۲۹-۰۹-۹۱، ۰۳:۵۱ ب.ظ
در افسانه ها آمده است که:
ماه دلداده خورشید است و این هر دو سر بر کار خود دارند.
ماه بر آن است که سحرگاه راه بر خورشید ببندد ، اما همیشه در
خواب میماند و روز فرا میرسد که ماه را در آن راهی نیست.
سرانجام ماه تدبیری می اندیشد و ستاره ای را اجیر میکند . ستاره ای که اگر به آسمان نگاه کنی
همیشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی ستاره ماه را بیدار میکند و خبر نزدیک شدن خورشید
را به او می دهد . ماه به استقبال خورشید میرود و راز دل میگوید و دلبری میکند و خورشید را از رفتن
باز می دارد . در چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را فراموش میکنند و عاشقی پیشه
میکنند ، خورشید دیر برمی آید و این شب یلدا نام میگیرد .
به انتظار یک شب بیاد ماندنی می نشینیم . شبی که بهار و تابستان و پاییز به تولد زمستان امده اند.
لحظه به لحظه شبی که به خود میبالد فقط یک دقیقه با شبهای دیگر فرق دارد .
خوشی هایتان به بلندی این شب و غم هایتان به کوتاهی فقط یک دقیقه باشد
شاد باشین
تــو میگذری .. زمان ..
میــگـــــذرد !..
چه كنم با دلــــ ـــ ـی ..
كه از تو ..
توان گذشتنش ..
نیستـــــ ـــ ـ ؟!!
میــگـــــذرد !..
چه كنم با دلــــ ـــ ـی ..
كه از تو ..
توان گذشتنش ..
نیستـــــ ـــ ـ ؟!!