امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
چرا مردم، حضرت علی (ع) را در مقابل جریان سقیفه یاری نکردند؟
#1
بسم رب الحسین(ع)


وقایع چنان در تاریخ تکرار می شوند که انگار نسخه واحدی برای جهان نوشته شده و جزء جزء آن باید در ادوار مختلف تکرار شوند .
تاریخ چنین نشان می دهد که جانشینان برحق پیامبران همیشه با یک اقدام کودتا گونه موجه شده اند . وقتی موسی ع به کوه طور رفت برادرش هارون که جانشین او در میان بنی اسرائیل بود با توطئه و کودتای روبرو شد و قوم خداپرست به گوساله پرستی کشیده شدند . مظلومیت هارون در این واقعه را باید در این جمله حزن آلود شنید :

قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (150اعراف)
وصی عیسی ع هم با کودتای ریاکارانه شخصی بنام پولس مواجه شد که از یهود بود .
و اما تکرار این سنت در امت محمد ص چگونه است ؟
یکی از سوالات ما شیعیان از خودمان و همچنین یکی از شبهات وهابیت در مقابل تشیع این مساله است که :

چرا مردم علی ع را در مقابل جریان سقیفه و اقدام ابوبکر و عمر یاری نکردند . اگر این مردم سالیان سال شاهد سفارشات رسول الله به خلافت و جانشینی علی ع بودند پس چرا به یکباره خلیفه بر حق او را تنها گذاشتند . آیا چنین چیزی قابل تصور است ؟
جواب این مساله به انحاء مختلفی داده شده است اما عنوانی که بتواند این مساله را بخوبی تحلیل نماید استفاده نشده است .

به فضل الهی ما اینجا عنوانی را بکار می گیریم که ضمن مطابقت تام با جریانات بخوبی ریشه این انفعال را نیز نشان می دهد
این کلمه و عنوان خیلی آشناست :

کودتا
آری کودتا ، این بهترین عنوانی است که باید در مورد جریان سقیفه بکار برد . جریان سقیفه بیش از هرچیز به کودتا شبیه است .
کودتا اغلب عبارتست از اقدام نظامی رعب انگیزی که در مدت کوتاهی نظام حاکم بر جامعه را دچار تغییر و تحول اساسی می کند

در کودتا سران گرداننده امور اغلب از افراد سرشناس و صاحب قدرت یا صاحب نفوذی هستند و دسترسی کافی به منابع و ابزارلازم برای تحقق اهداف خود را دارند .
ویژگی مهم دیگر کودتا ، ناگهانی وغیر منتظره بودن است بطوری که عموم افراد جامعه دچار حیرت و سردرگمی می شوند چون به یکباره می بینند ساختارها و نظامات به هم ریخته و هیچ چیز در سر جای خودش نیست . جامعه دچار انفعال و سردرگمی عجیبی می شود و اغلب این موضوع باعث عدم حضور آنان در اقدامات موثر علیه کودتا نیز می شود
.
در کودتا برای ایجاد انفعال اغلب بلکه همیشه از نیروی نظامی و فضای رعب و وحشت استفاده می شود . اکثر کودتاگران هم از نظامیان هستند .
استفاده از نیروی نظامی و فضای رعب و وحشت راهبردی است که کودتاچیان برای به انفعال کشاندن جامعه و جلوگیری از مقابله مردم از آن بهره می برند . در کودتا اولین قربانیان سران گروه مقابل یا مخالفین اند .
حال ویژگیهای کودتا را بر جریان سقیفه منطبق می سازیم تا شباهتهای آن واقعه تاسف بار به کودتا مشخص گردد

1- سریع و غیر منتظره بودن ، جریان سقیفه سریع و ناگهانی صورت گرفت یعنی مردم در حال کفن و دفن رسول الله بودند که مساله سقیفه به وقوع پیوست
2- سران کودتا از افراد صاحب قدرت و صاحب نفوذند ، در کودتای سقیفه سران ، صاحب قدرت و نفوذ بودند . دو تن از آنها یعنی ابوبکر و عمر از سرداران و نزدیکان سببی رسول الله ص بودند
3- استفاده از نیروی نظامی و ایجاد فضای رعب و وحشت ، در کودتای سقیفه نیز از قدرت شمشیر و ایجاد ترس و وحشت بخوبی استفاده شد . بخصوص با حمله کودتاچیان به خانه علی ع و فاطمه ع که عزیزترین امت درنزد رسول الله ص بودند همه اهالی مدینه این پیام را دریافت کردند که جان مخالفین در امان نخواهد بود . حمله به خانه فاطمه ع اساسی ترین وسیله برای ایجاد رعب و وحشت و شکستن تفکر مخالفت بوده است . با مضروب ساختن فاطمه ع و کشاندن ظالمانه علی ع به مسجد برای اخذ بیعت و تهدید به قتل در صورت امتناع از آن ، جریان سقیفه بیش از پیش ماهیت کودتایی خود را نشان می دهد
4- انفعال و عدم اقدام موثر ، با اینکه در مساله خلافت ابوبکر توافق عمومی اولیه ای صورت نگرفت و در طی چند روز بیعت گرفته شد شاهد هیچ نوع مخالفت قابل توجهی جز از سوی علی ع و چند نفر از طرفدارانش در خانه وی نیستیم و این در حالی است که افراد دیگری هم بودند که می توانستند به میدان آمده و خواهان تجدید نظر و احیانا انتخاب خودشان باشند اما چنین اتفاقی نمی افتد چرا که فضای نظامی و رعب آور کودتا دهانها را بسته و همه را به سکوت و عافیت طلبی کشانده است چه اینکه هر کس نگران خود و خانواده اش است و امانی برای مخالف وجود ندارد
با این وجود یک عامل دیگر هم می تواند به این جریان تا حد زیادی کمک کند و آن تلقی ساده ای بوده که مسلمین صدر از مساله حکومت داشته اند . یعنی مسلمانان صدر اسلام هنوز به چنان بلوغ سیاسی و اجتماعی نرسیده بودند که بتوانند عواقب وخیم جدا شدن حکومت از ارزشهای دینی و اسلامی را پیش بینی کنند . یعنی در کنار همه این عوامل این فکر که :

بگذار این چند نفر هم حکومتی بکنند مگر چه میشود؟ قرآن و سنت رسول الله که هست بگو اینها هم بهره خودشان را ببرند . مگر حکومت علی ع با حکومت اینها چه فرقی می تواند داشته باشد هردو موظفند به قرآن و سنت گردن بنهند چرا جانمان را به خطر بیندازیم .
هم بسیار موثر واقع شد . تفکری که هنوز هم تا حد زیادی بر اندیشه سیاسی مسلمین سایه افکنده است .
از آنجا که اعراب و مسلمین سابقه ای در حکومت و حکومت داری نداشتند عجیب نیست که نتوانند پایان این انحراف به ظاهر کوچک را پیش بینی کنند . لذا این تسامح فکری به وضعیت پیش آمده بیشتر کمک می کند تا جایی که نفسشان بند می آید و زبان به کام گرفته و هیچ نمی گویند و هیچ اقدامی نمی کنند . از چیزی که می تواند حتی حق خود آنها باشد صرفنظر می کنند چون خواسته ای را که به مرگ و قتلشان بینجامد خلاف عقلانیت و حتی شرع می دانند بخصوص که از نظر آنها تحول ایجاد شده یک تحول ظاهری در امر حکومت بود و نه بیشتر از آن .
پس اگر بخواهیم دلیل این انفعال اسفناک را در دو کلمه خلاصه کنیم می گوییم :

1- کودتا
2- ساده اندیشی

آنچه که ما را در باور این مطالب کمک می کند اطلاع از دسته بندیهای اصحاب است که در زمان حیات رسول الله ص صورت گرفته بود . این دسته بندیها واقعا وجود داشته است بخصوص با توجه به روایت رسول اکرم ص که فرمودند : علی و شیعیان او رستگارانند .
این کلام حضرت اشاره ای به این دسته بندیها دارد که در زمان ایشان صورت گرفته است چه اینکه اگر گروههای دیگری وجود نداشتند نشان دار کردن گروه علی ع و تبلیغ آن منطق قابل قبولی ندارد لذا نبی اکرم ص از همان زمان گروه علی ع را نشان دار کردند تا افراد به آن اقبال نمایند .
سوالی که اینجا ممکن است مطرح شود اینستکه که اگر علی ع و دیگران حزب و دسته ای داشته اند پس چرا از همان ابتدا و با وجود تبلیغ رسول اکرم ص برای گروه علی ع افراد قابل توجهی بدان نپیوستند ؟
پاسخ این است :
اول اینکه این دسته بندیها نمی تواند در زمان رسول اکرم ص چهره سیاسی داشته باشد وگرنه حضرت صریحا با دیگر گروهها مخالفت می فرمودند بلکه این گروهها بیشترماهیت گروههای تعاون دینی داشته اند که افراد در آن یکدیگر را برای انجام امور دینی واجتماعی کمک می کرده اند . این دسته بندیها اقتضای جریانات اجتماعی است . حضور در این گروهها باعث می شود افراد نقش خود را در تحولات بهتر ایفا کنند . در تحولات سیاسی این گروه بندیها با انگیزه های مادی و اقتصادی صورت می پذیرد اما در تحولات فرهنگی و فکری انگیزه ها متفاوت است .
دوم اینکه اوضاع هر گروه تابع ویژگیهای سران آن است لذا به نظر نمی رسد گروه علی ع اعضای زیادی داشته باشد چرا که در شخصیت علی ع خصایص رفیعی وجود دارد که ورود و همراهی افراد را با آن سخت می سازد . شرایط زمان ظهور اسلام همراه با امتیازات ویژه علی ع چنان بود که هرکسی را یارای همراهی او نبود . شرایط ظهور اسلام شرایط بحرانی و فوق العاده بود و علی ع هم در اوج مقامات علمی و عملی قرار داشت . پرهیزکاری فوق العاده ، فرمانبرداری محض از مقام رسالت و رشادتها و مبارزات سرنوشت ساز علی ع بر کسی پوشیده نبود لذا هرکسی با سردار رشید اسلام نمی تواند همراه شود مگر عده ای دست شسته از دنیا و امتحان پس داده در میدان وظایف فردی و اجتماعی . علی ع بعنوان رهبری بزرگ و تنها حامی اسلام در بسیاری از میادین می بایست در چنین افق بلندی می بود لذا همراهانش تعدادی انگشت شمار از قبیل سلمان و عمار بودند . اما اگر فرصتی حاصل می شد شاید امکان تنزل و توسعه در حزب علی ع می بود ولی قبل از ایجاد این فرصت حزب علی ع در جریان کودتای سقیفه تا حد زیادی از هم گسیخته شد .
از شواهد بدست می آید بعضی از این گروهها در زمان قریب به رحلت رسول اکرم ص رنگ و بوی سیاسی بیشتری یافتند تا جایی که افرادی توانستند با تکیه بر نفوذ و قدرت گروه وابسته به خود راحت فرمان اکید رسول اکرم ص را برای حضور در سپاه اسامه زیر پابگذارند و با وجود منع از ورود به مدینه به آن بازگردن د .

این ها همه برای اینست که بتوانیم کودتای سقیفه را با اجزاء ضروری اش در این مساله تصور کنیم . چه اینکه کودتا بدون سازماندهی و برنامه ریزی امکان پذیر نیست . یعنی وقتی از کودتا سخن می گوییم نباید تصور شود گروه کودتاچی هیچ سازماندهی قبلی نداشته است و خلق الساعه بوده است .
حقیر این نظریه را موضوع شایسته ای برای تحلیل جریان پیچیده غصب خلافت می دانم که ارزش دارد محققین بزرگواری آنرا ادامه و توسعه دهند .
والله الموفق
تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
[عکس: thumb_HamMihan-201522898515192329941466892927.133.jpg]
تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
ج) دقّت در تركيب سپاه اسامه نشان مى‏دهد تمام كسانى كه احتمال داشت با جانشينى حضرت على(ع) مخالفت ورزند، ملزم بودند در اين سپاه شركت جويند.17 و كسانى كه به بهانه بيمارى پيامبر اكرم(ص) از اردوگاه به مدينه باز مى‏گشتند، با جمله تأكيدى «لعن الله من تخلف عن جيش اسامة»18 روبه رو مى‏ شدند. در مقابل، ياران و موافقان جانشينى حضرت على(ع) چون عمار، مقداد و سلمان از حضور در اين سپاه معاف گشتند و ملزم شدند در مدينه به سر برند.19
2. پيشگيرى از نگارش وصيت
اين پديده در واپسين روزهاى حيات پيامبر اكرم(ص) تحقّق يافت. در آن روزها، پيامبراكرم(ص) كه احتمالاً با بالاگرفتن زمزمه‏هاى مخالفت با جانشينى حضرت على(ع) به شدت نگران اوضاع شده بود، دستور داد ابزار نوشتن آماده سازند تا سندى صريح و ماندگار برجاى گذارد و از گمراهى امت جلوگيرى كند. مخالفان كه اين دستور را با نقشه‏هاى چند ماهه خويش ناسازگار مى‏ ديدند، به شدت نگران شدند و با هزيان گو خواندن كسى كه جز وحى چيزى بر زبان نمى‏راند، از نگارش اين سند جلوگيرى كردند.
تاريخ در اين‏جا تنها از يك تن نام مى‏بَرد.20 امّا آشكار است كه تنها يك نفر - بى آن‏كه جريانى نيرومند پشتيبانش باشد - نمى‏ تواند با رسول خدا(ص) مقابله كند. از اين رو، بعضى از نصوص گوينده اين عبارت را جمع دانسته، از كلمه «قالوا» استفاده كرده‏اند.21


8. نخستين تشكيل دهندگان اين جلسه كه با هدف تعيين خليفه‏اى جز حضرت على(ع) در سقيفه گرد آمدند، انصار به شمار مى‏آمدند. آن هم انصارى كه در همه جا به پيروى محض از پيامبر اكرم(ص) زبانزد بودند و دوستى شان با خاندان آن حضرت(ص) به ويژه حضرت على(ع) بر همگان ثابت شده است.
راستى چرا انصار؟
و چرا با اين عجله، آن هم در حالى كه هنوز بدن پيامبر اكرم(ص) غسل داده نشده است؟ شواهد تاريخى، نشان مى‏دهد انصار هرگز از جانشينى شخصيتى مانند حضرت على(ع) هراسناك نبودند و او را ادامه دهنده راه پيامبر اكرم(ص) مى‏دانستند.
اقدام عجولانه آن‏ها در درك نكته‏اى حياتى ريشه دارد. آن‏ها با تيز بينى دريافته بودند كه شانسى براى به قدرت رسيدن حضرت على(ع) وجود ندارد. مخالفت ياران بزرگ پيامبر اكرم(ص) با راه افتادن سپاه اسامه و نيز مخالفت آنان با نگارش وصيت از سوى پيامبر اكرم(ص) و به احتمال فراوان، حوادث ديگرى كه تاريخ ما را از آن بى خبر گذاشته است، انصار را به اين نتيجه رسانده بود كه مهاجران انديشه به دست گرفتن حكومت در سر مى‏پرورانند و احتمال دارد قريشيانى كه سرانشان در نبرد با نيروهاى انصار حامى پيامبر به قتل رسيدند، با بهره‏گيرى از پيوند نزديك قريش و مهاجران در پى انتقام بر آيند. بنابراين، به سقيفه شتافتند تا طرفداران غصب حق على(ع) را دست كم از به دست گرفتن كامل قدرت باز دارند و به منظور حفظ جامعه انصار از توطئه‏هاى آتى، سهمى از قدرت به دست آورند.

پس انصار و مردم مدينه همگان حادثه غدير را به ياد داشتند و دلالت آن بر تعيين جانشين را مسلم مى‏دانستند؛ امّا مشاهده تلاش‏هاى كسانى كه در جهت مخالفت علنى با غدير گام بر مى‏داشتند و حركت طرفداران آن واقعه آسمانى را به شديدترين روش ممكن سركوب مى‏كردند، آن‏ها را از هرگونه تلاش در جهت احياى ياد غدير باز مى‏داشت.
بنابراين، طبيعى است كه در اين زمان شاهد اعتراض مردم مؤمن و استدلال آن‏ها به اين حادثه مهم تاريخى نباشيم. آن‏ها، با توجّه به زمينه‏هاى قبلى، تلاش و استدلال خود را آب در هاون كوفتن مى‏ ديدند. چنان كه، بر اساس نصوص تاريخى، حضرت على(ع) نيز در آن زمان به اين جريان مهم استدلال نكرد. به نظر مى‏رسد، در آن موقعيت، استدلال گسترده مردم به واقعه غدير پرسش برانگيز است نه عدم استدلال؛ زيرا چنين استدلالى نمايانگر پذيرش يكباره جريان مخالف با فرمان پيامبر(ص) از سوى مردم معتقد به غدير است و با شواهد تاريخى سازگارى ندارد.
پي نوشت:

1. الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، علامه امينى، ج 1، ص 73 - 14. او اين حديث را از يكصدو ده نفر صحابى و هشتاد و چهار تابعى نقل مى‏ كند.
2. همان، ص 370 - 362.
3. همان، ص 378 - 370.
4. مانند كتاب سليم بن قيس و كتاب الاحتجاج نوشته احمد بن على طبرسى.
5. ماجراى غدير خم در روز 18 ذى حجه واقع شد و وفات پيامبر اكرم(ص) و ماجراى سقيفه در 28 صفر يا 12 ربيع الاول.
6. براى اطلاع بيش‏تر مراجعه شود به: تاريخ تحول دولت و خلافت از بر آمدن اسلام تا برافتادن سفيانيان، رسول جعفريان، ص 27 به بعد.
7. المغازى، محمد بن عمر واقدى، تحقيق مارسدن جونس، ج 1، ص 606 و 607. در اين كتاب پس از نقل اعتراض عُمر از وى چنين نقل كرده است:«من ]عمر[ چنان در شك افتادم كه از آغاز اسلام خود تا آن هنگام در چنين شكى فرو نرفته بودم.»
8. الكامل فى التاريخ، به ابن اثير، تحقيق على شيرى، ج 1، ص 631.
9. تاريخ سياسى اسلام)1( سيرة رسول خدا(ص)، رسول جعفريان، ص 98.
10. حضرت على(ع) در آن هنگام طبق قول مشهور 33 سال داشت.
11. عمر در اين باره مى‏ گويد: «قوم شما (قريش) به شما مانند نگاه گاو به كشنده‏اش مى‏نگرند». (شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 12، ص 9(
12. براى اطلاع از اين موارد، ر. ك: موسوعة الامام على بن ابى طالب فى الكتاب و السنة و التاريخ، محمدى رى شهرى و همكاران، ج 2.
13. الغدير، ج1، ص 214.
14. طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج 4، ص 58 - 54.
15. همان، ص 55.
16. همان، ص 54 و 56.
17. السقيفه، محمد رضا مظفر، ص 81 و 77.
18. الملل و النحل، محمد بن عبدالكريم شهرستانى، تصحيح شيخ احمد فهمى محمد، ج 1، ص 14.
19. السقيفه، ص 81.
20. من حياة الخليفة، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البكرى، تعليق سيد مرتضى رضوى ص 107 - 101.
21. همان، ص 104.


