ایران رمان

نسخه‌ی کامل: یه جمله برای خدا بنویس
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16
خدایا ....
حس بودنت قشنگترین حس دنیاست ...
تو که باشی ...
هر روز را نه!
هر ثانیه را ...
عشق است ..!
بغض که می کنم
عجیب در ذهنم فریادِ نامت میپیچد!
و قلبم می تپد
فقط و فقط
به عشق کسی که هیچ وقت تنهایم نگذاشت!

...
خدایا !
اگر روزی فراموش کردم خدای بزرگی دارم . . .
تو فراموش نکن بنده ی کوچیکی داری . . .
با نوازش ی و یا تلنگری آرام ،
وجودت را . . .
همراهیت را . . .
مهربانی و بزرگیت را . . .
برایم یادآوری کن!
خدایا منم هستم هااااzapszapszaps
خدایا!
شش روز طول کشید
تا دنیای ما را بسازی
آن وقت ما در یک چشم بهم زدن
آن را خراب می‌کنیم!
ببخشید!
دوستت دارم
خدای مهربانم
اسمت که می آید
سلول به سلول بدنم
فیلتر میشود از هر بدی و ناپاکی
بببین یادت دگر با من چه می کند بهترین من
ببین کارم به کجا کشیده که به تو هم می گم:
تو رو خدا،خدا....!!!
[عکس: images.php?img=i5656bcequj.jpg]


خدایا،این روزا حواست بهم باشه که سخت دلگیرم،مواظبم باش که کسی رو بی مهبا نفرین نکنم.
ﺍﯼ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ :
ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﻟﺮﺯﺵ ﺁﺭﺍﻡ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺍﯼ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ؛
ﭼﯿﻨﯽ ﺭﻭﺡ ﻣﺮﺍ ﺑﻨﺪ ﺑﺰﻥ ...
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﺵ ﺑﻠﻨﺪ؛
ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ !!!
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ؛
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺫﻭﻕ ﻭ ﻫﻨﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯼ
ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺭﻧﺠﺶ ﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ
ﭼﯿﻨﯽ ﺭﻭﺡ ﻣﺮﺍ ﺑﻨﺪ ﺑﺰﻥ ...!!
(۱۹-۰۷-۹۴، ۰۵:۳۳ ب.ظ)s-fatemeh نوشته: [ -> ]ﺍﯼ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ :
ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﻟﺮﺯﺵ ﺁﺭﺍﻡ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺍﯼ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ؛
ﭼﯿﻨﯽ ﺭﻭﺡ ﻣﺮﺍ ﺑﻨﺪ ﺑﺰﻥ ...
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﺵ ﺑﻠﻨﺪ؛
ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ !!!
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ؛
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺫﻭﻕ ﻭ ﻫﻨﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯼ
ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺭﻧﺠﺶ ﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ
ﭼﯿﻨﯽ ﺭﻭﺡ ﻣﺮﺍ ﺑﻨﺪ ﺑﺰﻥ ...!!
خیلی قشنگ بودmara
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16