آقا بعد کلی ماجرا ما قرار شد یه عقد خونده بشه بینمون.قرار شد عاقد که فامیل هم بود بیاد خونه.کار خیلی طول کشید حرف و حدیث . منم دلم می خواست زود قال قضیه کنده بشه بره پی کارش.بالاخره شروع شد و قرآن باز کردیم و قند بالا سرمون سابیدن و دو بار مار و بردن گلاب و گل بچینیم.دفعه سوم دیگه حرف آخونده هنوز تموم نشده بود سریع بله رو گفتم و قرآنو بوسیدم و چادرمو کشیدم عقبو......خخخخخخ دیدم عاقد یه نگاه نگاه کرد و گفت یه کم مهلت بده خانوم دوماد هم بعله رو بگه سریع قرآنو بستی.هیچی دیگه از خجالت شدم عین لبو
مدیونین اگه فکر کنین هول بودم واسه عروسی کردن
وایی من شنیدم تو اینجور مواقع دوماد هوول میباشه عروس عوضش دستاش میلرزه از ترس تو دیگه کی بودی ؟؟؟؟
مدیونین اگه فکر کنین هول بودم واسه عروسی کردن
وایی من شنیدم تو اینجور مواقع دوماد هوول میباشه عروس عوضش دستاش میلرزه از ترس تو دیگه کی بودی ؟؟؟؟
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ی ما این همه غفلت است
چرا بهره ی ما این همه غفلت است