امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
چند لحظه دورهمی بخندیم !
#21
اسم دوسـ ـت دختر ناصر عبداللهی اعظم بوده یه آهنگ هم واسش خونده اونجا که میگه «اعظم نخواه با تو بمونم تو هیچی از من نمیدونیییی» asnaasna
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !
پاسخ
سپاس شده توسط:
#22
دختر یکی از اقوام بعد از بیست سال دوباره اومده خونمون

میخاست نماز بخونه گفت قبله کدوم وره
نشونش دادم

خیلی جدی گفت

واااااای هنوز قبلتون همینوره
asnaasna
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !
پاسخ
سپاس شده توسط:
#23
#سرود_ملی_مجردی

من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم

از زن و غر زدن روز و شبش آزادم


نه کسی منتظرم هست که شب برگردم

نه گرفتم دل،و نه قلوه به جایش دادم


زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب

نرود از سر ذلت به هوا......... فریادم
پاسخ
سپاس شده توسط:
#24
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻴﺰﻳﻚ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﻴﺎ ﭘﺎﻱ ﺗﺨﺘﻪ
ﺁﻣﺪ : ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﺷﻤﺎ ﺗﻮﻱ ﻗﻄﺎﺭﻱ ﻭ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ 80 ﻛﻴﻠﻮ ﻣﺘﺮﺩﺭﺣﺎﻝ
ﺣﺮﻛﺘﻪ
ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺮﻣﻪ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟


ﺷﺎﮔﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﻣﻴﻜﻨﻢ
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ
ﺧﻮﺏ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﻦ ﭼﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﺳﺮﻋﺖ
ﻗﻄﺎﺭ ﻛﻢ ﻣﻴﺸﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﻓﺸﺎﺭﻫﻮﺍﻱ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﻱ ﺧﺎﺭﺝ ﻗﻄﺎﺭ ﺭﺍ ﻫﻢ
ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻓﺮﺩﺍﻣﻴﺎﺭﻱ ﺷﺎﮔﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﻋﺠﺐ ﻏﻠﻄﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ


ﻧﻔﺮﺑﻌﺪﻱ ﺭﺍ ﺻﺪﺍﻛﺮﺩ
ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺗﻮﻱ ﻗﻄﺎﺭﻱ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ 75 ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﺭﺳﺎﻋﺖ ﺣﺮﻛﺖ
ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺮﻣﻪ ﺗﻮ ﭼﻜﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻲ ؟
ﺷﺎﮔﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﭘﻠﻴﻮﺭﻣﻮ ﺩﺭﻣﻴﺎﺭﻡ !
ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﺩﻣﺎﻱ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺎﻧﺘﻲ ﮔﺮﺍﺩﻩ
ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﻪ ﻟﺒﺎﺳﺎﻣﻮ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﺭﻡ
ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﻫﺴﺖ .
ﮔﻔﺖ : ﺩﻩ ﺗﺎ ﺁﺩﻡ ناجور هم باشه ولی من اون پنجره ى لعنتی رو باز نميكنممممم !!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#25
رفتم سوپر مارکت خرید کنم. دختري رو كه چهار سال قبل همديگه رو دوست داشتيم و جدا شده بودیم رو دیدم .

دست يكي رو گرفته بود وخلاصه فضاي رومانتیکی داشتن ،

وقتی منو ديد به یه بهونه ای اومد كنار دستم وايساد گفت

ببين من با نامزدمم ولي تو از وقتي من ولت كردم هيشكي طرفت نيومده

خلاصه
منم يه پنجاهي در آوردم دادم به فروشنده گفتم يه بسته پوشک سايز بچه دوساله بده و هيچي بهش نگفتم
و اومدم بيرون . بنده خدا دختره داشت چشاش از كاسه در مي اومد
خلاصه میخوام بگم پوشک بچه‌رو هنوز دارم، هرکی میخوادش نصف قیمت میفروشمش
پاسخ
سپاس شده توسط:
#26
یک ﺭﻭﺯ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻧﺎﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ، ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺭﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻠﻮﺍﻧﺎﻧﺶ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪ ﻭ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ

ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻡ، ﺷﻤﺎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﯿد
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ۱۰ ﺗﺎ ﮐﺸﺘﯽ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﻭﺣﺸﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻭﻥ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺎرید!!!
asna
پاسخ
سپاس شده توسط:
#27
دانشجويى از ايران رفته بود مجارستان واسه درس خواندن، بعد از دو سه سال به باباش زنگ ميزنه ميگه: بابا من اينجا با يه زن مجارستاني ازدواج كردم.
باباش عصباني ميشه ميگه: بابا اونا همشون كافرن فردا جواب مردم رو چي ميدي؟ وقتي اومدي ايران نميگن زن فلاني كافره نميگن پسر فلاني زن كافر گرفته...!؟
خلاصه پسره بعد چند سال با زنش مياد ايران بعد يه چند روزي زنشو ميذاره خونه باباش خودش تنهايي ميره تهران، چون باباش مريضي قندي و چربي داشته زنه هم دكتر بوده حسابي بهش ميرسه هر روز قرص و داروش سر موقع آمپولش به موقع تزريق ميكرده لباساشو میشسته و بهش میرسیده و....
خلاصه مرده خوب ميشه وقتي پسرش برميگرده ميگه: ها بابا زن كافره چطوره؟
میگه بابا اين كافر نيست ننت كافره، یکی از اینا برام بگیر..!!!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#28
ﻣﺮﺩ : ﺧﺎﻧﻢ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺁﺷﭙﺰﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ!
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﭘﺨﺘﺖ ﺧﻮﺑﻪ، ﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ!!!
.
.
ﺯﻥ : ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ همه فوتبال میبینی کنار مسی ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯿﮑﻨﯽ!!!
یه طوری قانع شدم چهارگوشه تلویزیون رو بوسیدم و تا الان فوتبال ندیدم
پاسخ
سپاس شده توسط:
#29
آب کرفس از اون جهت باعث لاغری میشه که معده کلی کالری صرف تعجب از این نکته میکنه که این چی بود خوردی ؟
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#30
دروغگويي مي ميرد و به جهان آخرت مي رود.

در آنجا مقابل دروازه هاي بهشت مي ايستد سپس ديوار بزرگي مي بيند که ساعت هاي مختلفي روي آن قرار گرفته بود.
از يکي از فرشتگان مي پرسد “اين ساعت ها براي چه اينجا قرار گرفته اند؟”
فرشته پاسخ مي دهد :”اين ساعت ها ساعت هاي دروغ سنج هستند و هر کسی روي زمين يک ساعت دروغ سنج دارد و هر بار آن فرد يک دروغ بگو يد عقربه ي ساعت يک درجه جلوتر ميرود”.
مرد گفت :”چه جالب آن ساعت کيه؟!
فرشته پاسخ داد :”مادر ترزا او حتي يک دروغ هم نگفته بنابراين ساعتش اصلاً حرکت نکرده است.
- واي باور کردني نيست . خوب آن ساعت کيه؟
فرشته پاسخ داد : ساعت آبراهام لينکلن(رئيس جمهور سابق آمريکا) عقربه اش دوبار تکان خورد!
- خيلي جالبه راستي ساعت من کجاست ؟

فرشته پاسخ داد : در اتاق کار سرپرست فرشتگان است و از آن به عنوان پنکه سقفي استفاده مي کنند. asna
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  طنز؛ چند سؤال و چند جواب بنیادین صنم بانو 0 71 ۱۰-۱۲-۹۶، ۰۸:۳۶ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Wink چند راه حل براى بازى با اعصاب شوهر! خخخ صنم بانو 4 303 ۰۴-۰۴-۹۶، ۰۳:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi
Video چند داستان طنز... hanane 3 459 ۰۲-۰۵-۹۵، ۰۷:۵۶ ب.ظ
آخرین ارسال: hananee

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
18 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۱۰-۱۱-۹۶, ۰۸:۳۰ ق.ظ)، sadaf (۳۰-۰۸-۹۶, ۰۹:۲۴ ب.ظ)، زینب سلطان (۲۴-۰۹-۹۶, ۱۰:۱۹ ب.ظ)، v.a.y (۰۹-۱۱-۹۶, ۰۴:۲۵ ب.ظ)، ملکه برفی (۱۶-۰۸-۹۶, ۱۱:۰۹ ب.ظ)، avapars (۰۵-۱۰-۹۶, ۰۹:۰۳ ب.ظ)، صنم بانو (۰۹-۱۱-۹۶, ۰۷:۳۷ ب.ظ)، برف سیاه (۰۶-۱۰-۹۶, ۱۲:۴۲ ق.ظ)، دخترشب (۱۸-۱۰-۹۶, ۰۱:۲۴ ق.ظ)، AsαNα (۳۰-۰۸-۹۶, ۱۱:۰۵ ب.ظ)، d.ali (۰۹-۱۱-۹۶, ۰۳:۵۰ ب.ظ)، .AtenA. (۱۷-۱۰-۹۶, ۱۰:۵۴ ب.ظ)، •Vida• (۳۰-۰۸-۹۶, ۰۹:۱۴ ب.ظ)، !!Tina!! (۲۵-۱۲-۹۶, ۱۲:۴۴ ق.ظ)، taranomi (۱۱-۱۱-۹۶, ۱۰:۲۵ ق.ظ)، دختر ستاره (۳۰-۰۸-۹۶, ۱۱:۳۲ ب.ظ)، author (۱۱-۱۱-۹۶, ۱۱:۵۲ ق.ظ)، ♥sokot♥ (۲۵-۱۲-۹۶, ۰۱:۱۶ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان