ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
ًبازرس آموزش وپروش وسط سال میره سر کلاس.
بعد از معرفی خودش میخواد ببینه شاگردا چقدر اطلاعات دارن. ازیکیشون میپرسه:
میدونی درب خیبر رو چه کسی کنده؟
بچه میزنه زیرگریه و میگه: آقا بخدا ما نکندیم.
به معلمش میگه: این محصلت داره چی میگه؟؟؟
معلم میگه: راست میگه، من میشناسمش، بچه خوبیه، از این کارها نمیکنه.
بازرسه عصبانی میره پیش معاون و جریان رومیگه، اونم میگه:شما اصلا خودتو ناراحت نکن. چقدرخسارتشه تاخودم تقدیم کنم.
بازرس دیگه جوش میاره و میره پیش مدیر و کل ماجرا رو تعریف میکنه.
مدیر میگه: آقا ما شیفت بعد از ظهرم داریم، حالا از اونام بپرس شاید اونا کنده باشن؟!؟
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
کی میگه موسیقی مخالفه ؟
من با ذکر چند مثال ثابت میکنم این دو هیچ منافاتی ندارند! بینید:
۱. ای قشنگتر از پَریا، تنها تو کوچه نَریا:
نهی از منکر
۲. دار و ندارمو بگیر، مال خودت، مال چشات:
صدقه و انفاق
۳. آره تو محشری، از همه سری:
ذکر
۴. امشب دل من هوس رُطب کرده:
روزه
۵. آره خودم فداتم, فدای اون چشاتم:
شهادت طلبی
۶. یه امشب شب عشقهِ، همین امشبو داریم...:
لیلة القدر
۷. تو منو کشتی، دوباره زنده کردی:
معاد
سوالى داريد در خدمتیم
ستاد امر به معروف و نهی از منکر
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
پيامک شوهر به زن:
آروم باش، نترسيا
من از پله هاي اداره افتادم
سرم خورد به نرده ها
بيهوش شده بودم.
خانم جهانپور زنگ زد به اورژانس، الان بيمارستانم.
دکترا ميگن خونريزي مغزيه
پاي چپ و دنده راستم شکسته
آرنجم در رفته
گردن م پيچيده و لبم چاک خورده.
جواب زن : خانم جهانپور کيه ؟!!!
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
دو شیر از باغ وحشی میگریزند و هر کدام راهی را در پیش میگیرند.
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه میبرد، اما به محض آنکه بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را میخورد به دام میافتد.
ولی شیر دوم موفق میشود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر میافتد و به باغ وحش بازگردانده میشود حسابی چاق و چله است.
شیر نخست که در آتش کنجکاوی میسوخت از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!
شیر دوم پاسخ میدهد: «توی یکی از ادارات دولتی». هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را میخوردم و کسی هم متوجه نمیشد !!!
«پس چطور شد که گیر افتادی؟!!!
شیر دوم پاسخ میدهد: «اشتباها آبدارچی را خوردم» چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند.
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
معلمه پدرشاگردش رو احضار میکنه مدرسه...
فرداش پدره میاد میگه چی شده؟مشکل چیه؟
معلمه میگه بچه ی شما خیلی خنگه..!
پدر:یعنی چی؟
معلم:الان بهتون میگم..نگاه کنید...
به شاگردش میگه برو ببین من تو حیاط مدرسه ام؟
پسره میره و میادمیگه نه خانم معلم توحیاط نبودید..
معلم میگه شاید تو دفتر مدیرم برو اونجا رو ببین
پسره دوباره میره ومیاد میگه نه خانم اونجا هم نبودید...
معلم به پدر پسره میگه ببینید..ببینیدچقدر بچتون خنگه...
پدر میگه: خب شاید رفتی مرخصی ....!!!!