[عکس: thumb_HamMihan-201521105213273062431466874404.4658.jpg]


جواب زرنگار: اولاً: چنين نيست كه مسلمانان اين واقعه را بكلى فراموش كرده بود. ثانيا: بسيارى از كسانى نيز كه با ابوبكر بيعت كردند نه به دليل فراموشى واقعه غدير كه به دلگيرى بود كه مى‏توان به اهم آنها اشاره كرد:
1. كينه‏هاى شخصى با على بن ابى‏طالب:
2. مصلحت انديشى: بسيارى از مسلمانان گرچه ظاهرا كينه شخصى از آن حضرت نداشتند اما خلافت آن حضرت را با ملاك‏هاى موهوم خود به صلاح جامعه نمى‏ ديدند گرچه انتصاب او به خلافت از سوى پيامبر را نيز اعتراف مى‏كردند.
3. ترس از تفرقه در امت اسلام.
4. اين ادعا كه ابوبكر زودتر از ما بيعت گرفت.
5. روايت جعلى مبنى بر تغيير رأى پيامبر اكرم(ص) درباره خلافت على(ع)

درباره اين عوامل، بخشى از كتاب روايت دريا، به قلم محمد محمديان را به عنوان ضميمه اول براى مطالعه ارسال مى‏داريم.
ثالثا: حضرت على(ع) خود در موارد متعددى به واقعه غدير تمسك فرموده است. و از همان روزهاى اول رحلت پيامبر اكرم(ص) تا آخرين لحظات زندگى‏اش به ويژه در صحنه‏هاى مؤثر مانند انتخاب ابوبكر و عمر و عثمان به خلافت، مردم را به پيام اين واقعه فرا مى‏خواند واز آنان اقرار مى‏گيرد.
در زير، به فهرست مواردى كه آن حضرت براى اثبات حقانيت خود به واقعه غدير تمسك كرده است با ذكر منابع آن براى مطالعه بيشتر به عنوان ضميمه دوم ارسال مى‏ شود.
رابعا: چنين نيست كه همه صحابى رسول اكرم(ص) از ايمان مستحكمى برخوردار بودند. آرى، تحريف تاريخ توسط حكام براى توجيه مبانى مكتب اهل سنت انديشه «عدالة الصحابه» را چنان ترويج كرده است كه هاله‏اى از تقدس، شخصيت همه صحابه را فرا گرفته است. درچنين بينشى است كه سؤال مى‏ شود: اگر همه صحابه عادل بودند پس چرا خلافت على(ع) را نپذيرفتند.
درباره نقد انديشه عدالت صحابه رجوع فرماييد به:
معارف اسلامى از نگاه دو مكتب، علامه سيد مرتضى عسگرى، دكتر جليل تجليل و براى آشنايى با ديدگاه شيعه درباره صحابه بخشى از كتاب شيعه پاسخ مى‏دهد نوشته سيد رضا حسينى نسب به عنوان ضميمه سوم براى شما ارسال مى‏گردد.
ضميمه اول
با ارتحال نبىّ مكرم اسلام حضرت محمد(ص) فصل جديدى از كتاب تاريخ پر فراز و نشيب اسلام گشوده شد. در حالى كه جمع كثيرى از مسلمانان بار غم فراق رسول خدا را قابل تحمل نمى‏ ديدند و قادر بر كنترل سيلاب اشك خود نبودند، جمعى ديگر در سقيفه بنى ساعدهگرد هم آمده بودند تا با بهره‏گيرى از فرصت پيش آمده با فرد مورد نظر خود بيعت نمايند و زمام امر حكومت اسلامى را به شخص دلخواه خود بسپارند.
سخنان زيادى در سقيفه رد و بدل شد، گاه تند و تلخ و گاه با تعارف و احترام، و در نهايت بيعت مطلوب آن جمع تحقق يافت و رسما لقب خليفه رسول خدا(ص) به خليفه اول اعطاء شد، و او با همين عنوان وارد مسجد النّبى گشت. عده‏اى كه اين انتخاب را مى‏پسنديدند و مطابقميلشان بود، استقبال كردند و با شتاب و علاقمندى اقدام به بيعت نمودند، و سپس اقدامهاى لازم براى گرفتن بيعت از افراد ناراضى به عمل آمد.
نوبت به گرفتن بيعت از جمعى از اصحاب شاخص و وفادار رسول خدا(ص) كه در خانه على بن ابى طالب(ع) گرد هم آمده بودند و بيعت با خليفه اول را صحيح نمى‏دانستند، و بر سفارش اكيد پيامبر اكرم(ص) پافشار ى مى‏كردند، رسيده بود و هيئت حاكمه موفقيت خود دراستقرار حاكميّت را در گرو بيعت اين جمع مى‏ ديد و براى همين تلاش زيادى نمود تا آنها را در مسجد گرد هم آورد.
اميرالمؤمنين(ع) رهبرى اين گروه را بر عهده داشت و تنها رقيب مطرح براى حكومت بود، همگان جايگاه ويژه حضرت را در نزد پيامبر اكرم(ص) مى‏دانستند و بيشتر آنان در غدير خم حضور داشتند و حتى با آن حضرت بيعت كرده بودند، اگر چه بر زبان نياوردند اما همگان درنهان خود مى‏دانستند كه حق مسلم على بن ابى طالب ضايع شده، و اكنون از او مى‏خواهند كه بر اين امر صحه بگذارد، و خود نيز زمين ماندن سفارشهاى پيامبر اكرم(ص) را تأييد نمايد.
در پى اصرار فراوان براى گرفتن بيعت از اميرالمؤمنين(ع) ايشان به پا خاست و فرمود:
أنا احق بهذا الامر منه و انتم اولى بالبيعة لى، أخذتم هذا الامر من الانصار و احتججتم عليهم بالقرابة من الرسول، و تأخذونه منّااهل البيت غصبا، الستم زعمتم للانصار انكم اولى بهذاالامر منهم، لمكانكم من رسول الله(ص) فاعطوكم المقاده و سلّموا لكم الامارة، وانا احتج عليكم بمثل ما احتججتم على الانصار، انا اولى برسول الله(ص) حيّا و ميّتا، و انا وصيّه و وزيره و مستودع سرّه و علمه، و أناالصدّيق الاكبر و الفاروق الاعظم و اول من آمن به و صدّقه، و احسنكم بلاءً فى جهاد المشركين، و أعرفكم بالكتاب و السنة. و أفقهكم فى الدين و أعلمكم بعواقب الامور، و أذربكم لسانا و اثبتكم جنانا، فعلام تنازعونا هذا الامر؟ انصفونا ان كنتم تخافون الله على انفسكم،ثم اعرفوا لنا من الامر مثل ما عرفته الانصار لكم، و الا فبوؤا بالظلم و العدوان و انتم تعلمون؛ من براى خلافت و جانشينى رسولخدا(ص) شايسته‏تر و سزاوارتر هستم، و براى شما نيز بيعت با من شايسته‏تر مى‏ باشد. شما مهاجران براى گرفتن منصب خلافت و زمامدارى مسلمين باانصار به بحث و مشاجره پرداختيد و در نهايت با اين استدلال كه ما مهاجران به پيامبر اكرم(ص) نزديك‏تر هستيم، بر انصار غالب شديد و آنان را واداربه تسليم نموديد، و اكنون به دنبال تسليم نمودن ما اهل بيت هستيد، مگر شما در مقابل انصار اين گونه استدلال نكرديد كه موقعيت شما نسبت به پيامبر(ص) نزديك‏تر از آنان مى‏ باشد، و انصار نيز دليل شما را پذيرفتند و حكومت را به شما واگذار كردند؟ من نيز با همين استدلال با شما سخن مى‏گويم، و دليل من همان استدلال شما در برابر انصار است. براستى در جمع مهاجران چه كسى را نزديك‏تر از من به رسول خدا(ص) سراغ داريد؟ چه در حال حيات رسول خدا(ص) و چه بعد از ارتحال آن عزيز، من شايسته‏ترين فرد و نزديك‏ترين شخص به ايشان هستم، من وصىّ رسول خدا(ص)،يار و ياور او در همه صحنه‏ها، امانتدار علوم و اسرار ايشان، صديق اكبر و فاروق اعظم هستم. اولين كسى كه به آن حضرت ايمان آورد و دعوت او راتصديق نمود من بودم، در جهاد و مبارزه با مشركين بيش از همه شما سهم دارم، در آشنايى با كتاب و سنّت آگاه‏تر از شما هستم، و فهم من از دين عميق‏تراز شما مى‏ باشد، و در تجزيه و تحليل امور دينوى از شما دانا ترم، قدرت بيان و قوت قلب من نيز از همه شما بيشتر است.
[align=START]
[/align]
تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
[عکس: thumb_HamMihan-201521105216324767401466874280.7234.jpg]
تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
پس با كدامين شايستگى و امتياز به مقابله با من برخاسته‏ايد؟ انصاف داشته باشيد و اگر از خدا مى‏ترسيد با ما منصفانه برخورد نماييد، همانگونه كه انصار در برابر استدلال منطقى و صحيح شما تسليم شدند، شما نيز در برابر همان استدلالهاى خودتان، حق ما را به رسميت بشناسيد، و بدانيد كه در غيراين صورت راهى را آغاز مى‏كنيد كه نهايتى جز ظلم و ستم و عداوت و دشمنى نخواهد داشت و شما آگاهانه در اين راه قدم بر مى‏داريد،(احتجاج طبرسى، ج 1، ص 182؛ الامامة و السياسة، ابن قتيبة الدينورى، ج 1، ص 28 ـ 29).
بعد از سخنان اميرالمؤمنين(ع) يكى از حاضران برخورد تندى با حضرت نمود و بناى تهديد گذاشت و كلمات تندى بين حضرت و او ردّ و بدل شد. ابو عبيدة بن جرّاح كه از گردانندگان اصلى سقيفه بود براى آرام نمودن جلسه و هم چنين تلطيف روابط برخاست و خطاب به حضرت على(ع) گفت:
«اى عمو زاده ما به هيچ روى در صدد انكار موقعيت خاص تو نيستيم، ما از نزديكى فوق العاده تو با رسول خدا(ص) و منزلت ويژه تو پيش آن حضرت خبر داريم، و سوابق درخشان تو و هم چنين ميزان علم و دانش تو را مى‏دانيم، بازوى توانمند تو را در يارى دين خدافراموش نمى‏ كنيم، و امتيازات و افتخارات تو و گذشته سراسر مجاهدت تو انكار ناشدنى است.

اما با وجود اين فضايل، نكته قابل تأمّلى وجود دارد كه احساس مى‏كنم مورد غفلت واقع شده است، و آن جوان بودن و كم سنّ و سال بودن تو مى‏ باشد، در حالى كه ابوبكر پير مردى از بزرگان قوم است كه سرد و گرم روزگار را چشيده و مشكلات و بحرانهاى بزرگى را آزموده و تجربه‏هاى گرانسگى به دست آورده است، و به همين دليل نيز توانايى بيشترى براى برداشتن بار سنگين حكومت زمامدارى مسلمانان دارد. و علاوه بر اين، به هر حال كار تمام شده است و مردم با وى بيعت نموده‏اند و به زمامدارى او راضى گشته‏اند، و مصلحت تو نيز در تسليم شدن وبيعت نمودن است، اميد است اگر خداوند به تو عمرى داد و بعد از ابوبكر زنده بودى، امر زمامدارى و خلافت به تو محول گردد، و حتى دو نفر در اين مورد، با تو مخالفت نخواهند كرد، و تو نيز آن زمان به اندازه كافى تجربه كسب نموده‏اى.

8/7895 سوال: با اين كه جمعيت كثيري در واقعه غديرخم حضور داشتند, چرا علي (ع ) را به خلافت انتخاب نكردند؟
جواب زرنگار: در مسئله غدير خم كه در سال دهم هجري يعني سال آخر حيات پيامبر, كه خداوند رسول خود را مائمور كرد تا پيام مهمي را به مردم ابلاغ كند جاي هيچ ترديدي نيست . و آيه 67 سوره مائده نيز در اين مورد نازل گشته است . »يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل ...; اي پيامبر آنچه را كه پروردگار تو نازل كرده به مردم ابلاغ كن اگر چنين نكردي گويا رسالت او را ابلاغ نكرده اي «. كه عده اي زيادي از مفسرين نزول اين آيه را درباره ماجراي غدير مي دانند, (الغدير, ج 1 و 2, علامه اميني ). كما اينكه عده زيادي از مفسرين نيز آيه اكمال دين را درباره ابلاغ ولايت علي (ع ) براي مردم ذكر كرده اند, (تفسير الدر المنثور, جلال الدين سيوطي ). و اضافه أا اين كه مردم نه تنها ديدند كه پيامبر اسلام (ص ) علي (ع ) را براي بعد از خود به عنوان رهبر انتخاب فرمودند, همين مردم در آن سرزمين غدير خم با علي (ع ) نيز بيعت كردند. بزرگان سقيفه بني ساعده نيز (ابوبكر و عمر) ضمن بيعت با علي (ع ) اين مقام را به امام علي (ع ) تبريك گفتند. »هنيا" لك يا ابن ابي طالب اصبحت مولانا و مولي كل موئمن و مومنه ; اين مقام براي تو فرخنده باد اي علي بن ابيطالب تو از اين پس مولاي ما و مولاي هر فرد و زن با ايمان خواهي بود خود عمر بن خطاب اولين كسي بوده است كه به علي (ع ) در غدير خم تبريك خلافت ولايت را گفت , (الغدير, روايات غدير). به اين موضوع فخر الدين رازي كه از مفسرين بزرگ اهل سنت است در تفسير خود در ضمن تفسير آيه 67 سوره مائده اشاره كرده است . و احمد بن حنبل در مستندش آن را از برائ بن عازب روايت كرده است . (در اين زمينه ر.ك : مسند احمد, ج 5, 358 و 356 و 347 / الدر المنثور, ج 5, جلال الدين سيوطي / صحيح ترمذي , ج 13, ص 164). موضوعي كه نبايد از ان غفلت كرد اين است كه , مطابق ادله بسيار مقتضي كه شيعه دارد, نه تنها در غدير خم بلكه از روز يوم الانذار كه دعوت پيامبر اسلام (ص ) علني شد, ايشان جانشين خود را نيز معرفي كرده و اين سيره مستمر پيامبر بود تا اين كه در غدير خم به طور علني و رسمي به جانشيني حضرت علي (ع ) تصريح و تائكيد نمود و در همان جا از عموم حاضران و حتي زنان حاضر براي ايشان بيعت گرفت . 2- اينكه بگوئيم شاهدان غدير خم با ابوبكر بيعت كردند, درست نيست , الف . به خاطر اين كه اين جريان - سقيفه بني ساعده - در مدينه اتفاق افتاده است , بنابراين همه مسلماناني كه در غدير خم جريان را ديده و شنيده بودند, اهل مدينه نبودند, لذا نمي شود گفت كه همه شاهدان غدير خم با ابوبكر بيعت كرده اند. ب . بزرگاني از صحابي پيامبر اسلام (ص ) كه در مدينه بودند, با سران سقيفه بني ساعده نبودند و با ابوبكر نيز بيعت نكردند; از جمله اين صحابي , عباس - عموي پيامبر - سلمان فارسي , مقداد, برائ بن عازب , حذيفه بن يمان , عباده صامت , ابوالهيثم بن التيان , و غير اينها مي باشد; البته عده اي نيز كه غرض سياسي داشتند مثل ابوسفيان با ابوبكر بيعت نكرده بودند, (امام علي (ع ), عبدالفتاح عبدالمقصود, ج 1, ص 280 و 281). 3- با توجه به جو حاكم بر مدينه كه مملو از ارعاب و تهديد بود, كسي جرائت نمي كرد كه لب بجنباند, در شرايطي كه به دختر پيامبر با آن همه سفارش و منزلت آن هم از زبان پيامبر اسلام (ص ), توهين و جسارت مي شود وضعيت بقيه مشخص است و مي شود گفت براي حبس نفس ها با اين كارها زهر چشمي از امت اسلام گرفتند. 4- قضيه سقيفه بني ساعده يك كودتاي سياسي بود, و موقعي انجام گرفت كه هنوز پيكر مقدس رسول گرامي اسلام دفن نشده بود و مسلمانان متحير بودند, پس نمي شود گفت كه مردم ابوبكر را انتخاب كردند بهترين تعبير اين است كه بگوئيم عده اي مثل عمر بن خطاب و ابو عبيده جراح ابوبكر را انتخاب , و بر مردم تحميل كردند, در حقيقت از دوري اهل بيت پيامبر و صحابي بزرگوار و اختلاف و كشمكش بين انصار و مهاجرين استفاده نمودند و جريان سقيفه را به وجود آوردند. 5- هر چند سرپيچي گروهي از مسلمانان و صحابه از دستور صريح رسول خدا(ص ) جاي تائسف و ناراحتي بود اما امري عجيب و غير منتظره نبود. اينها از دستور پيامبر براي رفتن به جهاد نيز سرپيچي كردند و كمي سن اسامه بن زيد را بهانه نمودند. نكته پاياني اين كه تجزيه و تحليل حوادثي كه در مواقع بحراني اتفاق مي افتد, با حوادثي كه در ايام عادي جريان دارد متفاوت است و بدون ترديد رحلت رسول گرامي اسلام (ص ) يكي از بحراني ترين موقعيت ها براي مسلمانان بود همچون بحران هاي گذشته جمع كثيري از جمله ابوبكر و عمر, نتوانستند تصميم گيري مناسبي بنمايند, بلكه اصلا" آنچه را كه انتظارش مي كشيدند به اجرا درآوردند. براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك شود: 1- نهج البلاغه , خطبه سوم , معروف به خطبه شقشقيه 2- امام علي (ع ), عبدالفتاح عبدالمقصود, ج 1, ترجمه سيد محمود طالقاني 3- روايت دريا, محمد محمديان , نشر: كانون انديشه جوان 4- شرحه شرحه , محمد محمديان , نشر: كانون انديشه جوان
تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
[عکس: thumb_HamMihan-20152110522295320371466874474.3715.jpg]
تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
[عکس: 31371_904.jpg]
تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  چرا حضرت علی (ع) قاتل خود را مورد عفو و بخشش قرار ندادند؟ nza3380 0 254 ۲۹-۰۳-۹۶، ۱۲:۰۷ ق.ظ
آخرین ارسال: nza3380
  ایا امام علی ع در کعبه به دنیا امده اند؟ nza3380 0 584 ۲۱-۰۱-۹۶، ۱۱:۴۰ ب.ظ
آخرین ارسال: nza3380
  ابعاد الگو بودن حضرت زهرا سلام الله علیها nza3380 3 277 ۰۱-۰۱-۹۶، ۰۵:۱۰ ب.ظ
آخرین ارسال: nza3380

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
نويد (۰۶-۰۴-۹۵, ۰۵:۴۶ ب.ظ)، nza3380 (۰۷-۰۴-۹۵, ۱۲:۵۳ ق.ظ)، #*Ralya*# (۰۶-۰۴-۹۵, ۱۲:۵۳ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان