دزدی که به او زده، قاتل جنین در شکمش معرفی میکند.
نادر مردی است منطقی و متناسب با شغل خود (کارمند بانک) دارای نظم و انضباطی است خشک و بیروح، اما او نیز آگاهیاش از حامله بودن پرستار را پنهان میکند تا مرگ جنین به پای او نوشته نشود. او مراقب است تا شرمندهی دختر ریزبین و نکتهسنجش نشود.
خانم معلم، درصدد کمک به پرستار برای امور درمانی است اما او هم به نفع خانوادهی نادر شهادت دروغ میدهد ولی از ترس تهدیدهای شوهر پرستار، شهادتش را از دادگاه پس میگیرد.
سیمین برای فرار از مشکلات و سختیهای زندگی در ایران، می خواهد کشور را ترک کند، اصرار او بر طلاق و یا بردن دخترش به خارج، سرآغازی میشود بر حوادث تلخ بعدی. اما اوست که برای نجات نادر از زندان و اتهام قتل به هرکاری دست میزند.
شوهر پرستار، بیکار، بدهکار و عصبی است و تحمل این همه ناملایمتی را از دست داده و سایرین را بدهکار خود و خانوادهاش میداند. اما حاضر نیست به خاطر دروغ و اهمالکاری همسرش به نان و نوایی برسد.
پس مقصر کیست؟ قهرمان داستان چه کسیاست و ضدقهرمان کدام است؟ آیا همه هم مقصرند و هم صاحب حق؟ آیا زندگی هولناک در تهران ما را به چنین واکنش های وادار میکند؟ آیا دادگاهها و محاکم قضایی که بدون انعطافپذیری حکم صادر میکند مقصرند؟
به تأویل من، اصغر فرهادی زیرکانه بدون آنکه بخواهد سخنی سیاسی و یا معترضانه علیه ساختارهای حاکم بر جامعه بزند، با ترسیم فضای شهر تهران به عنوان یک متروپلیس، و مناسبتهایی درهم و مغشوش مابین آدمها و محیط زندگیشان، غیرمستقیم انگشت اتهام را به سمت محیط پیرامون گرفته و از شخصیتها انتظار مدارا، صبوری، گذشت و محبت دارد.
اما دریغ
که همگان تشنهاند و
بارانی غیر از چشمهای اشکبار دخترکان
بر گونههای شهر غم آلوده،
جز رنگ سیاهی
چیز دیگری نمیبارد
تماشاگر تا پایان فیلم مشتاقانه منتظر گشوده شدن گرهها و حل و فصل درگیریهاست. فشار های عصبی حاصل از التهابات داستان، گریبانگیر و خفهکننده است. اما در آخر، نه تنها پایان داستان به برطرف شدن چنین فشار هایی کمک نمیکند، بلکه تماشاگر را به تفکر و سردرگمی در رفع معضلاتی از این دست فرو میبرد و به ردیف مصیبتهای زندگیاش درد دیگری را اضافه میکند.
سوال قابل تامل آنکه، چرا اثری به غایت تلخ و گزنده مانند "جدایی نادر از سیمین" تا این حد فروش میکند؟ آیا ما به مرحلهای رسیدهایم که حاضریم تصاویر ناکامیها و دردهایمان را بر پردهی بزرگ سینم ا با دیگران به تماشا نشینیم و همدردی همنوعانمان را طلب کنیم؟ در لایههای زیرین کلانشهر تهران و در دلهای به ظاهر آرام و متین چه میگذرد که با کنار رفتن گوشهای از پرده آن نگاهها را به خود جلب کرده است؟
سینم ا این لطف را دارد که در این فضای بدون گفتگوی صادقانه و ملایم، امکان همنشینی و همنوایی را در سالنی تاریک فراهم میسازد. پس زنده باد هنر و زنده باد سینم ا.مخالفان
- ابراهیم حاتمیکیا، اصغر فرهادی را فیلمسازی «تلخکام» خواند. وی در ادامه جدایی نادر از سیمین را اثری «ناامید کننده» و ساخت آن را «نهایت بیاخلاقی» دانست.
- فرج الله سلحشور، در واکنشی اظهار داشت: «جدایی نادر از سیمین یک فیلم در ضدیت اعتقادات مردم و توهین به فرهنگ و خانواده در ایران است و برای همین نمیتوان گفت این فیلم برای ایران و ما افتخار آوردهاست. وی ادامه داد: مثلاً اگر کسی دزد خوبی باشد و بانکی را بزند و بعد به او جایزه بهترین دزد را بدهند و یا اگر دکتری متخصص تولید قرصهای روانگردان باشد و جایزه بگیرد آیا واقعاً باید به آنها افتخار کرد؟ جدایی نادر از سیمین هم چنین نقشی را در گلدن گلوب ایفا کرد و برای ما پیرو رهبریها کسب این جایزه هیچ افتخاری ندارد. جدایی نادر از سیمین به همراه تأیید کنندگان (وزارت ارشاد) آن برای ارسالش به اسکار به کشور و اسلام خیانت کردهاند و به نظر من و تمام ولایتمداران جایزه گلدن کلوب جدایی نادر از سیمین هیچ افتخاری برای کشور و ملت ما نیست بلکه یک خیانت بزرگ در حق ملت است.»
- علیرضا سجادپور مدیر کل اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینم ایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: «حمایتهای ما سبب کسب جایزه توسط جدایی نادر از سیمین در گلدن گلوب شد. اگر ما این فیلم را به اسکار معرفی نمیکردیم شاید این همه جایزه نمیبرد.» او در ادامه گفت: «خود مردم به دلیل سیاسی بودن جوایز خارجی، اعتماد چندانی به این جایزهها ندارند و باید دلیل کم بودن بازتاب را از خود مردم سؤال کنید.»
- جمال شورجه کارگردان سینم ا این فیلم را همسو با اهداف کشورهای غربی، آمریکا و اسرائیل دانست.
- وبسایت رجانیوز در یکی از مطالب خود با عنوان «اصغر فرهادی اول از همه با BBC مصاحبه کرد» در بخشی از این مطلب موفقیت فیلم اصغر فرهادی را مدیون بنگاه خبرپراکنی بیبیسی دانست.همچنین این وبسایت در دیگرمطالب خود گفت فرهادی «چهرهای سیاه، زشت و غیرواقعی از جامعه ایرانی» نشان دادهاست.
- وحید کوچکزاده عضو شورای تبیین مواضع سازمان بسیج دانشجویی کشور پس از دست دادن اصغر فرهادی با آنجلینا جولی (دیگر نامزد گلدن گلوب بهترین فیلم غیرانگلیسی)٫ فرهادی را از نسل کارگردانان غربزده و غربگرا خواند.
- مسعود فراستی به گفتهٔ وبسایت رجانیوز در برنامه هفت با اشاره به سرازیر شدن جوایز بینالمللی به سمت این فیلم و احتمال زیاد اختصاص اسکار به آن، این اتفاق را نه بخاطر برجستگی هنری جدایی نادر از سیمین بلکه به خاطر رویکرد سیاسی این جشنوارهها دانست. وی با یادآوری رویکرد سیاسی بخش خارجی اسکار در اختصاص جایزه به فیلمهای خارجی، تصویر چرکی را که این فیلم از فضای ایران ارائه میدهد، هم جهت با سیاستی دانست که به تحریم ایران در عرصه سیاسی میاندیشد و علت توجه به ساخته فرهادی را نه جنبه هنری که این هم داستانی سیاسی دانست. وی درمورد جایزه اسکار افزود:
شوهر راضیه از نادر شکایت می کند، نادر از راضیه. به نوعی همه در اتفاقات افتاده در این دنیا مقصریم. من که سکوت می کنم مثل تویی هستم که ظلم می کنی. خوب است که فرهادی به جریان درست خاکستری بینی آدم ها به خوبی نگاه می کند.
دنیای جاری در فیلم به ظاهر دنیای سیاهی ست.. همه اش درگیری، جنگ، افسردگی، بیماری و قتل.. اصلاً کجای این دنیا زیباست؟ خب اگر زیبا بود که کار علی (ع) گریه در چاه نبود.. اتفاقاً دلیل نویسنده در تصویر به سیاهی زندگی جالب است؛ ریشه در اشتباهات خودمان.. وگرنه بیماری پدر نادر با همراهی این زوج مسئله مهمی نبود (صحنه فوتبالدستی را به خاطر بیاورید.. پس می شود در همین شرایط هم با خوشی زندگی کرد) و مسئله جدایی این دو هم ریشه مهمی ندارد (که قاضی هم به آن اشاره می کند). گریه های علی (ع) هم برای کج فهمی مردم است.. نه اینکه واقعاً دنیا در زشتی آفریده شده بود.. طعنه فرهادی به قصه گوی شب های بچه ها هم که زندگی را بسیار شیرین می بیند جالب توجه است..
دنیای جاری در فیلم به ظاهر دنیای سیاهی ست.. همه اش درگیری، جنگ، افسردگی، بیماری و قتل.. اصلاً کجای این دنیا زیباست؟ خب اگر زیبا بود که کار علی (ع) گریه در چاه نبود.. اتفاقاً دلیل نویسنده در تصویر به سیاهی زندگی جالب است؛ ریشه در اشتباهات خودمان.. وگرنه بیماری پدر نادر با همراهی این زوج مسئله مهمی نبود (صحنه فوتبالدستی را به خاطر بیاورید.. پس می شود در همین شرایط هم با خوشی زندگی کرد) و مسئله جدایی این دو هم ریشه مهمی ندارد (که قاضی هم به آن اشاره می کند). گریه های علی (ع) هم برای کج فهمی مردم است.. نه اینکه واقعاً دنیا در زشتی آفریده شده بود.. طعنه فرهادی به قصه گوی شب های بچه ها هم که زندگی را بسیار شیرین می بیند جالب توجه است..
***در همین جا باید به نقد اساسی که به فیلم وارد آمده اشاره کنم؛ سیاه نمایی از ایران. خیر! اصلا چنین نیست! به سراسر فیلم که نگاه کنید اتفاقا در اکثر موارد چیزی که میبیند راست گویی است..البته تا آنجا که به منفعت شخص خدشه وارد نمی شود؛ نادر تا آنجا که به مسئله زندان رفتن و اتهام قتل در دادگاه مواجه نمی شود راست می گوید..شما یک جمله دروغ یا غلط از او نمی شنوید.. در کنار این سیمین هم با وجودی که در حال جدا شدن از اوست (حال به ظاهر یا هرچه) پشت سر، او را مردی چشم پاک می خواند. این دروغ گفتن در قبال ترس به خودی خود مفهومی ست که شاید در تمام دنیا مصداق داشته باشد و نه فقط ایران. نکته مهم دیگر قانون مندی است که نماد اصلی آن محکمه یا دادگاه و در راس آن قاضی، بدون توجه به رتبه و درجه و تمکن مالی فرد مقابل دارد تصمیم می گیرد و دقت کنید با وجودی که رای قاضی در اغلب موارد سخت گیرانه به نظر می آید (و این به دلیل آشنایی بیننده با جریان زندگی شخصیت های داستان است) اما به درستی و طبق قانون سعی دارد حق را به حق دار برساند و در این راه کوتاه هم نمی آید. از این حیث به طور کامل سیاه نما بودن فیلم را به طور کامل رد می کنم و بار دیگر بر واقع گرایانه بودن فیلم، با ادله محکم و مستند تاکید می کنم.
در دادگاه شاهدیم که مادربزرگ ترمه از او درس تاریخ می پرسد و یادآوری می شود که: در زمان ساسانیان (و کلاً دوره پادشاهی گذشته ملت ها) مردم به دو دسته اشرافی و معمولی تقسیم می شدند. خب، حالا امروز که این طبقات به مانند آن گذشته ها شکافته نیست چطور؟ آیا وضع مان فرق کرده و متمدن شده ایم؟ خیر! نه نادر و سیمین را می توان به طبقه مرفه جامعه نسبت داد (نشانه هایش در اتوموبیل هر دو و خانه پدری نادر و اینکه چیزی برای گرو گذاشتن ندارد مشخص است) و نه راضیه و حجت را بسیار دور از آن دو تصور کرد. امروز در همه دنیا فواصل طبقاتی عامه مردم در حال کاهش است.. اما این موجب خوشبختی نشده.. چرا که اخلاق گمشده این روند مدرنیته است. سیمین باور درستی از دینداری و درجه آن در مرضیه ندارد، برای همین است که با وجود تاکید مرضیه باز برای پرداخت دیه به خانه او می رود. زندگی آپارتمانی امروز و افزایش جمعیت نه تنها باعث نزدیک تر شدن انسان ها نشده، که مرزهای شخصیتی را پر رنگ تر کرده و هر کس برای بیرون کشیدن گلیم خودش از آب و نیفتادنش زیر پای دیگری، با فشار ی روانی به جهت این فشردگی سعی در محدود کردن خودش می کند. این یعنی عدم آشنایی با دیگری، احساسات، عقاید و خواسته های او. نگاه کودکان دو خانواده را در منزل مرضیه به هم ببینید؛ چه چیزی جز دوری بیشتر نسل آینده ای که در پی نسل حاضر خواهند آمد در این دو نگاه متعجب و ترسان می بینید؟
در دادگاه شاهدیم که مادربزرگ ترمه از او درس تاریخ می پرسد و یادآوری می شود که: در زمان ساسانیان (و کلاً دوره پادشاهی گذشته ملت ها) مردم به دو دسته اشرافی و معمولی تقسیم می شدند. خب، حالا امروز که این طبقات به مانند آن گذشته ها شکافته نیست چطور؟ آیا وضع مان فرق کرده و متمدن شده ایم؟ خیر! نه نادر و سیمین را می توان به طبقه مرفه جامعه نسبت داد (نشانه هایش در اتوموبیل هر دو و خانه پدری نادر و اینکه چیزی برای گرو گذاشتن ندارد مشخص است) و نه راضیه و حجت را بسیار دور از آن دو تصور کرد. امروز در همه دنیا فواصل طبقاتی عامه مردم در حال کاهش است.. اما این موجب خوشبختی نشده.. چرا که اخلاق گمشده این روند مدرنیته است. سیمین باور درستی از دینداری و درجه آن در مرضیه ندارد، برای همین است که با وجود تاکید مرضیه باز برای پرداخت دیه به خانه او می رود. زندگی آپارتمانی امروز و افزایش جمعیت نه تنها باعث نزدیک تر شدن انسان ها نشده، که مرزهای شخصیتی را پر رنگ تر کرده و هر کس برای بیرون کشیدن گلیم خودش از آب و نیفتادنش زیر پای دیگری، با فشار ی روانی به جهت این فشردگی سعی در محدود کردن خودش می کند. این یعنی عدم آشنایی با دیگری، احساسات، عقاید و خواسته های او. نگاه کودکان دو خانواده را در منزل مرضیه به هم ببینید؛ چه چیزی جز دوری بیشتر نسل آینده ای که در پی نسل حاضر خواهند آمد در این دو نگاه متعجب و ترسان می بینید؟
در فیلم اشاره خوبی به تفاوت های زن و مرد از نظر روانشناسی هم می شود؛ مرد مغرور و زن احساساتی. راضیه ای که بدون اجازه شوهرش برای کار به بیرون از منزل می رود آیا به همسرش برای پرداخت بدهی ها لطف می کند یا حالا حق او را در داشتن فرزندی دیگر ضایع کرده است؟ راضیه اما در لحظاتی در فیلم درگیر غرور مردانی می شود که احساسات زنانه او را نمی بینند (صحنه دادگاه و درگیری نادر و حجت و راضیه ای که حالا بعد سقط باید این طرف و آن طرف بدود تا مانع دعوای این دو شود بسیار تاثیر گذار است). جواب دادن به این سوالات و چرایی ها کار آسانی نیست.. همان طور که فرهادی هم قصد مردد گذاشتن ما در پاسخ دادن به سوالات ذهنی مان را دارد و اصلاً هدف اصلی او در ساخت فیلم های اخیرش گوشزد کردن خطرات قضاوت است.. و البته در این فیلم که به صراحت به دادگاه قضایی هم اشاره شده نقص های قانون با وجود لزوم وجودش گوشزد می شود.. به راستی آیا عدالت کامل در دنیای ما قابل اجراست؟.. خیر! (این خودش می شود نظر موحدین درباره لزوم وجود زندگی پس از مرگ برای تحقق عدالت الهی).
فرهادی عاشق مذموم کردن خودخواهی، پنهان کاری، دروغ و قضاوت عجولانه در روابط انسانی است؛ پنهان کردن بارداری راضیه از سوی خودش، دروغ درباره ریختن آشغال ها در راه پله از سوی راضیه، دروغ درباره ندانستن بارداری راضیه از سوی نادر، تهمت دزدی به راضیه در مورد پول های گمشده (که البته در ابتدای فیلم می بینیم که سیمین پول را بابت اضافه حمل بار پیانو به کارگر ها داده است)، عدم صداقت حجت درباره گرفتن پول و حاضر شدنش به قسم دروغ برای گرفتن پول، دروغ ترمه در دادگاه برای رهایی پدرش، دروغ معلم به دانش آموز بابت نحوه مردن جنین و خودخواهی، خودخواهی، خودخواهی... اصلاً می شد اسم فیلم را همین خودخواهی گذاشت!
از نظر منتقد نشریه پنجره قهرمان داستان راضیه است. آقای فهیم و منتقدانی دیگر هم ترمه را شخصیت اصلی داستان می دانند. اما به نظر من فیلم قهرمان ندارد. همه در حال اشتباهند.. همه مقصرند.. و البته اگر بخواهیم بر مبنای یک تصمیم (و آن هم تصمیم به نگرفتن پول به دلیل حرام بودن شرعی اش) قهرمان فیلم را معلوم کنیم راضیه است.. آن هم نه در طول کل فیلم (که بارها با دروغ های ظاهراً مصلحتی اش در ریختن آشغال ها و یا تصادفش با اتوموبیل – و نگاه کنید که همین دروغ ها چگونه یقه تک تک همین افراد را می گیرد و راضیه را در تنگنای ماجرای هل داده شدنش می گذارد و نادر را با ترمه درگیر می کند و حتی دروغ را به نسل بعد یاد می دهد به طوری که دیگر حتی نیازی به آموزش از قبل ترمه برای دروغ گفتن نیست!-) وجهه انسانی و خطاکار خود را نشان می دهد.. نسل ما نسل سوپرمن ها نیست، نسل انسان های سوخته در خطا و در عین حال ترحم انگیز به خاطر همان انسان بودن (از نسیان به معنای فراموشکار) شان است. نادر و سیمین اما هیچکدام به طیف مذهبی متعلق نیستند (نشانه هایش را در وجود ماهواره در خانه مادر سیمین و دیش ماهوراه در خانه پدری فرهاد و کراوات پدرش و دوری او از به کار بردن کلمات عربی ببینید).
فرهادی عاشق مذموم کردن خودخواهی، پنهان کاری، دروغ و قضاوت عجولانه در روابط انسانی است؛ پنهان کردن بارداری راضیه از سوی خودش، دروغ درباره ریختن آشغال ها در راه پله از سوی راضیه، دروغ درباره ندانستن بارداری راضیه از سوی نادر، تهمت دزدی به راضیه در مورد پول های گمشده (که البته در ابتدای فیلم می بینیم که سیمین پول را بابت اضافه حمل بار پیانو به کارگر ها داده است)، عدم صداقت حجت درباره گرفتن پول و حاضر شدنش به قسم دروغ برای گرفتن پول، دروغ ترمه در دادگاه برای رهایی پدرش، دروغ معلم به دانش آموز بابت نحوه مردن جنین و خودخواهی، خودخواهی، خودخواهی... اصلاً می شد اسم فیلم را همین خودخواهی گذاشت!
از نظر منتقد نشریه پنجره قهرمان داستان راضیه است. آقای فهیم و منتقدانی دیگر هم ترمه را شخصیت اصلی داستان می دانند. اما به نظر من فیلم قهرمان ندارد. همه در حال اشتباهند.. همه مقصرند.. و البته اگر بخواهیم بر مبنای یک تصمیم (و آن هم تصمیم به نگرفتن پول به دلیل حرام بودن شرعی اش) قهرمان فیلم را معلوم کنیم راضیه است.. آن هم نه در طول کل فیلم (که بارها با دروغ های ظاهراً مصلحتی اش در ریختن آشغال ها و یا تصادفش با اتوموبیل – و نگاه کنید که همین دروغ ها چگونه یقه تک تک همین افراد را می گیرد و راضیه را در تنگنای ماجرای هل داده شدنش می گذارد و نادر را با ترمه درگیر می کند و حتی دروغ را به نسل بعد یاد می دهد به طوری که دیگر حتی نیازی به آموزش از قبل ترمه برای دروغ گفتن نیست!-) وجهه انسانی و خطاکار خود را نشان می دهد.. نسل ما نسل سوپرمن ها نیست، نسل انسان های سوخته در خطا و در عین حال ترحم انگیز به خاطر همان انسان بودن (از نسیان به معنای فراموشکار) شان است. نادر و سیمین اما هیچکدام به طیف مذهبی متعلق نیستند (نشانه هایش را در وجود ماهواره در خانه مادر سیمین و دیش ماهوراه در خانه پدری فرهاد و کراوات پدرش و دوری او از به کار بردن کلمات عربی ببینید).
"یک جدایی" لزوماً در رابطه با طلاق زن و شوهر نیست.. به معنای جدایی ما آدم ها از یکدیگر است، از حقیقت مستمر زندگی که با حماقت به ظاهر هوشمندانه ای آن را به کنار انداخته ایم؛ جدایی نادر از سیمین، ترمه از هر دو، پدر نادر از دنیا، حجت از راضیه، طلبکاران از حجت، مادر زن نادر از حجت و راضیه، قصه گوی شب از واقعیت ها و اگر به طور نمادین و کلاسیک به معنای نشانه ای عناصر فیلم نگاه کنیم (زن را نماد سرزمین و مردم و مرد را نماد حکومت بدانیم)، جدایی همه از هم است.. و در این دو سوی شیشه شفاف که نادر و سیمین می توانند به هم نگاه کنند و همدیگر را ببینند، هر یک سرش را به پایین می اندازد و تیتراژ هم اگر آن ها را آنقدر دنبال کند تا شاید.. هیچ اتفاق بهتری نخواهد افتاد تا این دو تلاشی برای رسیدن به هم نکنند.. تلاش فرهادی شاید موجب تلاشی از سوی ما شود برای رساندن خود به کلام منفعت بخش خداوند که: "حق را بگوئید، حتی اگر به زیان خود و یا والدین و یا اطرافیانتان باشد".
به شخصه نقد های مربوط به غیر مذهبی بودن و خود انکاری فیلم را قبول ندارم؛ نگاه فرهادی فراتر از مرزها و ادیان است.. فراموش کنید ماجرای رفتن سیمین به خارج را که به قول یک منتقد: بگوئید کجای دنیا دچار این اوضاع نیست تا به آنجا فرار کنم.. و البته سیمین هم دلیل چندان واضحی برای رفتن ارائه نمی کند و ظاهراً تنها فریفته مدرنیته شده.. و یا دروغ گفتن های راضیه به ظاهر خشکه مذهب را که برای کارهای شرعی اش به دفتر مرجع زنگ می زند.. که البته در آخر راه حق را انتخاب می کند.. و در مقابلش این ترمه همیشه پرسنده درباره چرایی راست نگفتن ست که در جو زمانه بالاخره دروغ می گوید.. و پدری که به جای یاد دادن خوبی ها تنها پس گرفتن بقیه پول از متصدی پمپ بنزین را به فرزندش یاد می دهد.. طرف محاکمه فرهادی تیپ و شخص خاصی نیست، از نگاه او همه ی ما مقصریم.
در عین همه حسن ها نمی توان عیب ریز فیلمنامه را ندید: اگر سیمین کار خارج از منزل دارد تا به حال چه کسی از پدر نادر نگهداری می کرده که حالا باید برای نگهداری از او پرستار استخدام کنند؟!
فیلم با مشکلی اساسی هم روبروست: در نهایت آنچه به بیننده القا می شود، نه حس بیزاری از ناراستی، که دیدن شرایط دشوار راستگویی و احساس ناخودآگاه تمایل به دروغ مصلحت آمیز است. به شخصه با دیدن فیلم به این نتیجه رسیدم که قانون های ما آنقدر در برابر حقیقت آنجه باید تصمیم بگیرند گنگ و علیل هستند که نمی توان در مسائل انسانی مقصری واقعی و صرف را پیدا کرد. آن صحنه به یاد ماندنی که قاضی از ترمه درباره ماندن با پدر یا مادر می پرسد و اصلاً گریه ترمه برایش فرقی ندارد و فقط باید مجری قانون باشد، خلاصه حرف من است! در همین حال این مسئله را نمی توان اشکال فیلم دانست، که شاید در این موضوع واقعیت تلخ است!
فیلم جدید اصغر فرهادی کم نظیر است (پرهیز می کنم همیشه از این واژه "بی" در اول کلمات که دست بالای دست، بسیار است!)؛ از هر نظر که به آن نگاه کنی؛ بازیگران، کارگردانی، فیلمبرداری، تدوین و ... جایی برای حرف باقی نمی گذارد . لحظات احساساتی کننده برای بیننده هم کم نیستند (گریه نادر در حمام از روی استیصال، گریه ترمه موقع انتخاب محل ماندن اگر هنوز اخلاقیات و روابط انسانی مشغولیات روزمره تان است، هرگز این فیلم "به ظاهر ساده اما پیچیده" (به قول هایلیوود ریپورتر) را از دست ندهید!
در حاشیه:
• جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان سال 2012 به این فیلم رسید. همچنین برای اولین بار در تاریخ سینم ای ایران، نامزدی برای بهترین فیلمنامه اصلی در اسکار داشتیم که موفقیت بسیار بزرگی است.
•فیلم برنده سه جایزه از شصت و یکمین دوره جشنواره فیلم برلین شد؛ بهترین فیلم، بهترین گروه بازیگران زن (شامل لیلا حاتمی، ساره بیات و سارینا فرهادی) و گروه بازیگران مرد (شامل پیمان معادی و شهاب حسینی). فرهادی سال 2009 با فیلم «درباره الی» برنده خرس نقرهای بهترین کارگردان از جشنواره برلین شده بود. گویا دز نمایش غیر رسمی فیلم فاصله بین شروع پایانبندی و تشویق تماشاگران یک ثانیه هم طول نکشیده است! تشویقی که چند دقیقه ادامه هم پیدا کرده. از همین تشویق میشد انتظار چند جایزه را برای فیلم داشت. اصغر فرهادی در این نشست درباره «جدایی نادر از سیمین»، گفت: «در ادامه فیلمهای قبلی من میشود از زاویههای مختلفی به این فیلم نگاه کرد. هم میشود به عنوان یک کار انسانی به آن نگاه کرد هم فیلم اجتماعی و هم یک فیلم روانشناسانه. بستگی دارد تماشاگر دوست داشته باشد از چه زاویهای فیلم را تماشا کند.» او در ادامه گفت: «پایان فیلم مثل فیلمهای قبلی من شبیه به پایانهایی که تماشاگر سینم ا به آنها عادت دارد نیست. فکر میکنم پایان نباید به معنی پایان یک فیلم باشد. باید شروعی باشد برای یافتن پاسخ به سئوالاتی که در طول فیلم مطرح میشود .این نوع پایان به تماشاگر اجازه میدهد وقتی از سالن خارج میشود تعداد زیادی سئوال با خودش ببرد و احساس نکند همه چیز تمام شده است. هیچ وقت نخواستم با پایان فیلم داستان فیلم هم تمام بشود، بلکه آغاز داستانی دیگر است در ذهن تماشاگر.» فرهادی با اشاره به موضوع فیلم «جدایی نادر از سیمین»، گفت: «من خودم تجربه طلاق و جدایی نداشتم. شاهدش هم حضور همسرم و دخترم در اینجاست (خنده) اما در مدتی که فیلمنامه را مینوشتم، مدام به دادگاههای خانواده سر میزدم و از نزدیک شاهد این جداییها بودم. ما در کشوری زندگی میکنیم که آمار طلاق بسیار بالاست. در حالیکه به نظر میآید ایران کشوری است که مردمش پایبند سنتها هستند و طلاق گرفتن هم یک پدیده سنتی نیست و پدیدهای مدرن محسوب میشود. علت این تناقض هم حرکت سریع کشور به سمت مدرن شدن است نه اینکه مدرن شده، بلکه تمایل به مدرن شدن دارد. آرزوی مدرن شدن در این کشور زیاد است و یکی از تبعاتش فارغ از اینکه قضاوتی درباره خوب یا بد بودنش داشته باشیم پدیده طلاق است. دعوای پنهانی هم در جامعه وجود دارد و یکی از بحرانهای بزرگ جامعه است که در آینده میتواند تبدیل به یک خطر بسیار بزرگ بشود. جنگ پنهان بین طبقات اجتماعی است. جنگ بین افراد طبقه محروم و پایبند به سنتها و طبقهای که تمایل دارد با قواعد دنیای جدید زندگی کند. شفافتر بگویم، جنگ بین نو و کهنه. مسیری که هزینههای بسیاری به همراه خواهد داشت.» لیلا حاتمی دراین جلسه گفت: او گفت: «این فیلم درباره بشر و ضعفها و اشتباهاتش است و اینکه یک انسان چگونه برای حفظ خودش میتواند به دیگران صدمه بزند. سیمین باید آینده دخترش را تضمین کند و همزمان میداند جداییش از نادر دخترش را رنج میدهد. فارغ از فرهنگ و طبقه اجتماعی، این میتواند درد مشترک همه زنان باشد و من به عنوان یک زن بازیگر چنین چیزی را به راحتی درک میکنم.» فرهادی در بخش دیگر نشست، گفت: «یکی از بحرانهای بشر امروز که ربطی به جغرافیا هم ندارد تعریف اخلاق است. ما بر اساس یک سری قوانین که طی سالها از طریق دین و یا عرف شکل گرفتهاند کارهایمان را میسنجیم تا ببینیم اخلاقی هستند یا نه، اما در دنیای امروز با پیچیده شدن ذهن بشر ممکن است آن قواعد دیگر کارآمد نباشند. در واقع متر و معیار سنجش کار اخلاقی بسیار کمرنگ شده است. آنهایی که رفتار خودشان را با اصول سنتی میسنجند راحتترند، اما آدمهایی مثل نادر که زندگی مدرنتری دارد دچار دوراهیهای زیادی می شود. بنابراین باید به دنبال تعریف جدیدی از اخلاق بود. ما به راحتی نمیتوانیم بگوییم نادر دروغ میگوید و کار بدی انجام میدهد و کارش را ارزشگذاری کنیم وقتی موقعیت نادر را میبینیم و دلیل رفتارش را، میتوانیم او را ببخشیم.» فرهادی با اشاره به نگرانیهای شخصیتهای اصلی فیلم، گفت: «شخصیت مرد داستان نگران وضعیت پدرش - نماینده نسل قبل - است و در عین حال بسیار هم به او وابسته است که در واقع نشانه وابستگیش به ریشههاست و شخصیت زن بیشتر نگاهش به دخترش - نسل آینده - است که میتواند تفاوت این دو نفر محسوب شود، اما گرچه مرد نگران پدرش است، ولی هیچ گفتوگویی بین آنها وجود ندارد. به نظر میآید این ارتباط قطع شده است.» او در پاسخ به این سئوال که آیا «جدایی نادر از سیمین» فیلمی مذهبی است یا نه، گفت: «پاسخ به سئوال دشوار است. باید تعریفی شفاف و تمیز از مذهب داشته باشم که بتوانم به این سئوال پاسخ بدهم. ترجیح میدهم نگویم فیلمم درباره چیست و شما کشف کنید. خوشحال میشوم اگر بگوئید فیلمم یک فیلم انسانی است.» فرهادی در پایان نشست مطبوعاتی خود گفت: «در دنیای امروز قضاوت درباره درست یا نادرست به سادگی امکانپذیر نیست. یک پزشک سوئدی به بیمار محتضرش میگوید شما شش ماه زنده میمانی تا بیمار بتواند به کارهایش برسد. در ایران پزشک به همان بیمار می گوید، ان شاا... خوب میشوی، برای اینکه بیمار از همان چند روز باقیمانده زندگی لذت ببرد. من از شما می خواهم هر کس دوست دارد از پزشکش پاسخی مثل پاسخ پزشک سوئدی بشنود دستش را بلند کند (سه نفر دست بلند کردند) ببینید! در این جمع نسبتا زیاد فقط سه نفر دوست دارند در چنین وضعیتی به آنها راست گفته شود. در فیلم هم دو کاراکتر داریم که یکی با واقعیات روز کنار آمده و دیگری به اصولش پایبند است و این باعث جدایی آنهاست.»
• فیلمنامه منتخب جایزه آسیا-پاسیفیک شد. صندوق فیلمنامه آسیا-پاسیفیک ویژه توسعه فیلمنامه است
• سیمرغهای بهترین کارگردان، فیلمنامه و بهترین فیلم طبق نظرسنجی مردمی جشنوارهی فیلم فجر به اصغر فرهادی برای «جدایی نادر از سیمین» اهدا شد. همچنین در بخش بهترین فیلمبرداری و صدابرداری نیز سیمرغ به این فیلم رسید و شهاب حسینی و ساره بیات هم دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و زن را دریافت کردند. حسینی جایزهاش را به جمعیت امدادی امام علی (ع) تقدیم کرد و نوشته بیات به این مضمون نیز قرائت شد: با دلم عهد بستم که اگر برای دریافت سیمرغ خداوند یاریام کند هزینه اش را به اعضا خانواده تقدیم کنم، امروز مقدر شد که آنجا نباشم تا پدرم خود با دستان فداکارش این جایزه را دریافت کند. این حاصل دسترنج من بود، مغمومام که در کنار شما نیستم و خرسندم در کنار آقای فرهادی در محفل دیگری حضور دارم.
• فیلمنامه منتخب جایزه آسیا-پاسیفیک شد. صندوق فیلمنامه آسیا-پاسیفیک ویژه توسعه فیلمنامه است
• سیمرغهای بهترین کارگردان، فیلمنامه و بهترین فیلم طبق نظرسنجی مردمی جشنوارهی فیلم فجر به اصغر فرهادی برای «جدایی نادر از سیمین» اهدا شد. همچنین در بخش بهترین فیلمبرداری و صدابرداری نیز سیمرغ به این فیلم رسید و شهاب حسینی و ساره بیات هم دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و زن را دریافت کردند. حسینی جایزهاش را به جمعیت امدادی امام علی (ع) تقدیم کرد و نوشته بیات به این مضمون نیز قرائت شد: با دلم عهد بستم که اگر برای دریافت سیمرغ خداوند یاریام کند هزینه اش را به اعضا خانواده تقدیم کنم، امروز مقدر شد که آنجا نباشم تا پدرم خود با دستان فداکارش این جایزه را دریافت کند. این حاصل دسترنج من بود، مغمومام که در کنار شما نیستم و خرسندم در کنار آقای فرهادی در محفل دیگری حضور دارم.
• فیلمبرداری فیلم در مراحل پیشرفت به طور ناگهانی با دستور وزارت ارشاد متوقف شده بود که علت آن برخی اظهار نظرها از سوی کارگردان عنوان شده است. توضیحاتی که فرهادی در مورد فیلم و کلامش می دهد موجب رفع این توقیف شده است. فرهادی درباره اظهار نظرش درباره جعفر پناهی گفته است: من اگر قصدم مقابله بود، اساساً نمیماندم و فیلم شروع نمیکردم فرصت آمادهای هم آن سوی آب برایم پیش آماده بود. نرفتم، خیلیها هم گفتند اشتباه میکنی، اما مـاندم... این شائبه که من تحت تأثیر دیدگاه سیاسی و بیانیههای اخیر او از وی نام بردهام به راحتی قابل رد است، اگر من چنین دیدگاه تندی داشتم، چرا ماندم و فیلم ساختم. اولین قدم این بود که در خواست پروانه ساخت نمیکردم، من حتی اگر به لحاظ نگرش سیاسی موافق با دیدگاه سیاسی معاونت سینم ایی هم نباشم معنیاش این نیست که هم کلام و مؤید دیدگاه این فیلمسازم، با رادیکال برخوردن کردن در هر شکل مخالفم.
• اصغر فرهادی پس از نمایش فیلم در برج میلاد گفت: من در همان زمان ساخت فیلم لذتم را از این فیلم بردم و بعد از آن هر اتفاقی که بیفتد، برایم مانند یک کادو میماند. امیدوارم بتوانم مسیری که این چند سال دنبالش بودم ادامه بدهم و این مسیر قطع نشود و یا من تغییر مسیر ندهم. به هیچ چیز مطلق نگاه نمیکنم و به عبارتی به همه چیز نگاهی نسبی دارم. این مساله جزو باورهای من است و احتمالا در کارهایم هم هست. اصغر فرهادی دراین نشست در پاسخ به مطلبی که این فیلم را وامدار دو ساخته قبلی او برشمرده بود، توضیح داد: این فیلم به نوعی گسترش و تجمیع مضامین و تمهای سه فیلم قبلی من است، اما این موضوع حالت از پیش تعیینشده و برنامهریزی شده نداشت. وقتی که قصهی این فیلم نوشته شد، احساس کردم که این فیلم و این قصه میتواند برای بخشی از فیلمسازی من حالت پایانی داشته باشد و بعد از ساخت آن من به دنبال مسیر دیگری در فیلمسازی بروم. وی درباره عکس العمل های مردم به فیلم گفت: سر ساخت فیلم قبلیام «درباره الی» عباس کیارستمی یک خاطره تعریف کرد و گفت سر صحنهی نمایش این فیلم یک خانم میخندید و دیگری گریه میکرد و من از دست هر دوی آنها عصبانی بودم. فکر میکنم باید ما این اختیار را به تماشاگر بدهیم که هر آنگونه که دوست دارد، فیلم ببیند. من فکر میکنم تنها کاری که تماشاگر حق ندارد انجام بدهد، حرفزدن با موبایل در حین نمایش فیلم است و این مساله خیلی مرا عصبانی میکند. او در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چگونه فیلمنامه مینویسد، توضیح داد: زمانی که مینویسم مانند رانندگی کردن است. در رانندگی ما قواعدی که پیشتر آموختهایم را به طور ناخودآگاه به کار میگیریم. من فکر میکنم در زمان نگارش فیلمنامههایم هم چنین روندی دارم و واقعا نمیدانم که چگونه این کار را میکنم. وی گفت: قرار بوده نقش فرد سالخروده فیلم را نصرت کریمی بازی کند که با پاسخ منفی وزارت ارشاد از علیاصغر شهبازی استفاده شد. وی در ادامه با بیان اینکه دستیارانش مدتها در خانه سالمندان و آسایشگاه فیلم میگرفتند تا او بتواند برای این نقش یک نفر را پیدا کند، ادامه داد: در نهایت خانم بختآور که فیلم «زیر درخت هلو» آقای شهبازی را دیده بودند، ایشان را انتخاب کردند که مورد پذیرش قرار گرفت، البته واجب بود که این بخشهای فیلمنامه را با حضور آقای شهبازی مجددا بازنویسی کنم. این کارگردان در پایان صحبتهای خود در پاسخ به اینکه آیا قرار است ایدهی قضاوت و دروغ گفتن افراد دوباره در کارهای او تکرار شود، گفت: واقعا نمیدانم در آینده چه اتفاقی میافتد، اما همواره زمانی که میخواهم شروع به نوشتن کنم فاقد یک مضمون مشخص هستم. من همیشه قصهای را شروع میکنم که اصراری ندارم خودم هم همهی جزییات آن را شفاف بدانم، در واقع سعی میکنم داستانهایم حالت چند وجهی داشته باشند و در آنها وجوه مورد نظرم کمی پررنگ تر باشد. این سبکی است که مورد علاقهی من است و حس میکنم زمانی هم که فیلم میسازم، لازم است به گونهای طراحی کنم که سوالات بعدی تماشاگر، سوالات خود من باشد.
• اصغر فرهادی پس از نمایش فیلم در برج میلاد گفت: من در همان زمان ساخت فیلم لذتم را از این فیلم بردم و بعد از آن هر اتفاقی که بیفتد، برایم مانند یک کادو میماند. امیدوارم بتوانم مسیری که این چند سال دنبالش بودم ادامه بدهم و این مسیر قطع نشود و یا من تغییر مسیر ندهم. به هیچ چیز مطلق نگاه نمیکنم و به عبارتی به همه چیز نگاهی نسبی دارم. این مساله جزو باورهای من است و احتمالا در کارهایم هم هست. اصغر فرهادی دراین نشست در پاسخ به مطلبی که این فیلم را وامدار دو ساخته قبلی او برشمرده بود، توضیح داد: این فیلم به نوعی گسترش و تجمیع مضامین و تمهای سه فیلم قبلی من است، اما این موضوع حالت از پیش تعیینشده و برنامهریزی شده نداشت. وقتی که قصهی این فیلم نوشته شد، احساس کردم که این فیلم و این قصه میتواند برای بخشی از فیلمسازی من حالت پایانی داشته باشد و بعد از ساخت آن من به دنبال مسیر دیگری در فیلمسازی بروم. وی درباره عکس العمل های مردم به فیلم گفت: سر ساخت فیلم قبلیام «درباره الی» عباس کیارستمی یک خاطره تعریف کرد و گفت سر صحنهی نمایش این فیلم یک خانم میخندید و دیگری گریه میکرد و من از دست هر دوی آنها عصبانی بودم. فکر میکنم باید ما این اختیار را به تماشاگر بدهیم که هر آنگونه که دوست دارد، فیلم ببیند. من فکر میکنم تنها کاری که تماشاگر حق ندارد انجام بدهد، حرفزدن با موبایل در حین نمایش فیلم است و این مساله خیلی مرا عصبانی میکند. او در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چگونه فیلمنامه مینویسد، توضیح داد: زمانی که مینویسم مانند رانندگی کردن است. در رانندگی ما قواعدی که پیشتر آموختهایم را به طور ناخودآگاه به کار میگیریم. من فکر میکنم در زمان نگارش فیلمنامههایم هم چنین روندی دارم و واقعا نمیدانم که چگونه این کار را میکنم. وی گفت: قرار بوده نقش فرد سالخروده فیلم را نصرت کریمی بازی کند که با پاسخ منفی وزارت ارشاد از علیاصغر شهبازی استفاده شد. وی در ادامه با بیان اینکه دستیارانش مدتها در خانه سالمندان و آسایشگاه فیلم میگرفتند تا او بتواند برای این نقش یک نفر را پیدا کند، ادامه داد: در نهایت خانم بختآور که فیلم «زیر درخت هلو» آقای شهبازی را دیده بودند، ایشان را انتخاب کردند که مورد پذیرش قرار گرفت، البته واجب بود که این بخشهای فیلمنامه را با حضور آقای شهبازی مجددا بازنویسی کنم. این کارگردان در پایان صحبتهای خود در پاسخ به اینکه آیا قرار است ایدهی قضاوت و دروغ گفتن افراد دوباره در کارهای او تکرار شود، گفت: واقعا نمیدانم در آینده چه اتفاقی میافتد، اما همواره زمانی که میخواهم شروع به نوشتن کنم فاقد یک مضمون مشخص هستم. من همیشه قصهای را شروع میکنم که اصراری ندارم خودم هم همهی جزییات آن را شفاف بدانم، در واقع سعی میکنم داستانهایم حالت چند وجهی داشته باشند و در آنها وجوه مورد نظرم کمی پررنگ تر باشد. این سبکی است که مورد علاقهی من است و حس میکنم زمانی هم که فیلم میسازم، لازم است به گونهای طراحی کنم که سوالات بعدی تماشاگر، سوالات خود من باشد.
• سرمایه گذار فیلم بانک پاسارگاد است؛ خدا را شکر که به مانند سریال تلویزیونی "موج و صخره" حاصل کار یک معجون بی محتوا از کار در نیامده و برعکس...!
• رخشان بنی اعتماد در مورد فیلم گفته: «فیلم «جدایی نادر از سیمین» را دیدهایم، میبینیم و همچنان خواهیم دید تا یادمان نرود که هنوز سینم ای ایران وجود دارد.
• رخشان بنی اعتماد در مورد فیلم گفته: «فیلم «جدایی نادر از سیمین» را دیدهایم، میبینیم و همچنان خواهیم دید تا یادمان نرود که هنوز سینم ای ایران وجود دارد.
* به نظرم معادی باید جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم فجر را هم می گرفت.. شاید هم باید صبر کنم ببینم مهدی هاشمی (بازیگر مورد علاقه ام) چه شاهکاری داشته که او را پشت سر گذاشته است
و دیگر آسمان را نخواهی دید...