امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یک هفته و چند چهره؛ دراویش گنابادی و سقوط هواپیما
#1
 
 
هواپیمای ۲۴ ساله ایتالیایی با موتور توربوپراپ سقوط کرد و ۶۶ نفر از هموطنانمان از دست رفتند.
برترین ها - ایمان عبدلی:

دراویش گنابادی یا (تشنج هفته)

گزارشی مختصر از آن چه که باید درباره وقایع اخیر بدانید با نگاهی صرفا توصیفی.

دراویش که هستند و چگونه فکر می‌کنند؟

دراویش گنابادی شیعه دوازده‌امامی‌اند و تمام شعائر شیعیان همچون نماز و روزه را به جا می‌آورند. خوانش آن‌ها از اسلام شیعی، اما با قرائت فقهی، و در حال حاضر حکومتی، از اسلام متفاوت است. قداست برای دراویش گنابادی در دوران غیبت در وجود «قطب» آن‌ها متجلی می‌شود. در حالی که شیعیان سنتی به تقلید از یک مرجع معتقدند. قطب در قاموس دراویش و به زبان عامیانه جایگاهی هم وزن مرجع تقلید را دارد، قطب دراویش گنابادی در حال حاضر نورعلی تابنده است که در خیابان پاسداران تهران در گلستان هفتم ساکن است.

او در دهه شصت معاون وزیر دادگستری بوده و حتی مدتی رئیس سازمان حج و زیارت هم شده است. از گرایشات تابنده تا همین حد بدانید که به ملی مذهبی‌ها و نهضت آزادی نزدیک بود و در انتخابات ۸۸ از مهدی کروبی حمایت کرده. وی البته دوره‌هایی را هم وکالت افرادی، چون امیر عباس انتظام و یا آیت الله طاهری را بر عهده داشته است. دراویش گنابادی دور چنین قطبی طی «طریقت» می‌کنند و البته این طریقت هم تکیه بر مباحثی مثل «وحدت وجود» دارد که ذات هر فرد را تجلی خداوند می‌داند، از جمله انتقادات به «طریقت» دراویش گنابادی این است که تکه‌هایی از عقاید بودا، حکمت اشراق عرفانی و حتی مسیحیت به آن وارد شده است و در واقع منتقدانش می‌گویند که این یک اعتقاد تجمیع شده و نه اصیل است. اما مساله اصلی این نیست.

ریشه اختلاف کجاست؟

ریشه چنین تفکراتی البته مال امروز و دیروز نیست و به قرن دوم هجری بر می‌گردد و راه دراویش از کنج صوفی گری می‌گذرد. صوفیه راه رسیدن به مقام «قطب» را برای همگان باز گذاشته اند. راه رسیدن فقط سیر و سلوک صوفیانه می‌باشد و به وسیله آن فرد به کمال رسیده و مقام قطبیت نصیب او می‌گردد. در واقع چنین جایگاهی اکتسابی است و هر کسی می‌تواند در چنین جایگاهی قرار بگیرد. نکته، اما این جاست که در چنین مکاتبی محوریت طریقت در واقع در مقابل محوریت شریعت قرار می‌گیرد، این نقطه تضاد اصلی است.

در فقه شیعه محوریت با «شریعت» است، در مورد احکام و شریعت نظرات متعددی هست، اصلا شریعت چه می‌گوید؟ شریعت یعنی مقررات و احکام اسلامی بر یک سلسله حقایق و مصالح استوار هستند، فقها می‌گویند این‌ها هستند که انسان را به سعادت چه مادی و این دنیایی و چه معنوی و آن دنیایی می‌رسانند، ولی عرفا معتقد هستند که همه راه‌ها به خدا منتهی می‌شود و همه مصالح و حقایق از نوع شرایط و امکانات و وسایل و موجباتی است که انسان را به سوی خدا سوق می‌دهد.

فقها می‌گویند در زیر ظاهر شریعت یک سلسله مصالح نهفته است و آن مصالح همان روح شریعت است، اما عرفا معتقدند که مصالح و حقایقی که در تشریع احکام پنهان است همان مراحلی است انسان را به مقام قرب الهی و وصل یار سوق می‌دهد عرفا معتقد هستند که باطن شریعت (راه) است و آن را طریقت می‌خوانند. در واقع برداشت فقها و شریعت برداشتی قابل لمس‌تر با توجه به نیاز‌های انسانی به نظر می‌رسد و برداشت عرفا (در این جا دراویش) ذات گرایانه‌تر و به اصطلاح ناب‌تر (به معنای واقعی کلمه و شکل توصیفی آن) است. در واقع عرفا و تصوف اصالت را به راه می‌دهد و به ماسک آن، مثل موسیقی و حالت‌های عرفانی و خانقاهی، اما شریعت اصالت را به عمل به واجبات و مضامینی از این دست می‌دهد. راه اول طبیعتا انزوا طلبانه‌تر و آئینی‌تر است، راه دوم قاعدتا قابلیت انعطاف بیشتری دارد و عمومی‌تر است، مشکل آن‌جاست که فرقه‌ای نخواهد در تناسب میان شیوه و آرزو‌هایش قدم بزند.
 [عکس: 1590463_423.png] 
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط: بهار نارنج ، دخترشب
#2
دراویش؛ از حوزه خصوصی تا حوزه عمومی

مجموع این‌ها اهل طریقت (دراویش) را به باطن سوق می‌دهد و از همین جهت هم هست که آن‌ها هر وقت از حوزه خصوصی به حوزه عمومی آمده اند چالش ایجاد شده است، چون فقه و شریعت برای حکومت داری با برنامه دارتر است و از کنج درآمدن عرفا ایجاد چالش کرده است، آن‌ها هر چقدر که در حوزه خصوصی اهل روا داری هستند در حوزه عمومی شکل دیگری دارند و این البته از جایگاه رفیع قطب در میانشان نشات می‌گیرد، پابوسی قطب در میان دراویش امری عادی و پذیرفته شده است، مراد از این مثال قضاوت درباره عقاید گروهی از مسلمانان نیست، بلکه آشنایی بیشتر با آن‌ها و توصیف ماجراست، چنین رفتار‌هایی در حوزه خصوصی شاید به منزله «محبت» تلقی شود، اما در حوزه عمومی منجر به فضایی مغشوش می‌شود.

این مباحث شاید این جا کمی خسته کننده باشد، اما خب ریشه تفاوت‌ها را نشان می‌دهد، آن چه که در پاسداران اتفاق افتاد از چنین تفاوت‌هایی ریشه می‌گیرد، اتفاقاتی، چون بازداشت نعمت ریاحی و محافظت از منزل تابنده، شاید این موتور محرک ماجرا باشد، اما این قصه سر دراز دارد و این درگیری‌ها تقویم و تاریخ دارد، پیش‌تر و حتی در همین ۱۵ سال اخیر، درگیری‌هایی در بندرعباس، قم، شیراز و ... بر سر حسینیه‌های دراویش و مسائلی دیگر به وقوع پیوسته بوده است و این بار برخی از فرصت طلبانی می‌گویند که احتمالا خودشان را داخل ماجرا کرده اند و اصلا درویش نیستند، چیزی که واضح و مبرهن است چه کار درویش‌ها باشد و چه کار هر گروه دیگری، هیچ تفکری با «زیر گرفتن» رستگار نمی‌شود و نشده، این درس تاریخ است و یک ادعا نیست و البته ما می‌مانیم و داغ خانواده‌های آن پنج شهیدی که کاش... که کاش خیابان‌های ایران همیشه آرام بماند و فقط پرنده در آن پر بزند نه خون هموطن.


قربانیان پرواز تهران – یاسوج یا (فاجعه هفته)

درباره هواپیمای سقوط کرده

هواپیمای ۲۴ ساله ایتالیایی با موتور توربوپراپ سقوط کرد و ۶۶ نفر از هموطنانمان از دست رفتند.

اگر روایت خبرگزاری فارس و چند سال کنج نشینی این هواپیما را معتبر بدانیم و به فرض صحت چنین ادعایی هواپیمایی کهنسال و با این درصد ریسک رسما با قصور مدیران مربوطه جان مسافران را بازیچه شده است. اما حالت دیگری هم می‌تواند مطرح باشد؛ فرض این که هواپیما مشکل فنی نداشته و بدی آب و هوا منجر به وقوع چنین اتفاقی شده که باز هم می‌دهد؛ قصور! آن چه که واضح است تا روزی که جعبه سیاه باز نشود، حول همین گمانه‌ها پرسه خواهیم زد.

این‌ها همه را نوشتم که به این جا برسیم، به این جایی که نزدیک‌تر است به فضای این ستون؛ واکنش جامعه ایرانی در مقابل قصور و فاجعه در حال تغییر است، از پس تکرر فجایع. جامعه رفتار‌هایی جدید از خودش نشان می‌دهد، آیا وارد عصر تازه‌ای شده ایم؟
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط: بهار نارنج ، دخترشب ، دخترشب ، دخترشب
#3
درباره جماعت سقوط کرده

مبدا را آتش سوزی سهمگین چهاراه استانبول می‌گذاریم، کمی بعدتر جامعه درگیر فضای خشن و قطب بندی شده انتخابات شد و بعد حمله‌ی داعش را داشتیم و بعدتر البته، موج زلزله‌ها از کرمانشاه تا تهران. کمی بعدتر اعتراضات مردمی در خیلی از شهرها، سانچی که تازه گذشته و حالا هم هواپیمای تهران-یاسوج. در این میان اتفاقاتی، چون بنیتا، ستایش و.. آن قدر تداوم رسانه‌ای داشت که در عصر کثرت، موج ناامیدی حتی یک روز هم فرو کش نکرد و بدتر این که این ناامیدی دائما به پای ناکارآمدی نوشته شد. یعنی طبیعت و تدبیر مدیریت در نسبتی عکس آن چه که توقع می‌رود قرار گرفتند. اگر دولت‌ها تشکیل شده اند که از آلام ما کم کنند و طبیعت را در کنترل خودش داشته باشند در این جا ظاهرا دولت‌ها راه خودشان را می‌روند و طبیعت هم کار خودش را می‌کند.

نا کارآمدی در چنین فضایی تو چشم مردم رفت و به تبع آن ناامیدی ساخت. مردم از فجایع اولیه ابزاری برای طرح خود و ویترین سازی‌های مجازی ساختند. مثلا در مورد پلاسکو تقریبا قاطبه‌ی شهروندانی که به فضای مجازی دسترسی داشتند با ارائه نوعی احساسات گرایی غیر کاربردی فضایی همدلی را تکثیر می‌کردند و متن‌ها و پیام‌ها چند خطی بیشتر از آن که چیزی را پیش ببرد، سازنده وجهه شخصی هر فرد و نوع انتخابش برای ارائه‌ی یک همدردی ساده بود. به عبارت دیگر افراد به دام برون ریزی افتادند که کمترین فایده اش برای مدیران مسئول کم شدن از عصبانیت جماعت بود، مردم ابراز می‌کردند و واکنش می‌گرفتند از اطرافیان و غریبه تر‌ها و همین فضا پتانسیل منفی اعتراضی را ساکت می‌کرد.
 
[size=14px][عکس: 1590462_873.png]

اوج برون ریزی همان واقعه‌ی پلاسکو بود و پس از آن واکنش‌ها چند باره و پرت شد. مثلا در انتخابات موج بارگذاری محتوا‌های مرتبط با انتخابات، پویا و امیدوارکننده بود، اما فضا به شدت خط کشی شده بود که البته در فضای سیاسی تا حدی طبیعی است، اما نه تا این حد سلبی، کسی کاندیدای خودش را تبلیغ نمی‌کرد، بلکه کاندیدای دیگری را رد می‌کرد. رفتار غم زده‌ی پلاسکویی به رفتار عصبانی زده‌ی فصل انتخابات رسید. فصل بعدی حمله‌ی داعش بود؛ داعش که حمله کرد، اوضاع پیچیده‌تر شد. شوک اولیه‌ی چند روز اول واکنش‌های مجازی یکسانی داشت، چون فضا حداقلی بود و امنیت و نبود آن همه را یک شکل می‌کند، اما در نهایت شگفتی فصل انتقام رسیده بود؛ یعنی عده‌ای پس از غم و عصبانیت این بار به موج تشکیک افتادند و کل داستان را زیر سوال می‌بردند. بدبینی بود که موج می‌زد، بدبینی و بدبینی و بدبینی.

از بنیتا و ستایش و.. که رد شویم می‌رسیم به زلزله که نکته‌ها داشت، این بار غم و انکار و تشکیک تبدیل به هجو شده بود! مردم کمی همدردی داشتند و کمی هم در تکفیر مدیریت ناکارآمد نوشتند و مقادیر زیادی البته زلزله را هجو کردند. از شوخی با مسکن مهر تا حضور ممتد زلزله در جای جای ایران، آیا جامعه ایران و به طور خاص طبقه متوسط به شکل بیماری در آمده که با داروی بیهوشی روز و شب را سر می‌کند و دردهایش را فراموش کرده؟

در انتظار آینده

فصل اعتراضات می‌توانست پاسخ مناسبی برای این سئوال باشد، این بار مبدا اعتراضات مبهم بود و اصلا اوج گیری آن هم غیر قابل کشف ماند؟ چه کسانی بودند و دقیقا چه می‌خواستند، فقط میشد این را فهمید، این اعتراضات برای طبقه متوسط خرد ماند، چون نهایتا فیلم‌ها و عکس‌ها را به اشتراک گذاشتند و آن را در واقع جدی نگرفتند این بار فضای مجازی فضای تماشا بود! سانچی واکنش‌ها کم و کمتر گرفت و این سقوط متاخر هم به همچنین، عملگرایی طبقه متوسط حتی در فضای مجازی در حال فروکش کردن است؟ آیا باید از این بی عملی به نتیجه‌ی خاصی برسیم؟ این یک سکوت سیتماتیک است؟ سکوتی از رضایت یا...؟ آینده پاسخ می‌دهد.
[/size]
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط: بهار نارنج ، دخترشب ، دخترشب
#4
رضا دُرمیشیان یا (کارگردان هفته)

ممانعت چند باره از اکران فیلم «عصبانی نیستم» که به شکلی خفیفی درباره ۸۸ مواضعی متفاوت از مواضع رسمی دارد، دوباره این فیلم را جنجالی کرد. ظاهرا این بار امضای مسئولان سینم ایی پای برگه‌ی اکران یوده و فیلم علی رغم این امضا‌ها به اکران نرسید. باران کوثری اعتراض تندی کرد و خیلی از سینم ایی‌ها پشتیبانی فیلم دُرمیشیان را کردند. خود دُرمیشیان هم نامه یا اعتراضی نوشت و معمای فیلم حل نشد.
 
[size=14px][عکس: 1590464_955.png]

پر واضح است که نگاهی سیاسی سرنوشت یک اثر هنر را به مخاطره انداخته، این که بگوییم دولت‌ها حق دخالت در هنر ندارند و این اتفاق فقط در ایران می‌افتد، حرف بیهوده‌ای است. همه می‌دانیم حتی در آمریکا هم دخالت در هنر وجود دارد، مساله این‌ها نیست مساله بحث هزینه و فایده است، اگر نسخه اولیه «عصبانی نیستم» در همان سال تولیدش اکران می‌شد آن قدری که الان این فیلم بحث و جدل ایجاد کرده، هزینه ایجاد نمی‌کرد. اصلا با نگاه مخالفان فیلم هم که به ماجرا هم نظر شویم، با این اتفاقات و روندی که طی شده تیغ «عصبانی نیستم» بیشتر می‌بُرد. حجم توئیت‌ها و واکنش‌های مجازی در طی این چند سال، اظهار نظر نمایندگان مجلس و اعوان انصار سینم ا اندازه‌ی چند فیلم سینم ایی و اثر هنری علاقه‌مندان به سینم ا را تحریک و البته آزرده خاطر کرده، انگار این توقیف ناخواسته در جهت و به نفع آن چه که احتمالا فیلم می‌خواسته بگوید شده، مخلص کلام این که مدیریت سانسور و توقیف در ایران به حدی ناشی گری می‌کند که حتی گا‌ها بر علیه خودش تیغ در دست می‌گیرد و به تن خودش زخم می‌زند.
[/size]
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط: sadaf ، بهار نارنج ، دخترشب ، دخترشب


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  راز‌های عجیبی که فقط چند نفر از آن‌ها باخبرند! صنم بانو 0 461 ۱۱-۰۶-۰، ۰۶:۰۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  چرا پنجره‌های هواپیما همیشه گرد هستند؟ صنم بانو 0 126 ۲۸-۰۵-۰، ۰۲:۰۲ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  چرا در اجسام چهره‌هایی می‌بینیم که وجود ندارند صنم بانو 1 162 ۰۳-۰۵-۰، ۰۵:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
4 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۰۵-۱۲-۹۶, ۰۷:۰۷ ب.ظ)، دخترشب (۰۲-۰۸-۹۹, ۰۴:۴۴ ب.ظ)، taranomi (۰۵-۱۲-۹۶, ۰۷:۰۲ ب.ظ)، بهار نارنج (۰۶-۱۲-۹۶, ۰۱:۴۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان