امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
کوچه میثاقیان
#1
Heart 
خانه ما نبش کوچه میثاقیان بود، مطب دکتر شریفی انتهای کوچه. یک منشیِ دکتر شریفی هم بود که تزریقات انجام می‌داد. من مانند همه بچه‌های دنیا از دکتر، بیمارستان، داروخانه و… متنفر بودم. یعنی حاضر بودم شب‌ها از شدت سرفه روده و معده و همه امعا و احشایم بریزد بیرون روی فرش و تشک اما دکتر نروم. خب همیشه هم یک مادر بود که سوء‌استفاده کند و دو گزینه روی میز بگذارد. یک طرف شلغم، کدوی حلوا، کته ماست، سوپ سبزی مزخرف، پاشویه مادر، آن دستمال خیس سفید روی پیشانی و جوشانده چهارتخمه بود و طرف دیگر دکتر شریفی، آن چوب بستنی کوفتی که تا خرتناق توی حلق می‌کرد، آمپول پنسیلین، بکش پایین، شل کن و شربت اکسپکتورانت زهرماری. خب قطعا بین بد و بد‌تر، بد بهترین گزینه بود. اصلاً همین نوع انتخاب‌ها بود که باعث شد اکثر ما دهه شصتی‌ها آدم‌هایی سیاسی باشیم.
خلاصه دکتر شریفی را از ۸ فرسخی می‌دیدم انگار گیدورا و گودزیلا دیده باشم، آنطوری. یک‌بار که تب شدیدی کردم، آنقدر گیج بودم که توانایی تشخیص اینکه مرا کدام جهنم‌دره‌ای می‌برند نداشتم. پدر راه جهنم‌دره را خوب بلد بود و من را نزد دکتر شریفی برد. خب به هر حال دکتر شریفی هم مانند خیلی از پزشکان به صورت دیفالت برای هر بیماری ۲ آمپول تجویز می‌کرد. حالا می‌خواهد بیمار آنفولانزا داشته باشد، میگرن یا پروستات داشته باشد، حامله باشد، چه باشد. این بود که مرحمت کرده اینبار ۵ آپول تجویز کرد. از آن لحظه به بعد همه چیز برای من اسلوموشن شد: «نترس بچه، آدم باش»، «درد نداره خرس گنده»، «تاحالا پنیسیلین تزریق کرده گل‌پسرتون؟»، «خب بخواب»، «بکش پایین»،، بوی الکل، «شلش کن»، «خب عزیزم کلاس چندمی؟»، بغض، گریه، «درد نداره که عزیزم»، «اصلا منو بببین یه چیزی بهت بگم»، «شل کن، منو ببین»،.. این «منو ببین» همانا، خوشایند‌ترین «آخ گفتن» دنیا همانا. بی‌وجدان سیندرلا بود. اصلا سوفیا لورن زمان بود. چشمان عسلی، موی صاف و طلایی، قد حداقل ۱/۷۰. حالا تازه وقتی یک بچه ۷ ساله می‌گوید ۱/۷۰ یعنی برو بالای ۱/۸۰. بچه است خب. متر و میزان چه می‌داند چیست! خلاصه نفهمیدم کی شل کردم، کی سفت کردم، کی آمپول را زد. هر چه بود از آنجا من شیفته خانم قنبری منشی دکتر شریفی، ۲۴ ساله؛ دیپلم تجربی و داری مدرک فنی و حرفه‌ای شدم. از آنجا که می‌گویم یعنی سال ۷۳-۷۲. دیگر فقط و فقط یک گزینه و یک فکت‌شیت روی میز بود: خانم قنبری.
به هر بهانه‌ای بود خودم را به مریضی می‌زدم. بعد‌تر که پدر و مادر بوهایی بردند، متقاعد کردن آن‌ها کار سختی شد. آنجا بود که. وارد فاز اجرایی شده و عملاً مریض می‌شدم. می‌رفتم و بلافاصله در آن سرمای سگی به بالکن تا خوب سرما بخورم. یا شب‌ها بخاری را خاموش می‌کردم و بدون پتو می‌خوایدم. صبح مریضی،.. صبح دکتر شریفی. صبح خانم قنبری. اصلا از یک‌جایی به بعد صبح خانم قنبری، ظهر خانم قنبری، شب خانم قنبری. خلاصه اینطور زمستان کوچه میثاقیان برای من، شد بهترین زمستان دنیا. بهار که آمد اما همه چیز عوض شد. بد‌ترین شد. غمانگیز‌ترین شد. یکبار که در کوچه برای دید زدن خانم قنبری ایستاده بودم، دیدم دکتر شریفی دست خانم قنبری را گرفته و از مطب بیرون آمد. آن قدر نفهم نبودم که ندانم دست توی دست یعنی چه؟ لبخند ذوق‌مرگی یعنی چه؟ دکتر شریفی از خط قرمز من گذشت. نامردِ بی‌وجدان! آمپول‌هایش را من بزنم، دردش را من بکشم، شل کرن‌هایش با من باشد، آخش را من بکشم، آن وقت قنبریانش را تو ببری؟ بی‌قاموس! آن شب تا صبح گریه کردم. حالا لابد می‌گویید احمق‌ترین بودم اما شما چه می‌دانید که آدم تمام زمستان را هفته‌ای هفت روز مریض باشد، یعنی چه؟ هی شل کند یعنی چه؟ آبکش شود یعنی چه؟ عشقش را، قنبریانش را، کس دیگری ببرد یعنی چه؟


وحید میرزایی
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
الهی طفلی.خخخ
چون از امپول متنفرم عمق فاجعه رو میفهمم[عکس: asna.gif]
شریفی....[عکس: -2-42-.gif]
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
واى. چه بچه ى پررويى. دستم بهش مى رسيد گوششو مى پيچوندمazsx
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  درون کوچه ها دیگر کسی بازی نمی کند ستاره شب 0 388 ۰۲-۱۰-۹۱، ۰۹:۳۷ ق.ظ
آخرین ارسال: ستاره شب

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
6 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
v.a.y (۱۰-۰۴-۹۶, ۰۷:۰۲ ب.ظ)، نويد (۱۰-۰۴-۹۶, ۰۸:۱۸ ب.ظ)، صنم بانو (۱۰-۰۴-۹۶, ۰۷:۱۹ ب.ظ)، d.ali (۱۶-۰۴-۹۶, ۱۲:۳۱ ب.ظ)، taranomi (۲۸-۰۸-۹۶, ۰۵:۰۶ ب.ظ)، دکی جوووون (۲۹-۱۲-۹۷, ۰۸:۱۴ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان