امتیاز موضوع:
  • 2 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
☕ کافه ایران رمانی ☕
#11
فنجان واژگون شده ی ِ قهوه ی ِ مرا

بر روی ِ میز باز تکان داد با ادا

یک لحظه چشم دوخت به فنجان ِ خالی ام

آرام و سرد گفت : که در طالع ِ شما

قلبم تپید ٬ باز عرق روی ِ صورتم

گفتم بگو ٬ مسافر ِ من میرسد؟ و یا . .

با چشم های ِ خیره به فنجان نگاه کرد

گفتم چه شده ؟

سکوت بود و تکرار لحظه ها

آخر شروع کرد به تفسیر ِ فال ِ من

با سر اشاره کرد که نزدیک تر بیا

اینجا فقط دو خط ِ موازی نشسته است

یعنی دو فرد دلشده ی ِ تا ابد جدا

انگار بی امان به سرم ضربه می زدند

یعنی که هیچ وقت نمی آید او خدا ؟؟؟

گفتم درست نیست از اوّل نگاه کن

فریاد زد: .. بفهم ! رها کرده او تو را . . !

#12
[highlight=#f5faff]
بیا گم شویم در ازدحام خلوت این شهر
با خیالی خالی از نبودن ها ... ندیدن ها
قرارمان ، همان کافه ی همیشگی
راستی !
رفیق روزهای قدیمی
هنوز هم قهوه میخوری ؟
[عکس: ?m=02&d=20081013&t=2&i=6363988&w=460&fh=...P_0_FRANCE]
[/highlight]

سپاس شده توسط: آرزو ، sadaf ، varesh ، زینب سلطان ، ملکه برفی ، .ShahrzaD.
#13
قهوه ام تلخ است اما....
امانه ب تلخی زبانت....!

سپاس شده توسط: آرزو ، sadaf ، varesh ، زینب سلطان ، .ShahrzaD.
#14
دلم تنگـ می شـود گاهـی !

برای ِ ...

یک «دوستت دارم » ِ سـاده !

دو «فنجـان قهــوه داغ »

سه «روز » تعـطیلی در زمسـتان !

چـهار «خنـده بلنــد »

و پنــج «انگشـت » ِ دوست داشتـنی !...

سپاس شده توسط: آرزو ، sadaf ، varesh ، ققنوس ، زینب سلطان ، .ShahrzaD.
#15
حکایت رفاقت من با تو،
حکایت "قهوه" ای ست که امروز...
به یاد تو...
تلخ نوشیدم!
که با هر جرعه،
بسیار اندیشیدم ،
که این طعم را...
دوست دارم یا نه؟
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تمام شدنش را نداشتم!
و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم!
حتی..
تلخ تلخ!
سپاس شده توسط: sadaf ، ققنوس ، .RaHa. ، زینب سلطان ، .ShahrzaD.
#16
تک میز انتهای کافه.. سیـ ـگار... قهوه... کافکا... بوف کور... باز اسپرسو... سیـ ـگار... نـــــــــــــــه هیچ پز روشن فکری جای خالی تو را کم نمی کند... ارضا نمی شوم... دلم شیرینی لبخندت را می خواهد و آرامش چشمانت...
زاهدان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم، ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند.fr.
سپاس شده توسط: sadaf ، .RaHa. ، زینب سلطان
#17
میخواهی بدانی چه میکشم؟یکبار سیـ ـگار را از آنسو که میسوزد بکش





چراروشن نمیشود

نه شبم،نه سیـ ـگارم،نه تکلیفم





دیروزسیـ ـگارم راکنار گذاشتم…

اماامروز,روز دیگریست,باید از نو کشید





گاهى وقتها یک نخ سیـ ـگار از تمام خاطراتت شیرین تر مى شود..

آخر تو پایان تلخى داشتى..





روی پاکت سیـ ـگار نوشته بود: سیـ ـگار برای شما و اطرافیانتان زیان آور است… منم توی دلم گفتم:تو یه نفر،اطراف من

پیدا کن!!! قول میدم بخاطر اونم که شده سیـ ـگارو ترک کنم…!





سیـ ـگار میکشم… دیگر برای تفریح نیست! برای تسکین است…





خیانت دقیقأ شبیه دود سیـ ـگار شده است…!! تنها لحظه ای،جلوی چشمانت را تار میکند.ولی… بویش تا مدتها بر تنت

میماند





دیگری مرا میسوزاند و من احمق؛ سیـ ـگار را…
و خدایی که در این نزدیکیست..!
سپاس شده توسط: مرداب ، .RaHa. ، sadaf ، یوتا
#18

مرد اگر بودم

نبودنت را غروب های زمستان در قهوه خانه ی دوری سیـ ـگار می کشیدم

نبودنـت دود می شد و می نشست روی بـخار شیشه های قهـوه خانه

بعد تـکیه می دادم بـه صنـدلی چشم هایم را می بستم

و انـگشتانم را دور استکان کمر باریـک چای داغ حلقه می کردم

تـا بیشتـر از یادم بروی

نامرد اگر بودم نبـودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم

مرد نیستم اما نامرد هم نیستم

زنـم ونـبودنت پـیرهنم شده است
.....
دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
سپاس شده توسط: NedA II ، PedraM ، saba erfan ، .RaHa. ، ملکه برفی
#19




شیر و شکر نه شام هم نه ، قهوه لطفا

قلیـ ـان پشت بام هم نه ، قهوه لطفا

بدجور تلخم این غزل طاقت ندارد

این واژه های خام هم نه ، قهوه لطفا

بی شیر آقا بی شکر بی قند بی عشق

نه ، مثل من ناکام هم نه ، قهوه لطفا

خانم شما خوبید؟ آرامید؟ من؟ ها-

تلخم فقط ، آرام هم نه ، قهوه لطفا

آقا کمی موزیک هم با خود بیارید

آرام نه ، سرسام هم نه ، قهوه لطفا

خانم شما گیجید ! نه من خوبِ خوبم

درگیر با اوهام هم نه ، قهوه لطفا

دلگیرم و دلتنگ اما گله اصلا

از عشق نافرجام هم نه ، قهوه لطفا




دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
سپاس شده توسط: NedA II ، PedraM ، saba erfan ، .RaHa. ، ملکه برفی
#20

قهوه دم می کنم

نصـف قاشق سیانور بـــه فـنجانت مـــی ریزم

لبخند که می زنی …

می گویم : قهوه ات سرد شده بگذار عوضش کنم …

این کار هر شب من است

سال هاست که می خوام تو را بکشم ولی لبخندت …

لعنتی …

لعنتی......

دیشب خوابت را دیدم..
صبح،
شمعداني باغچه مان گل از گلش شکفته بود...
سپاس شده توسط: NedA II ، PedraM ، saba erfan ، .RaHa. ، ملکه برفی


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Exclamation دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان لیلی 3,082 181,888 ۰۱-۰۵-۰، ۰۷:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: arom
Heart فاصله ی غزل | فاطمه سلیم زاده کاربر انجمن ایران رمان Faty khanm 26 2,271 ۱۱-۱۱-۹۹، ۱۲:۳۸ ب.ظ
آخرین ارسال: Faty khanm
  هفته ای یک روز با پسر عمه ام ناصر| دختر علی کاربر انجمن ایران رمان d.ali 5 748 ۲۰-۰۶-۹۷، ۱۱:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: d.ali

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
35 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۱۳-۰۴-۹۶, ۰۴:۰۷ ب.ظ)، v.a.y (۱۸-۰۵-۹۴, ۱۱:۲۶ ب.ظ)، N!rvana (۰۱-۰۳-۹۵, ۰۱:۲۸ ب.ظ)، .ShahrzaD. (۲۲-۰۴-۹۴, ۰۸:۰۲ ب.ظ)، ملکه برفی (۳۰-۰۵-۹۴, ۰۱:۰۳ ب.ظ)، n@st@r@n (۱۴-۰۴-۹۴, ۰۴:۲۰ ق.ظ)، Katayoon (۱۹-۰۵-۹۴, ۰۱:۰۳ ق.ظ)، Ar.chly (۳۰-۰۴-۹۴, ۱۰:۱۱ ب.ظ)، SilentCity (۱۲-۰۶-۹۴, ۰۳:۴۴ ب.ظ)، hedy (۱۲-۰۶-۹۴, ۰۳:۴۶ ب.ظ)، zr2014 (۱۴-۰۴-۹۴, ۰۴:۴۶ ق.ظ)، raha22 (۰۱-۰۶-۹۴, ۰۳:۴۲ ب.ظ)، eris (۱۸-۰۵-۹۴, ۱۱:۳۰ ب.ظ)، ..MiSs ZaHRa.. (۱۴-۰۴-۹۴, ۰۴:۲۰ ق.ظ)، فاطمه27 (۲۱-۰۵-۹۴, ۰۲:۲۰ ق.ظ)، f-samiee-g (۱۲-۰۶-۹۴, ۰۴:۱۹ ب.ظ)، MaryaM_sh (۲۲-۰۳-۹۵, ۰۲:۳۶ ب.ظ)، dakhtare-darya (۱۲-۰۶-۹۴, ۰۳:۴۵ ب.ظ)، parysa7 (۱۰-۰۶-۹۵, ۰۲:۰۶ ب.ظ)، *hasti* (۰۷-۰۸-۹۴, ۱۱:۳۵ ب.ظ)، armiti (۱۷-۱۰-۹۴, ۰۲:۵۹ ب.ظ)، زهرا خانم (۱۲-۰۸-۹۴, ۰۷:۰۱ ب.ظ)، افسون امینیان (۰۲-۰۹-۹۴, ۰۴:۰۷ ب.ظ)، ӄoCholOo (۲۷-۰۹-۹۴, ۰۲:۴۲ ب.ظ)، Mahtata (۱۷-۰۱-۹۵, ۰۱:۳۲ ق.ظ)، maryam2016 (۰۴-۰۵-۹۵, ۰۴:۲۱ ب.ظ)، ثـمین (۰۷-۰۷-۹۵, ۰۳:۴۴ ب.ظ)، maryamix (۱۱-۰۷-۹۵, ۰۳:۴۴ ب.ظ)، دانیار (۰۵-۰۵-۹۵, ۰۳:۲۵ ب.ظ)، @setareh (۰۴-۰۵-۹۵, ۰۲:۲۴ ب.ظ)، فاطمه۲۷ (۲۴-۰۵-۹۵, ۱۲:۱۷ ب.ظ)، آسیل (۲۳-۰۵-۹۵, ۰۷:۱۹ ب.ظ)، d.ali (۱۶-۰۷-۹۵, ۰۱:۱۱ ق.ظ)، ♥فاطیما♥ (۰۳-۰۷-۹۶, ۰۷:۵۱ ب.ظ)، arom (۰۱-۰۵-۰, ۰۷:۵۸ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان