امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
يك اشتباه كوچولو | نيلا...
#1
یه نگاهم به ساعت بود و یه نگاهم به استاد ، اگه ایندفه من رو میاورد پای تخته ، چهارمین باری میشد که میرفتم جلو و بدون اینکه بتونم مسئله رو حل کنم ، یه منفی بخورم و دست از پا دراز تر بشینم سرجام ، و این یعنی چوب خطم پر میشد ، یعنی بیشتر از سه بار منفی گرفتم و، یعنی باید بین افتادن و حذف کردن ، یه گزینه رو انتخاب

میکردم ، که هردوتاشون به یه معنی بودن : خوندن این مزخرفات ، توی ترم بعد

استاد همینجور اسامی رو میخوند و بچه ها رو میاورد پا تخته ، اگه این کارش ادامه پیدا میکرد ، مطمئنا اسم من رو هم میخوند ، دیگه دست به دامن ددعا و ذکر شدم ،
هر ذکری به ذهنم میرسید رو خوندم و به خودم فوت کردم اما اوردن بچه ها همچنان ادامه اشت ، اسم نفر قبلیم رو هم از توی لیست خوند ،
نفر بعدی بودم ....باید کاری میکردم ....که تازه فکری به ذهنم رسید ، باید زود تر از کلاس میرفتم بیرون ، مشغول جمع کردن وسایلم شدم
که استاد گفت : خسته نباشین ... من که خیالم راحت شده بود ، با آرامش وسایلم رو جمع کردم و به سمت استاد رفتم و بهش یه خسته نباشید گفتم ، داشتم از کلاس خارج میشدم که صدام کرد ، برگشتم طرفش
_:بله استاد
استاد : شما باشین کارتون دارم
من هم با ذهنی پر از سوال روی صندلی ردیف جلو کلاس نشستم تا همه بچه ها از کلاس برن و استاد کارشو بهم بگه


دل تو دلم نبود كه بدونم چيكارم داره ..نكنه مي خواد تنهايي براش مسئله حل كنم..نه بابا انقدر علاف و بي كار كه نيست
شايد م مي خواد بگه چرا تو كلاس انقدر ور مي ز ني...
نه احمق جان... از اين دل رئوفام نيست كه تنها تنها حال بگيره.. بايد جلوي بچه ها ضايعت كنه كه يه اب خوش از گلوش بره پايين
دستم از ترس بي اراده رفت طرف مقنعه ام و چتري هامو دادم تو
بلاخره سرشو كه مثل بو قلمون داده بود پايين اورد بالا...
استاد- لطفا بيايد اينجا
اي بابا كجا ...همينجام ديگه ...
با كيف و وسايل تو دستم همراه با دلهره بهش نزديك شدم...
برگه اي رو از جيب بغل كت خوش دوختش در اورد و گذاشت جلوم
دوتا دستشو گذاشت رو هم و به من خيره شد..و با انگشتاي دست راستش شروع كرد به ضرب امدن روي دست چپش
با تعجب نگاهي به برگه و بعدم به استاد كردم
استاد- منظور شما از اين كارا چيه؟
ابروي راستم زد بالا..
-كدوم كارا استاد..؟
استاد- خيل خوب... مثل اينكه نمي خواي بگي .. باشه الان مي گم كدوم كارا
برگه رو از جلوم برداشت ..به صندليش راحت تكيه داد و پاي راستشو انداخت روي پاي چپش و با صدايي كه فقط من مي شنيدم شروع كرد به خوندن متن داخل برگه

استاد- چطور به تو بگويم .اي عشق ..اي عشق جاودانم ...اي روياي شبهاي تاريكم..من بي تو هيچم ...تويي كه با صدايي چون بز مي نوازي دل قورباغه ايم را ...
استاد- آيا شانه هايت را به من خواهي داد؟
براي ارامش كوه دردهايم...كه بيشتر در ناحيه لگن نهفته است...
استاد- اه مصي ..مصي من..... ايا مي توانم تو را براي خود داشته باشم ؟.
.براي روزهاي سخت امتحاني ..ميان ترم و پايان ترم....

لبم ديگه داشت مي امد تو دهنم ..نبض زير چشم هم ... ترسيده بود از اين همه رسوايي و مثل سيب زميني تو تابه در حالا بالا و پايين پريدن بود..."

استاد- مي داني عاشق آن موهاي بي ريخت بالاي سرت هستم كه به طرز ناشيانه اي شانه زدي مصي جونم ...
سرشو اورد بالا و جدي نگاهي بهم انداخت ... پوزخندي زد و ادامه داد.
.جمله بعدي رو مي تونستم حدس بزنم ..دهن باز كرد
كيف و وسايل از دستم افتاد ...

("الهام - نگين چطور مي خواي ازش نمره بگيري؟.... اونم رياضي مهندسي؟
-مي خوايد بدونيد چطور؟
فريده و الهام و مليحه به چشماي شيطنت بارم خيره شدن
-چاره اش يه كاغذه و خودكاره...
مليحه- يعني اينا باشه ...تو 20 رو گرفتي ...؟
- اره مگه خودش نگفت هر كي ميان ترم 20 بگيره ..پايان ترم هر چي بگيره من بهش مي دم 18 ..
سه تاشون سرشونو تكون دادن...
دستامو بردم بالا
- خودكار و كاغذ ..
.مليحه خودكارو كوبيد كف دستم..فريده هم كاغذو تو اون يكي دستم ...و شروع كردم ...
وقتي كارم تموم شد متن داخل كاغذو براشون خوندم ..سه تايي خفن كف كرده بودن .
فريده- اين همه اسم نگين از كجا بايد بفهمه تويي؟
- خدا شماره دانشجويي رو براي چي داد ه
و شماره رو پايين نامه نوشتم ...و براي اينكه باور كنن ...چهارتايي تا دم اتاقش رفتيم..كه نامه رو بندازم تو اتاقش....
ولي من كه مغر خر نخورده بودم و سريع پاكت نامه رو با يه پاكت ديگه كه فقط توش يه كاغذ خالي بود عوض كردم..سه تايي پشت ديوار قايم شده بودن...
"زود قبل از اينكه بچه ببينن پاكت رو از كيفم در اوردم ...
- چيكارا كه نمي كني نگيني .... بايد تا روز امتحان حسابي خر بزنم ..كه اينا ساده لوحا باور كنن.."
همزمان با اوردن سرم به طرف بالا ....به يكي از دختراي دانشجو برخورد كردم و پاكتها از دستم افتادن رو زمين ...خواستم به دختره بدو بيراه بگم كه استاد رو از انتهاي سالن ديدم... هول كردم و پاكتها رو زودي برداشتم ..دوتا پاكت شبيه بهم بودن .......
-حالا كدومشون ..بود ؟...اي واي داره مياد..
و زودي يكي از پاكتا رو انداختم زير درش و به سمت بچه ها فرار كردم "
با ياد اوري اون روز به سكسكه افتادم
استاد به من نگاهي كرد..دستمو گذاشتم رو دهنم
واي خداي من يعني پاكت نامه رو اشتباه انداخته بودم ...
.اهميتي نداد و جمله رو خوند
استاد- ولي در عوض ديوانه ي ان لبهاي قلوه ايت هستم كه اتش زده بر جان بي جانم....تو كه نمي داني چه شبها يي... به ياد تو و لبهايت به glaاغوش خواب رفته ام ...
استاد- مصي جانم ..مي دانم تو نيز در كف من وچشمانم هستي.. اين را از نگاهها ي گاه بي گاهت كه سر كلاس به من مي نداختي فهميده ام
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
استاد- حالا مي خواهم سنت شكني كنم و جلوتر از تو پيش قدم شوم...

"از ترس چند قدم ازش فاصله گرفتم ...نفسم به ريپ زدن افتاده بود ...."
استاد- مصي.. مصي جان.. با عاشقانه ترين نجواها مي گويم ..ايا مرا به همسري خود بر مي گزيني...
استاد- بهتره است بگويي اري كه در غير اين صورت عاشق سينه چاكت از دست خواهد رفت ...
استاد- تا پايان ترم به انتظار جوابت خواهم نشست و تو مي تواني براي اينكه غرورت... لگد مال نشود با دادن نمره 20 در ميان ترم ..جوابت را به من دهي ...
استاد- اه دلم را به اتش نكشيا.... اي عشق......... كه بسي درد است و درمانش جوابت
عاشق در كف مانده ات ...... در انتظار پاسخي دلنشين به بال بال خواهد نشست

(نگين .... 83319187)

استاد پوزخندي زد..
استاد- شماره دانشجويتم نوشته اي كه با كس ديگه اي اشتباهت نگيرم ؟
سكسكه همچنان ادامه داشت
- من ..(سكسكه).....من (سكسه )
-فكر كنم اشتباه شده استاد...
استاد- همين اشتباه شده ؟
سكسكه يه دقيقه هم بند نمي امد...
عقب عقب به در نزديك شدم ..
استاد- كجا ..هنوز كارت دارم
-من..من
استاد- چيه من من مي كني ...صبر كن ...
كيفشو از روي زمين برداشت ...و درشو باز كرد..و يه دسته برگه در اورد ..
با دست بهم اشاره كرد كه بهش نزديك بشم..اول حركتي نكردم..
استاد- بيا نترس..
با سكسكه و رنگ پريدگي بهش نزديك شدم...
استاد- اوممممممممم خوب اسمت چي بود.؟..اوه چه سوالي
استاد- نگين ..نگين ...به شماره دانشجويي83319187 ... اهان اينجاست ...
دستمو گذاشتم رو گلوم ..و خفه سكسكه اي كردم...برگمو از بين برگه ها كشيد بيرون ...
استاد- خوب هنوز تصحيحش نكردم ..البته فقط براي تو رو ها.....گفتم باهام تصحيحش كنيم ...كه دلنشين تر باشه
با دست دوباره بهم اشاره كرد كه برم كنارش ...
با ترس و التماس
- نه استاد همينجا خوبه...
خنده اش گرفته بود
استاد- بيا مي خوام ببيني حقتو ضايع نمي كنم..
ديگه داشت اشكم در مي امد...
دقيقا كنارش وايستادم ..
4 تا سوال 5 نمره اي ..
استاد- خوب اولي كه پر ...به ياد صداي بز مانندم براي دل قورباغه ايت..چه باشه اون دل قوربا غه ايت دختر
سوال دومم پر..... براي موهاي بي ريختم...تحملشون خيلي برات سخته ؟
سوال سوم ...اينم براي شونه ام كه تسكين دهنده درد لنگت باشه ...مگه لگن درد داري بچه ؟
سوال چهارم ...بهم نگاهي كرد..شده بودم مثل ميت ...
استاد- اينم پر براي لبهايي كه خوابو ازت گرفته ...واقعا بي خواب شدي؟ بميره مصي .برات .. كه باعث بي خوابيت شده
استاد- خوب تو كه هيچي تو اين برگه ننوشتي ...صفرم برات زياديه
نفسمو با خيال راحت دادم بيرون
استاد- حالا چند بهت بدم ...؟
خودكار به دستم داد..
استاد- خودت به خودت نمره بده ..
دستم پيش نرفت
استاد- بگيرش مي خوام بدونم چند به خودت مي دي ....
با دستاي لرزون خودكارو گرفتم ...و بالاي برگه يه خط كشيدم و نوشتم صفر...
خودكارو از دستم كشيد و برگه رو مقابل خودش گذاشت...
استاد- بابا خيلي قانع هستي ...
-نه استاد اينم از سرم زياده ...
استاد- مطمئني ..؟
سرمو مثل بز تكون دادم
-حالا مي تونم برم استاد...؟
استاد- نه كارم با تو تموم نشده ...
دوباره ضربان قلبم رفت بالا ..
استاد-.اين همه زحمت كشيدي ...برگه اتو پر كرده اي.. حيفه بهت بدم صفر ...
مي دوني مي خوام بهت چند بدم ..؟
با استيصال سرمو به نشونه نه تكون دادم
كه ديدم كنار صفر يه دو نوشت...
تمام دانشگاه بالاي سرم اور شد ....مثل چوب تو جام خشك شدم ...برگه ها رو جمع كرد ..و گذاشت تو كيفش...
بلند شد .
استاد-.اجازه مي دي ...؟
ديدم رو به روش وايستاده ام ..يه قدم به عقب رفتم تا جا باز بشه و بره ...با لبخند از كنارم رد شد ...

به در كلاس نزديك شد ...تمام بدنم شل شده بود و جيكمم در نمي امد ...
دوباره برگشتو بهم نگاهي كرد و با خنده از كلاس خارج شد ...به طرف وسايلم رفتم ..رو زمين زانو زدم كه وسايلمو بردارم...
يه دفعه سرشو از لاي در اورد تو
استاد- راستي نگين
شوك زده برگشتم طرفش
نيشش باز شده بود...
استاد- اخر هفته خونه هستيد ديگه ؟
فقط تونستم سرمو تكون بدم ..
نيشش بيشتر باز شد ..
استاد- اخه مي خوام با خانواده خدمت برسيم ..چشمكي بهم زد و گفت:
.تو هم كه جوابي... جز بله نداري .... مگه نه ؟
با دهن باز بهش خيره شدم
استاد- بله ؟
سكوت
استاد -بله ؟
حالا با اين سوال سكسكه ام بند امده بود ...و فقط بهش خيره نگاه مي كردم
استاد- نگين خانوم بله ؟
سرمو اروم و گنگ حركت دادم به طرف پايين و با صداي از ته چاهي
-بله

**************


پايان
زيبا.ب(نيلا...)
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
عالی بودددددددددددددددددددد
فوق العادهههههههههههه
نامه ش خیلی جالب بود asna
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
خخخخخخخخخ وای خیلی باحال بودش دم استاده گرم asnaasnaasnaasna
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
خیلی جالب بود ، ممنون .mara
ابر و باد و مه و خورشید و فلک یک شعر است / هر نسیم حرم کرب و بلا را عشق است.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
بیچاره دختره asnaasna
خواهرم استعمارقبل ازهرچیزی ازسیاهی چادرتومیترسد تاسرخی خون من
شهید جعفرزاده
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دزدی که جنازه اش با یک ثروتمند اشتباه گرفته شد! AsαNα 2 145 ۰۸-۰۵-۹۶، ۰۶:۵۶ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  عشق فرنگي | نيلا... sadaf 0 201 ۰۴-۰۸-۹۳، ۰۸:۵۶ ب.ظ
آخرین ارسال: sadaf

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
4 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
N!rvana (۰۴-۰۹-۹۴, ۰۲:۵۹ ق.ظ)، دختر ایران (۰۴-۰۹-۹۴, ۰۸:۵۹ ق.ظ)، Tabataba (۰۴-۰۹-۹۴, ۰۹:۳۸ ب.ظ)، شقایق سرخ (۰۴-۰۹-۹۴, ۰۸:۴۱ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان