۱۲-۱۱-۹۷، ۱۰:۰۰ ب.ظ
علیرضا خمسه، گلوله نمك است و باوجود سالها فعالیت در عرصه كمدی در تئاتر، سینم ا و تلویزیون و ایفای نقشهای نمكین فراوان، همچنان ظریف و هنرمندانه و با نیت خیر و جهانبینی نشاط پراكنی، به رسالت خنداندنش ادامه میدهد.
باوجود اینكه كارنامه سینم ایی خمسه در سالهای اخیر كمتر نشانی از دوران اوجش در دهههای 60 و 70 دارد، اما این كمدین با درخشش در نقش باباپنجعلی در مجموعه پایتخت نشان داده همچنان تكخالهایی برای رو كردن و خنداندن تماشاگر دارد و سینم ا و تلویزیون ما میتواند بیش از اینها از این نمك یددار بازیگری استفاده كند، حتما میدانید كه كمبود ید در بدن انسان، باعث بیماریهای مختلف از جمله غمباد میشود! گفتوگویی كه میخوانید به مناسبت 66 سالگی علیرضا خمسه صورت گرفته؛ مصاحبهای كه بهدلیل حضور این بازیگر دوست داشتنی در جایی فرسنگها دورتر از اینجا، به ناچار از طریق یكی از پیامرسانهای «اسمش را نبر» انجام شد.
در 66 سالگی چه حس و حالی دارید؟ سنتان به سمت كهنسالی میرود اما بزنم به تخته در روحیه، سنتان روی عدد دیگری است و كمتر نشان میدهد.
در این سنی كه شما عددش را خیلی رُند گفتید یعنی 66، همچنان احساس جوانی میكنم و دنبال نوجویی هستم تا چیزهای جدیدی برای كار و زندگی و تفكر پیدا كنم. قصههای مختلفی درباره تولدم گفتم، اما اینقدر كه همه چیز در این زمینه قاطی شده، میكس جالبی است كه بخشی از آن حقیقت و بخشی از آن هم تخیل و فانتزی و رویا است. وقتی به من میگویند بهشما نمیآید 66 ساله باشید، واقعیتی را با تخیل آمیختم.
قبل از تولدم سه برادر داشتم كه یكی یكی به دنیا آمدند و فوت كردند، اما آنموقع رسم نبود كه شناسنامه باطل كننــــــد، بنــــابراین شنـــــاسنــامـــــــهای را كه برای برادر بزرگتر گرفته بودند، نگه داشتند، وقتی فوت كرد شناسنامهاش ماند برای دومی و وقتی او هم از دنیا رفت، شناسنامه ماند برای نفر بعدی تا رسید به من كه چهارمین فرزند بودم. اگر خواهرم را هم در نظر بگیرم، دستكم هشت یا ده سال باید از سنی كه الان در شناسنامه دارم، جوانتر باشم! چون مادرم سال گذشته و پدرم هم حدود 15-10 سال پیش به رحمت خدا رفتند، چیزی برای اثبات این تخیل و حقیقت وجود ندارد. به هرحال هرحس مثبت و منفی كه در 66سالگی دارم، به كار بازیگری میآید.
یك عمر خنده و فعالیت در عرصه كمدی، چقدر در این روحیه موثر است؟
معكوس این سوال هم درست است، یعنی خود كار و زندگی هم میتواند باعث شادی و خنده شود یا خنده میتواند باعث تغییر و تلطیف زندگی شود. مجموعهای از علل و معلولها هستند كه در كنار هم معنی پیدا میكنند. من كه فكر میكنم ناخودآگاه یك مكانیزم دفاعی پیدا كردم، چون میدانید كه از دید فرویدیسم یا اصولا روانكاوی هرانسانی در برابر مسائل، مشكلات و بنبستهایی كه قرار میگیرد، بهدنبال روش و مكانیزمی برای دفاع و صیانت نفس است.
البته خودم میخواهم به نكتهای اشاره کنم که هیچ كدام از روانكاوان به آن اشاره نكردهاند. آن نكته این است كه من دوست دارم از خنده بهعنوان یك روش دفاعی در قبال مسائل و مشكلات استفاده كنم. همه اینها را هم بهصورت غریزی و تجربی دریافت كرده بودم تا اینكه به مقاله معروفی به اسم «خنده» از فیلسوف فرانسوی، هانری برگسون برخوردم كه در جهان سروصدا به پا كرده بود. این رساله را دكتر باقری به فارسی ترجمه كرد كه من بارها از آن استفاده كردم. در این مقاله از خنده بهعنوان یك روش و دیدگاه اجتماعی یاد شده است.
برایم جالب بود آنچه درباره خنده میاندیشیدم، اینطوری مستند شد و به منبع علمی آن دست پیدا كردم. وقتی این دیدگاه را پیدا میكنید، نهتنها به مسائل روحی و روانی خودتان فائق میشوید بلكه در مواجهه با مسائل اجتماعی هم به یك ابزار دفاعی اثرگذار دست پیدا میكنید. وقتی مرگ یزدگرد را بازی میكردم، بهرام بیضایی میگفت چرا این سرباز با اینكه خبرهای بد میآورد، میخندد؟ در حالی كه نیشم باز بود، میگفتم من؟! من نمیخندم. میگفت همین الان هم میخندی! (میخندد)
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
سکوت و زمان